۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
موضوع آثار ملا مهدى نراقى، به جهت جامعیتش در علوم معقول و منقول، در رشتههاى گوناگون معارف دینى است. وى در حکمت الهى کتاب مفصّلى به نام «اللمعات العرشية» دارد که آراى فلسفىاش را به شکل مبسوط در آن آورده است و با توجّه به ذوق علماى آن روزگار مطالبش را یک بار بهطور خلاصه در «اللمعة الإلهية في الحكمة المتعالية» آورده است و بار دیگر این را نیز مختصر نموده، در «الكلمات الوجيزة» گنجانیده است<ref>ر.ک: نراقی، ملا مهدی، ص12</ref>. | موضوع آثار ملا مهدى نراقى، به جهت جامعیتش در علوم معقول و منقول، در رشتههاى گوناگون معارف دینى است. وى در حکمت الهى کتاب مفصّلى به نام «اللمعات العرشية» دارد که آراى فلسفىاش را به شکل مبسوط در آن آورده است و با توجّه به ذوق علماى آن روزگار مطالبش را یک بار بهطور خلاصه در «اللمعة الإلهية في الحكمة المتعالية» آورده است و بار دیگر این را نیز مختصر نموده، در «الكلمات الوجيزة» گنجانیده است.<ref>ر.ک: نراقی، ملا مهدی، ص12</ref>. | ||
ویژگى این دو کتاب در ایجازشان است. این ایجاز بیش از هر چیز احاطه کامل مؤلّف را بر مسائل حکمى نشان میدهد و اینکه وى بر همه اقوال و اشکالهاى طرحشده در مباحث گوناگون وقوف داشته است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که ایجاز متن در برخى موارد به افراط گراییده و فهم آن را بس دشوار کرده است. شاید آنگونه که برخى بزرگان گفتهاند عمدى در این کار بوده است تا جویندگان حکمت با کاوش متن و حلّ پیچیدگیهایش مهارت بیشترى در درک متون حکمى پیدا کنند. البته «الكلمات الوجيزة»، بااینکه از «اللمعة الإلهية» بسیار مختصرتر است، متنى روانتر دارد و فهم مطالبش بهرغم ایجاز آسانتر است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. | ویژگى این دو کتاب در ایجازشان است. این ایجاز بیش از هر چیز احاطه کامل مؤلّف را بر مسائل حکمى نشان میدهد و اینکه وى بر همه اقوال و اشکالهاى طرحشده در مباحث گوناگون وقوف داشته است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که ایجاز متن در برخى موارد به افراط گراییده و فهم آن را بس دشوار کرده است. شاید آنگونه که برخى بزرگان گفتهاند عمدى در این کار بوده است تا جویندگان حکمت با کاوش متن و حلّ پیچیدگیهایش مهارت بیشترى در درک متون حکمى پیدا کنند. البته «الكلمات الوجيزة»، بااینکه از «اللمعة الإلهية» بسیار مختصرتر است، متنى روانتر دارد و فهم مطالبش بهرغم ایجاز آسانتر است.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. | ||
سید جلالالدین آشتیانی در مقدمه، مباحث مطرحشده در ابواب «اللمعة الإلهية» را عنوان کرده که بهاختصار به برخی لمعات آن اشاره میشود: | سید جلالالدین آشتیانی در مقدمه، مباحث مطرحشده در ابواب «اللمعة الإلهية» را عنوان کرده که بهاختصار به برخی لمعات آن اشاره میشود: | ||
