مجموعة رسائل ابن عربی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نامه ای' به 'نامه‎ای'
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>')
جز (جایگزینی متن - 'نامه ای' به 'نامه‎ای')
خط ۳۵: خط ۳۵:
جلد اول: در این جلد، 16 رساله آمده است که به ترتیب عبارتند از: 1. تهذیب الأخلاق، 2. الموعظة الحسنة، 3. رسالة روح القدس، 4. العجالة، 5. الأنوار، 6. عقیدة فی التوحید أو عقیدة أهل الإسلام، 7. شجرة الکون، 8. النور الأسنی بمناجاة الله بأسمائه الحسنی، 9. تنبیهات علی علو الحقیقة المحمدیة العلیة، 10. الخلوة المطلقة، 11. کتاب الباء، 12. کتاب الکنه فی ما لا بد للمرید منه، 13. اصطلاحات الصوفیة، 14. الحکمة الحاتمیة، 15. رسالة، 16. توجهات الحروف.
جلد اول: در این جلد، 16 رساله آمده است که به ترتیب عبارتند از: 1. تهذیب الأخلاق، 2. الموعظة الحسنة، 3. رسالة روح القدس، 4. العجالة، 5. الأنوار، 6. عقیدة فی التوحید أو عقیدة أهل الإسلام، 7. شجرة الکون، 8. النور الأسنی بمناجاة الله بأسمائه الحسنی، 9. تنبیهات علی علو الحقیقة المحمدیة العلیة، 10. الخلوة المطلقة، 11. کتاب الباء، 12. کتاب الکنه فی ما لا بد للمرید منه، 13. اصطلاحات الصوفیة، 14. الحکمة الحاتمیة، 15. رسالة، 16. توجهات الحروف.


ابن عربی در ابتدای رساله «روح القدس» در نامه ای که به ابومحمد عبدالعزیز قرشی (مقیم تونس) به عنوان ولی خود نگاشته، از اوضاع آشفته اهل تصوف و خانقاه مصر و قاهره شکوه کرده است. وی می‌گوید: وقتی به این بلاد رسیدم، نخست از اهل طریقت و سیر و سلوک آن دیار پرسیدم. گفتند که بلاد مغرب، اهل حقیقتند نه طریقت و ما اهل طریقتیم نه حقیقت و همین کلام بر گمراهی این جمع کافی است که هرگز بدون طریقت نمی‌توان به حقیقت رسید و به قول ابوسلیمان دارانی، این دسته از اصول؛ یعنی حقیقت با تضییع اصول؛ یعنی طریقت، خود را محروم ساختند. اینان کسانی از صوفیه هستند که تنها صوف و پشم آن را لباس تظاهر و ریا کرده‌اند و دنیا در قلوبشان عظیم گشته و حق در نفوسشان حقیر، حلال و حرام را تابع اهوای خود ساخته‌اند<ref>ر.ک: ایرانی، اکبر، ص307</ref>
ابن عربی در ابتدای رساله «روح القدس» در نامه‎ای که به ابومحمد عبدالعزیز قرشی (مقیم تونس) به عنوان ولی خود نگاشته، از اوضاع آشفته اهل تصوف و خانقاه مصر و قاهره شکوه کرده است. وی می‌گوید: وقتی به این بلاد رسیدم، نخست از اهل طریقت و سیر و سلوک آن دیار پرسیدم. گفتند که بلاد مغرب، اهل حقیقتند نه طریقت و ما اهل طریقتیم نه حقیقت و همین کلام بر گمراهی این جمع کافی است که هرگز بدون طریقت نمی‌توان به حقیقت رسید و به قول ابوسلیمان دارانی، این دسته از اصول؛ یعنی حقیقت با تضییع اصول؛ یعنی طریقت، خود را محروم ساختند. اینان کسانی از صوفیه هستند که تنها صوف و پشم آن را لباس تظاهر و ریا کرده‌اند و دنیا در قلوبشان عظیم گشته و حق در نفوسشان حقیر، حلال و حرام را تابع اهوای خود ساخته‌اند<ref>ر.ک: ایرانی، اکبر، ص307</ref>


خرقه پاره کردن، در اوج حالت جذبه و وجد نیز از آدابیبود که در رهبانیت مسیحی، ابتدا توسط دو کشیش به نام‌های بوس و آنطون بدعت نهاده شد. مطابق عقیده آنها، وقتی مستمع (واجد و مجذوب) به اوج وجد می‌رسد، به حرکت درمی آید و با حرکات (موزون یا مضطرب)، دستار یا ردایی که بر اوست بر زمین می‌افکند، قوال آن را برمی دارد و دیگران برای گرفتن تکه ای از آن با قوال به کشمکش می‌پردازند؛ چون معتقدند خداوند به شخص واجد، عنایت فرموده و ردای او بابرکت شده و دقیقاً این آداب با اختلاف ‌اندکی در صوفیه مرسوم شد و البته مورد منع و نهی بزرگان عرفان واقع شد. ابن عربی در رساله روح القدس این گروه از متظاهرین صوفیه را به شدت مورد طعن و نکوهش قرار می‌دهد. سماعی که او مطرح می‌کند، خالی از هرگونه شائبه و آداب و رسوم است و بلکه تنها سماع حقیقی همان سماع کلام حق و قرآن کریم است<ref>ر.ک: همان، ص297</ref>
خرقه پاره کردن، در اوج حالت جذبه و وجد نیز از آدابیبود که در رهبانیت مسیحی، ابتدا توسط دو کشیش به نام‌های بوس و آنطون بدعت نهاده شد. مطابق عقیده آنها، وقتی مستمع (واجد و مجذوب) به اوج وجد می‌رسد، به حرکت درمی آید و با حرکات (موزون یا مضطرب)، دستار یا ردایی که بر اوست بر زمین می‌افکند، قوال آن را برمی دارد و دیگران برای گرفتن تکه ای از آن با قوال به کشمکش می‌پردازند؛ چون معتقدند خداوند به شخص واجد، عنایت فرموده و ردای او بابرکت شده و دقیقاً این آداب با اختلاف ‌اندکی در صوفیه مرسوم شد و البته مورد منع و نهی بزرگان عرفان واقع شد. ابن عربی در رساله روح القدس این گروه از متظاهرین صوفیه را به شدت مورد طعن و نکوهش قرار می‌دهد. سماعی که او مطرح می‌کند، خالی از هرگونه شائبه و آداب و رسوم است و بلکه تنها سماع حقیقی همان سماع کلام حق و قرآن کریم است<ref>ر.ک: همان، ص297</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش