مجموعة من رسائل جابر بن حيان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ـ' به ''
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'ـ' به '')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۵: خط ۳۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
برای نخستین بار در سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، آثار جابر (به نام‎ گبر‎) به‎ زبان لاتین ترجمه شد. سپس در قـرن 11 و 12ق/17 و 18م، مـستشرقان شروع به نوشتن مطالبی دربـاره جـابر کـردند. [[کراوس، پل|پل کراوس]] به‎ مدت‎ چهارده سـال‎ (1944‎-1930‎م)، تـحقیقاتی در مورد جابر‎ بن حیان به انجام رساند. تحقیقات وی در مورد جابر به «مـسئله جـابری» مشهور شد‎. فؤاد‎ سزگین در اثر خود تـاريخ‎ التـراث‎ العـربي در‎ مورد‎ [[جابر بن حیان‎]] گفتگو‎ کرد و نـظریات [[کراوس، پل|پاول کـراوس]] را زیر سؤال برد. ماکس مایرهوف، هاپکینز و [[نصر، حسین|دکتر سید حسین نصر]] نیز‎ به‎ تحقیق‎ مـجموعه جـابری پرداخته و بسیاری از گوشه‎های تاریک‎ زنـدگی‎ و آثـار‎ وی‎ را‎ روشن‎ کـرده‎اند. اهـمیت این مـوضوع بدین‎ سبب است که نتایج بـه‎دسـت‎آمده از سوی [[کراوس، پل|کراوس]] نه فقط در معنای محدودتر آن برای تاریخ علم، بلکه بـرای‎ تـحقیقات اسلام‎شناسی اهمیت داشته است<ref>ر.ک: محدث، سیده فاطمه؛ عظیم‎زاده تهرانی، طاهره، ص32-30</ref>‏.  
برای نخستین بار در سده ششم هجری/ دوازدهم میلادی، آثار جابر (به نام‎ گبر‎) به‎ زبان لاتین ترجمه شد. سپس در قرن 11 و 12ق/17 و 18م، مستشرقان شروع به نوشتن مطالبی درباره جابر کردند. [[کراوس، پل|پل کراوس]] به‎ مدت‎ چهارده سال‎ (1944‎-1930‎م)، تحقیقاتی در مورد جابر‎ بن حیان به انجام رساند. تحقیقات وی در مورد جابر به «مسئله جابری» مشهور شد‎. فؤاد‎ سزگین در اثر خود تاريخ‎ التراث‎ العربي در‎ مورد‎ [[جابر بن حیان‎]] گفتگو‎ کرد و نظریات [[کراوس، پل|پاول کراوس]] را زیر سؤال برد. ماکس مایرهوف، هاپکینز و [[نصر، حسین|دکتر سید حسین نصر]] نیز‎ به‎ تحقیق‎ مجموعه جابری پرداخته و بسیاری از گوشه‎های تاریک‎ زندگی‎ و آثار‎ وی‎ را‎ روشن‎ کرده‎اند. اهمیت این موضوع بدین‎ سبب است که نتایج به‎دست‎آمده از سوی [[کراوس، پل|کراوس]] نه فقط در معنای محدودتر آن برای تاریخ علم، بلکه برای‎ تحقیقات اسلام‎شناسی اهمیت داشته است<ref>ر.ک: محدث، سیده فاطمه؛ عظیم‎زاده تهرانی، طاهره، ص32-30</ref>‏.  


«كتاب الماجد»، اولین رساله مطرح‎شده در این مجموعه است. نویسنده در ابتدای این رساله به توصیه استادش درباره تألیف و ترتیب آثار اشاره کرده است. او چنین می‎نویسد که استاد ترتیب خاصی را در نگارش آثارش به او تأکید کرده که اگرچه بخشی از اهدافش را می‎دانسته، اما بر تمام اهداف ایشان واقف نبوده و نمی‎توانسته با نظر ایشان مخالفت کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎20</ref>‏.
«كتاب الماجد»، اولین رساله مطرح‎شده در این مجموعه است. نویسنده در ابتدای این رساله به توصیه استادش درباره تألیف و ترتیب آثار اشاره کرده است. او چنین می‎نویسد که استاد ترتیب خاصی را در نگارش آثارش به او تأکید کرده که اگرچه بخشی از اهدافش را می‎دانسته، اما بر تمام اهداف ایشان واقف نبوده و نمی‎توانسته با نظر ایشان مخالفت کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎20</ref>‏.
خط ۴۱: خط ۴۱:
او در رابطه با عنوان کتاب، «ماجد» را در نزد مردم کسی می‎داند که به‎لحاظ فعل و کردار ممدوح و به‎لحاظ سجایا و صفات، کریم و بخشنده باشد و در باطن نیز همین‎گونه باشد<ref>ر.ک: همان، ص‎21</ref>‏.
او در رابطه با عنوان کتاب، «ماجد» را در نزد مردم کسی می‎داند که به‎لحاظ فعل و کردار ممدوح و به‎لحاظ سجایا و صفات، کریم و بخشنده باشد و در باطن نیز همین‎گونه باشد<ref>ر.ک: همان، ص‎21</ref>‏.


به گفته هانری کربن، [[جابر بن حیان|جابر بـن حـیان]]، کیمیاگری اسماعیلی‎‎مذهب است، ولذا در این کتاب رمزی، طرح‎های ادواری شدن در حکمت تاریخ اسماعیلیه بر مبنای سه حرف «میم، عین و سین» [محمد(ص)، علی(ع) و سلمان‎] شکل گرفته است‎ و با‎ ماجد تکمیل شده اسـت<ref>ر.ک: کربن، هانری، ص64، پاورقی 10</ref>‏.
به گفته هانری کربن، [[جابر بن حیان|جابر بن حیان]]، کیمیاگری اسماعیلی‎‎مذهب است، ولذا در این کتاب رمزی، طرح‎های ادواری شدن در حکمت تاریخ اسماعیلیه بر مبنای سه حرف «میم، عین و سین» [محمد(ص)، علی(ع) و سلمان‎] شکل گرفته است‎ و با‎ ماجد تکمیل شده است<ref>ر.ک: کربن، هانری، ص64، پاورقی 10</ref>‏.


همچنین اعتقاد افراطی مبنی بر تقدم و برتری حروف (برگرفته از نام بزرگان دین) بر یکدیگر، مثل عین (در علی) بر میم (در محمد) در این کتاب مشاهده می‎شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص28</ref>‏.  
همچنین اعتقاد افراطی مبنی بر تقدم و برتری حروف (برگرفته از نام بزرگان دین) بر یکدیگر، مثل عین (در علی) بر میم (در محمد) در این کتاب مشاهده می‎شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص28</ref>‏.  
خط ۴۷: خط ۴۷:
«كتاب الراهب»، درباره اعمال کیمیاوی (تصعید، تقطیر و تعفین) است. در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم که استاد جابر او را به یک راهب راهنمایی می‎کند. به او می‎گویند که این راهب در منطقه‎ای از شام است؛ لذا برای دیدن او به شام رفته و موفق به دیدن او می‎شود و به گفته خودش تنها مطلبی را که در علم کیمیا می‎آموزد در این کتاب ذکر می‎کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎51-50</ref>‏.
«كتاب الراهب»، درباره اعمال کیمیاوی (تصعید، تقطیر و تعفین) است. در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم که استاد جابر او را به یک راهب راهنمایی می‎کند. به او می‎گویند که این راهب در منطقه‎ای از شام است؛ لذا برای دیدن او به شام رفته و موفق به دیدن او می‎شود و به گفته خودش تنها مطلبی را که در علم کیمیا می‎آموزد در این کتاب ذکر می‎کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎51-50</ref>‏.


«كتاب الحدود»، از جمله رساله‎های ارزشمند این مجموعه است که به ذکر حدود و طبقه‎بندی علوم اختصاص دارد. بـه‎ نظر مـی‎رسد طبقه‎بندی [[جابر بن حیان]] در زمره اولین طبقه‎بندی‎ها‎ از‎ عـلوم‎ در جـهان اسلام است که بر اساس تقسیم‎بندی دوتایی شکل گرفته است. [[جابر بن حیان]] بر اساس‎ نگرش‎ خود‎ از نظام طبیعت و ظاهراً بـا تـوجه بـه نظریه توازن خود، به طبقه‎بندی‎ متفاوتی‎ از علوم دست یازیده اسـت.
«كتاب الحدود»، از جمله رساله‎های ارزشمند این مجموعه است که به ذکر حدود و طبقه‎بندی علوم اختصاص دارد. به‎ نظر می‎رسد طبقه‎بندی [[جابر بن حیان]] در زمره اولین طبقه‎بندی‎ها‎ از‎ علوم‎ در جهان اسلام است که بر اساس تقسیم‎بندی دوتایی شکل گرفته است. [[جابر بن حیان]] بر اساس‎ نگرش‎ خود‎ از نظام طبیعت و ظاهراً با توجه به نظریه توازن خود، به طبقه‎بندی‎ متفاوتی‎ از علوم دست یازیده است.
«كتاب الحدود»، رساله‎ای است حاوی مجموعه‎ای از تعاریف از علوم و دیگر‎ مفاهیم‎ علمی که جابر خود اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می‎سازد. در واقـع‎ وی‎ نـه‎تنها این مطلب را در مقدمه این‎ رساله‎ به‎ خواننده گوشزد می‎کند، بلکه در چـندین جـای‎ دیگر‎ این مجموعه نیز به آن تصریح می‎نماید<ref>ر.ک: خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، ص77</ref>‏.  
«كتاب الحدود»، رساله‎ای است حاوی مجموعه‎ای از تعاریف از علوم و دیگر‎ مفاهیم‎ علمی که جابر خود اهمیت و ارزش آن را خاطرنشان می‎سازد. در واقع‎ وی‎ نه‎تنها این مطلب را در مقدمه این‎ رساله‎ به‎ خواننده گوشزد می‎کند، بلکه در چندین جای‎ دیگر‎ این مجموعه نیز به آن تصریح می‎نماید<ref>ر.ک: خزائیلی نجف‎آبادی، محمدباقر، ص77</ref>‏.  


تعیین حدود‎ علوم‎ دنیوی‎ ظاهراً‎ آسـان‎ اسـت. این علم‎ مربوط‎ به صوری است که به‎وسیله عقل و نفس به‎ جهت جـلب مـنفعت و دفـع ضرر قبل از مرگ حاصل‎ می‎گردد‎. جابر‎ تصریح می‎کند که عقل و نفس به این دلیل در کنار هم ذکر شده‎اند که این تعریف، علم‎ به امور شهوانی را کـه بـه‎تنهایی مربوط به نفس است، از دسته‎بندی خارج می‎کند. به همین ترتیب رأی را نیز کـه خـاص عقل در حالت استقلال از نفس است، در بر‎ نـمی‎گیرد‎. سـایر عـلوم دنیوی که در واقع مرتبط به وجوه مـختلف مـمکن فعالیت کیمیایی هستند، صرف‎ نظر از تمامی علوم دیگر بر اساس معیار کفایت طبقه‎بندی شده‎اند. عـلوم شـریف، علومی هستند که‎ انسان‎ را در قـوام یـک زندگانی پررونـق بـه‎طور کـامل کفایت کرده و از تمامی مردم بی‎نیاز مـی‎گرداند. ایـن علوم عبارتند از معارف ضروری برای کیمیاگری‎ که‎ جابر تحت این جداول، مـجموعه‎ای‎ از‎ صـنایع نسبتاً پیچیده و مؤثر را ذکر می‎کند کـه بر اساس همان معیار طـبقه‎بندی شده‎اند<ref>رک: همان، ص79-78</ref>‏.  
تعیین حدود‎ علوم‎ دنیوی‎ ظاهراً‎ آسان‎ است. این علم‎ مربوط‎ به صوری است که به‎وسیله عقل و نفس به‎ جهت جلب منفعت و دفع ضرر قبل از مرگ حاصل‎ می‎گردد‎. جابر‎ تصریح می‎کند که عقل و نفس به این دلیل در کنار هم ذکر شده‎اند که این تعریف، علم‎ به امور شهوانی را که به‎تنهایی مربوط به نفس است، از دسته‎بندی خارج می‎کند. به همین ترتیب رأی را نیز که خاص عقل در حالت استقلال از نفس است، در بر‎ نمی‎گیرد‎. سایر علوم دنیوی که در واقع مرتبط به وجوه مختلف ممکن فعالیت کیمیایی هستند، صرف‎ نظر از تمامی علوم دیگر بر اساس معیار کفایت طبقه‎بندی شده‎اند. علوم شریف، علومی هستند که‎ انسان‎ را در قوام یک زندگانی پررونق به‎طور کامل کفایت کرده و از تمامی مردم بی‎نیاز می‎گرداند. این علوم عبارتند از معارف ضروری برای کیمیاگری‎ که‎ جابر تحت این جداول، مجموعه‎ای‎ از‎ صنایع نسبتاً پیچیده و مؤثر را ذکر می‎کند که بر اساس همان معیار طبقه‎بندی شده‎اند<ref>رک: همان، ص79-78</ref>‏.  