باب اول، در مباحث وجود و ماهیت است. مؤلف انواع و اقسام عارض را در لمعه اول از باب اول تقریر نموده و بین عوارض وجود و ماهیت فرق گذاشته و در ضمن بیان کرده است که در عروض وجود به ماهیت که از عوارض تحلیلی است، لازم نیست که معروض بهحسب وجود مقدم بر عارض باشد و نیز بیان کرده است که متحقق در خارج وجود است و ماهیت بالعرض تحقق دارد<ref>ر.ک: مقدمه آشتیانی، صفحه چهلوسه و چهلوچهار</ref>. | باب اول، در مباحث وجود و ماهیت است. مؤلف انواع و اقسام عارض را در لمعه اول از باب اول تقریر نموده و بین عوارض وجود و ماهیت فرق گذاشته و در ضمن بیان کرده است که در عروض وجود به ماهیت که از عوارض تحلیلی است، لازم نیست که معروض بهحسب وجود مقدم بر عارض باشد و نیز بیان کرده است که متحقق در خارج وجود است و ماهیت بالعرض تحقق دارد<ref>ر.ک: مقدمه آشتیانی، صفحه چهلوسه و چهلوچهار</ref>. | ||
لمعه اول از باب دوم، متکفل اثبات واجب و لزوم انتهای سلسله ممکنات و قبیله جائزات به واجب بالذات است. در لمعه سوم نیز دلائل اثبات علم حق به ذات و به مخلوقات و سلسله وجود بهنحو اختصار ذکر شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه چهلوهفت و چهلوهشت</ref>. | لمعه اول از باب دوم، متکفل اثبات واجب و لزوم انتهای سلسله ممکنات و قبیله جائزات به واجب بالذات است. در لمعه سوم نیز دلائل اثبات علم حق به ذات و به مخلوقات و سلسله وجود بهنحو اختصار ذکر شده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه چهلوهفت و چهلوهشت</ref>. | ||
باب سوم، مشتمل بر لمعات متعدد و مقدمهای در ایجاد و افاضت و صدور اشیا از حق بر سبیل ترتب و تقریر قاعده امکان اشرف و دفع اشکالات وارده بر آن است<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاه</ref>. | باب سوم، مشتمل بر لمعات متعدد و مقدمهای در ایجاد و افاضت و صدور اشیا از حق بر سبیل ترتب و تقریر قاعده امکان اشرف و دفع اشکالات وارده بر آن است.<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاه</ref>. | ||
لمعه اول از باب چهارم، در بیان این مطلب است که نفس انسانی دارای ظاهری و باطنی و سر و علن و صاحب درجاتی از وجود است که درجهای از آن مادی صرف و مرتبهای از آن، مجرد محض و مرتبهای از آن برزخ بین مادی صرف و مجرد تام است<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاهویک</ref>. | لمعه اول از باب چهارم، در بیان این مطلب است که نفس انسانی دارای ظاهری و باطنی و سر و علن و صاحب درجاتی از وجود است که درجهای از آن مادی صرف و مرتبهای از آن، مجرد محض و مرتبهای از آن برزخ بین مادی صرف و مجرد تام است.<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاهویک</ref>. | ||
باب پنجم، در بیان معنای نبوت و بعثت و تقریر دلائل وجود بعثت و نبوت در نظام وجود و فوائد مترتب بر آن و تقریر وجوه فرق بین قوانین الهیه و بشریه و نحوه وجود نبی و بیان حقیقت وحی و مباحثی از این دست است<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاهوچهار</ref>. | باب پنجم، در بیان معنای نبوت و بعثت و تقریر دلائل وجود بعثت و نبوت در نظام وجود و فوائد مترتب بر آن و تقریر وجوه فرق بین قوانین الهیه و بشریه و نحوه وجود نبی و بیان حقیقت وحی و مباحثی از این دست است.<ref>ر.ک: همان، صفحه پنجاهوچهار</ref>. | ||