اما علوم وضیع ظـاهراً شـاخه‎های فعالیت آزمایشگاهی هستند که در‎ مقابل‎ کیمیا که شریف‎ترین حرفه‎ است‎، با نوعی تـحقیر، «صـنایع» خوانده شده است. در مجموع دون‎‎مرتبه بـودن آنـها به این جـهت اسـت که صرفاً منافع دنـیوی مـحدود به این دنیای دنی را بر اساس فرایندهای معمولی تأمین‎ می‎کند‎ که با ثمره کیمیا فـاصله زیـادی دارد. اما علوم دینی در انتزاعی‎ترین مرتبه آنـها بـه‎مثابه «صور فـراهم‎آمده بـرای عـقل ظاهر می‎شود (یتحلی بـها العقل) که به‎کارگیری آنها، دستیابی به منفعت‎هایی‎ را‎ که پس‎ از مرگ به آنها چشم امید هـست، مـیسر می‎گرداند». این عبارتی است که جـابر بـه‎وسیله آن، اهـمیت‎ اسـاسی عـلم دینی را متذکر مـی‎شود. وی سـپس این علوم را‎ به‎ دو‎ حوزه علوم شرعی و علوم عقلی دسته‎بندی می‎کند. گروه اول در ظاهر دسته‎ای شناخته‎شده است، امـا تـعریفی کـه كتاب‎ الحدود به ‎دست می‎دهد، بسیار انتزاعی اسـت کـه صـریحاً بـه اسـلام اشـاره نمی‎کند: «این‎ علمی‎ است‎ که امکان می‎دهد که نافع‎ترین رفتارهای دینی و دنیوی شناخته شوند، به این جهت که یک‎ منفعت دنیوی می‎تواند پس از مرگ سودمند باشد». اما جـابر در علوم شرعی،‎ تمایز معناداری قائل است‎ و دو‎ وجه ظاهر و باطن را در مقابل هم قرار می‎دهد. علم ظاهر، علم به قواعد عمومی امر کلی است که با طبیعت، عقول و نفوس طبیعی سازگار اسـت. درحالی‎که وجه دوم علم، علل وجود این قواعد و اهداف خاص آنهاست که با عقول الهی سازگار می‎باشد<ref>ر.ک: همان، ص80-79</ref>‏.
اما علوم وضیع ظاهراً شاخه‎های فعالیت آزمایشگاهی هستند که در‎ مقابل‎ کیمیا که شریف‎ترین حرفه‎ است‎، با نوعی تحقیر، «صنایع» خوانده شده است. در مجموع دون‎‎مرتبه بودن آنها به این جهت است که صرفاً منافع دنیوی محدود به این دنیای دنی را بر اساس فرایندهای معمولی تأمین‎ می‎کند‎ که با ثمره کیمیا فاصله زیادی دارد. اما علوم دینی در انتزاعی‎ترین مرتبه آنها به‎مثابه «صور فراهم‎آمده برای عقل ظاهر می‎شود (یتحلی بها العقل) که به‎کارگیری آنها، دستیابی به منفعت‎هایی‎ را‎ که پس‎ از مرگ به آنها چشم امید هست، میسر می‎گرداند». این عبارتی است که جابر به‎وسیله آن، اهمیت‎ اساسی علم دینی را متذکر می‎شود. وی سپس این علوم را‎ به‎ دو‎ حوزه علوم شرعی و علوم عقلی دسته‎بندی می‎کند. گروه اول در ظاهر دسته‎ای شناخته‎شده است، اما تعریفی که كتاب‎ الحدود به ‎دست می‎دهد، بسیار انتزاعی است که صریحاً به اسلام اشاره نمی‎کند: «این‎ علمی‎ است‎ که امکان می‎دهد که نافع‎ترین رفتارهای دینی و دنیوی شناخته شوند، به این جهت که یک‎ منفعت دنیوی می‎تواند پس از مرگ سودمند باشد». اما جابر در علوم شرعی،‎ تمایز معناداری قائل است‎ و دو‎ وجه ظاهر و باطن را در مقابل هم قرار می‎دهد. علم ظاهر، علم به قواعد عمومی امر کلی است که با طبیعت، عقول و نفوس طبیعی سازگار است. درحالی‎که وجه دوم علم، علل وجود این قواعد و اهداف خاص آنهاست که با عقول الهی سازگار می‎باشد<ref>ر.ک: همان، ص80-79</ref>‏.
   