در کلمه نخست از کتاب الكلمات الوجيزه با ایجاز بیشتری ارتباط وجود با ماهیت و تحقق ماهیت به وجود مطرح شده است. در این کلمه چنین میخوانیم: ماهیت من حیث هى، مفهومى کلّى و اعتبارى است که به وجود، تحقّق مییابد و وجود، یا عامّ و اعتبارى است و یا خاص که تحقق این دومى به ذات یا به غیر، لازم مىگردد. اگر چنین نباشد لازم میآید: تحصّل امر حاصلشده، از چیزى غیر موجود و ثبوت معدوم یا تسلسل یا خلف و انتفاى موجود و انتفاى حمل متعارف و انتزاع عامّ از امر تحقّقنیافته یا تحقّقیافته به آن یا تحقّقیافته به غیر وجود. تحقّق ماهیت به وجود عامّ موجب دور یا تسلسل مىشود و به وجود خاصّ، مطلوب ما را ثابت میکند و به غیر آن دو نامعقول خواهد بود. ماهیت به جهت اعتبارى بودنش برگرفته از وجود خاصّ است و بدان تحقّق مىیابد<ref>ر.ک: باقر، علیرضا، ص108-107</ref>. | در کلمه نخست از کتاب الكلمات الوجيزه با ایجاز بیشتری ارتباط وجود با ماهیت و تحقق ماهیت به وجود مطرح شده است. در این کلمه چنین میخوانیم: ماهیت من حیث هى، مفهومى کلّى و اعتبارى است که به وجود، تحقّق مییابد و وجود، یا عامّ و اعتبارى است و یا خاص که تحقق این دومى به ذات یا به غیر، لازم مىگردد. اگر چنین نباشد لازم میآید: تحصّل امر حاصلشده، از چیزى غیر موجود و ثبوت معدوم یا تسلسل یا خلف و انتفاى موجود و انتفاى حمل متعارف و انتزاع عامّ از امر تحقّقنیافته یا تحقّقیافته به آن یا تحقّقیافته به غیر وجود. تحقّق ماهیت به وجود عامّ موجب دور یا تسلسل مىشود و به وجود خاصّ، مطلوب ما را ثابت میکند و به غیر آن دو نامعقول خواهد بود. ماهیت به جهت اعتبارى بودنش برگرفته از وجود خاصّ است و بدان تحقّق مىیابد<ref>ر.ک: باقر، علیرضا، ص108-107</ref>. | ||
| خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در کلمه پنجم این کتاب، نیاز به نبی و دلیل بر مراتب نبوت و نیز برتری خاتمالانبیاء بر دیگر پیامبران بهایجاز اثبات شده است. نبوّت واجب است؛ زیرا به جهت حفظ نوع، به کمال رسانیدن نوع بهواسطه آموزش و تتمیم آموزش، بیان حسن و قبح و ثواب و عقاب و سودمند و زیانبار، تعیین مکارم اخلاق و سیاستها و آموختن صنایع و فنون پنهان و دشوار، متضمن لطف است. نبى را سه ویژگى است که مترتب بر کمال قواى سهگانه است و به جهت اختلاف مراتب این ویژگیها، مراتب نبوت نیز گوناگون مىشود. قویترین مرتبه، از آن کسى است که دایره وجود به او ختم مىشود و متصل به اول قوس نزول است که همان مرتبه خاتمیت است. اشرفیت نبى به دلیل اختصاصش به جامعیتى است که موجب خلافت الهى شده است و نیز به جهت مجاهدتش در دفع انگیزههاى متضاد با قوه عقلیه. بدین ترتیب روشن مىشود که چرا خاتم انبیا(ص) از دیگر انبیا و از فرشتگان و وجودات متوازى از دو قوس، برتر است و وجوه مزیت در دو طرف به جهت تعارضى که با هم دارند، ساقط میشوند<ref>ر.ک: همان، ص129</ref>. | در کلمه پنجم این کتاب، نیاز به نبی و دلیل بر مراتب نبوت و نیز برتری خاتمالانبیاء بر دیگر پیامبران بهایجاز اثبات شده است. نبوّت واجب است؛ زیرا به جهت حفظ نوع، به کمال رسانیدن نوع بهواسطه آموزش و تتمیم آموزش، بیان حسن و قبح و ثواب و عقاب و سودمند و زیانبار، تعیین مکارم اخلاق و سیاستها و آموختن صنایع و فنون پنهان و دشوار، متضمن لطف است. نبى را سه ویژگى است که مترتب بر کمال قواى سهگانه است و به جهت اختلاف مراتب این ویژگیها، مراتب