   
اما تعریف علوم عقلی، صرفاً فلسفی است‎ و جـابر‎ اصـلاً به جایگاه، نقش و پیوند آن با دیگر حوزه‎های علوم دینی و علوم دنیوی تصریح نمی‎نماید و به تعریف آنها به‎مثابه علم احوالی که حواس از درک آن عاجز و عـقل جـزئی نمی‎تواند آن‎ را‎ کسب نماید، کـفایت مـی‎کند؛ احوال منبعث از علت‎ الاولی و احوال خود عقل، احوال عقل کلی، نفس کلی و نفس جزئی که اکتساب فضیلت در عالم کون را تسریع می‎نماید و نیل به‎ عالم‎ بـقا را مـیسر می‎گرداند. بر اساس این تـعریف، عـقل بشر می‎تواند با قلمرو الوهی تماس برقرار کند<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>‏.  
اما تعریف علوم عقلی، صرفاً فلسفی است‎ و جابر‎ اصلاً به جایگاه، نقش و پیوند آن با دیگر حوزه‎های علوم دینی و علوم دنیوی تصریح نمی‎نماید و به تعریف آنها به‎مثابه علم احوالی که حواس از درک آن عاجز و عقل جزئی نمی‎تواند آن‎ را‎ کسب نماید، کفایت می‎کند؛ احوال منبعث از علت‎ الاولی و احوال خود عقل، احوال عقل کلی، نفس کلی و نفس جزئی که اکتساب فضیلت در عالم کون را تسریع می‎نماید و نیل به‎ عالم‎ بقا را میسر می‎گرداند. بر اساس این تعریف، عقل بشر می‎تواند با قلمرو الوهی تماس برقرار کند<ref>ر.ک: همان، ص80</ref>‏.  
   