نبوت نیز گوناگون مىشود. قویترین مرتبه، از آن کسى است که دایره وجود به او ختم مىشود و متصل به اول قوس نزول است که همان مرتبه خاتمیت است. اشرفیت نبى به دلیل اختصاصش به جامعیتى است که موجب خلافت الهى شده است و نیز به جهت مجاهدتش در دفع انگیزههاى متضاد با قوه عقلیه. بدین ترتیب روشن مىشود که چرا خاتم انبیا(ص) از دیگر انبیا و از فرشتگان و وجودات متوازى از دو قوس، برتر است و وجوه مزیت در دو طرف به جهت تعارضى که با هم دارند، ساقط میشوند<ref>ر.ک: همان، ص129</ref>. | ||
آخرین کلمه این اثر به موضوع امامت اختصاص یافته است. نویسنده وجود امام را به دلیل قاعده لطف و وجود نص واجب دانسته و عصمت را شرط امامت دانسته است. امامت به دلیل در بر داشتن لطف، واجب است و عصمت، شرط آن است تا تسلسل و اجتماع ضدّین دفع شود و غرض حفظ شریعت و وجوب پیروى، حاصل گردد. عموم آیه: '''لاَ ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ''' ﴿البقرة: 124﴾، آن را تأکید مىکند. اگر عصمت نبود، امام از ضعیفترین عوام نیز پایینتر بود و قدرت و افضلیت با عصمت، منافات ندارد؛ زیرا مقدم داشتن مفضول، قبیح است و مساوى، ترجیح داده نمىشود. نص نیز بر امامت دلالت دارد؛ زیرا امامت، نیابت از نبی است که بر خدا واجب است و بنابراین نصب امام واجب است<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | آخرین کلمه این اثر به موضوع امامت اختصاص یافته است. نویسنده وجود امام را به دلیل قاعده لطف و وجود نص واجب دانسته و عصمت را شرط امامت دانسته است. امامت به دلیل در بر داشتن لطف، واجب است و عصمت، شرط آن است تا تسلسل و اجتماع ضدّین دفع شود و غرض حفظ شریعت و وجوب پیروى، حاصل گردد. عموم آیه: '''لاَ ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ''' ﴿البقرة: 124﴾، آن را تأکید مىکند. اگر عصمت نبود، امام از ضعیفترین عوام نیز پایینتر بود و قدرت و افضلیت با عصمت، منافات ندارد؛ زیرا مقدم داشتن مفضول، قبیح است و مساوى، ترجیح داده نمىشود. نص نیز بر امامت دلالت دارد؛ زیرا امامت، نیابت از نبی است که بر خدا واجب است و بنابراین نصب امام واجب است.<ref>ر.ک: همان، ص132-131</ref>. | ||
پس از ذکر ادله متقن در اثبات امامت و اثبات امامت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] و یازده فرزند او، در آخر ادعای ساختگی بودن امامت از سوی علمای شیعه را لجبازی محض میداند؛ اینکه برخى ادّعاى امامت از سوى امامان را انکار نمودهاند و این مذهب را ادّعایى ساخته و پرداخته بعضى مشایخ ما دانستهاند و امامان را بر مذهب سنّت معرّفى کردهاند، لجبازى محض است<ref>ر.ک: همان، ص133-131</ref>. | پس از ذکر ادله متقن در اثبات امامت و اثبات امامت [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] و یازده فرزند او، در آخر ادعای ساختگی بودن امامت از سوی علمای شیعه را لجبازی محض میداند؛ اینکه برخى ادّعاى امامت از سوى امامان را انکار نمودهاند و این مذهب را ادّعایى ساخته و پرداخته بعضى مشایخ ما دانستهاند و امامان را بر مذهب سنّت معرّفى کردهاند، لجبازى محض است.<ref>ر.ک: همان، ص133-131</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
ویرایش