   
کتاب اخراج، از آثار فلسفی - پزشکی است با موضوع حرکت قوه به فعل. طبایع کواکب سبعه، خواص نجوم و تأثیرات آنها در بلاد، سباعیه (علوم هفت‎گانه طب، طلسمات، صنعت، خواص، میزان، استخدام علویات و صور) و... از جمله مباحث این کتاب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎164-72</ref>‏.  
کتاب اخراج، از آثار فلسفی - پزشکی است با موضوع حرکت قوه به فعل. طبایع کواکب سبعه، خواص نجوم و تأثیرات آنها در بلاد، سباعیه (علوم هفت‎گانه طب، طلسمات، صنعت، خواص، میزان، استخدام علویات و صور) و... از جمله مباحث این کتاب است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎164-72</ref>‏.  
خط ۶۰: خط ۶۰:
در کتاب میزان صغیر درباره عناصر اربعه و مراحل خلقت عناصر و ارکان طبیعی بحث شده است. طبیعت در خود چهار رکن حرارت، یبوست، رطوبت و برودت دارد. این ارکان در تمام اجسام طبیعی وجود دارند و استوارکننده اجسامند<ref>ر.ک: همان، ص‎174</ref>‏.
در کتاب میزان صغیر درباره عناصر اربعه و مراحل خلقت عناصر و ارکان طبیعی بحث شده است. طبیعت در خود چهار رکن حرارت، یبوست، رطوبت و برودت دارد. این ارکان در تمام اجسام طبیعی وجود دارند و استوارکننده اجسامند<ref>ر.ک: همان، ص‎174</ref>‏.


جابر در این رساله تلاش می‎کند علوم‎ مختلف‎ را به کمک علم‎ موازین‎ تبیین‎ کند. موازین، همان روابط ریاضی به‎وجودآورنده هر موجود از قبیل‎ کانی، گیاه، حـیوان و... است. بنابراین به کمک این‎ موازین‎، او قاطعانه اظهار می‎کند‎ که‎‎ شدت طبایع را می‎داند و مثلاً اینکه یک کانی خاص، دقیقاً این شدت سرما، خشکی، گرمی و تری را دارد<ref>ر.ک: همان، ص170؛ لری، پی یر، ص‎58-57</ref>‏.  
جابر در این رساله تلاش می‎کند علوم‎ مختلف‎ را به کمک علم‎ موازین‎ تبیین‎ کند. موازین، همان روابط ریاضی به‎وجودآورنده هر موجود از قبیل‎ کانی، گیاه، حیوان و... است. بنابراین به کمک این‎ موازین‎، او قاطعانه اظهار می‎کند‎ که‎‎ شدت طبایع را می‎داند و مثلاً اینکه یک کانی خاص، دقیقاً این شدت سرما، خشکی، گرمی و تری را دارد<ref>ر.ک: همان، ص170؛ لری، پی یر، ص‎58-57</ref>‏.  


«كتاب ميدان العقل»، تتمه کتاب میزان است؛ لذا نویسنده متذکر شده که شایسته است پیش از مطالعه آن، کتاب میزان فراگرفته شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎33</ref>‏.
«كتاب ميدان العقل»، تتمه کتاب میزان است؛ لذا نویسنده متذکر شده که شایسته است پیش از مطالعه آن، کتاب میزان فراگرفته شود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎33</ref>‏.
خط ۷۳: خط ۷۳:
كتاب الأحجار علی رأي بليناس»، نیز از دیگر آثار جابر در علم موازین است که جابر با ذکر سخنان بلیناس حکیم رومی به بررسی کلام او پرداخته است. به گفته جابر، بلیناس معتقد است که برای هریک از حیوان و نبات و حجر و دیگر اشیاء میزانی وجود دارد و هریک را به‎اجمال در چهار کتاب شرح داده است. این آثار به‎قدری مجمل و مبتنی بر هم هستند که جابر معتقد است کسی که کتاب خودش را پیش از آنها مطالعه نکند، هیچ انتفاعی نخواهد برد<ref>ر.ک: همان، ص382</ref>‏.  
كتاب الأحجار علی رأي بليناس»، نیز از دیگر آثار جابر در علم موازین است که جابر با ذکر سخنان بلیناس حکیم رومی به بررسی کلام او پرداخته است. به گفته جابر، بلیناس معتقد است که برای هریک از حیوان و نبات و حجر و دیگر اشیاء میزانی وجود دارد و هریک را به‎اجمال در چهار کتاب شرح داده است. این آثار به‎قدری مجمل و مبتنی بر هم هستند که جابر معتقد است کسی که کتاب خودش را پیش از آنها مطالعه نکند، هیچ انتفاعی نخواهد برد<ref>ر.ک: همان، ص382</ref>‏.  


«كتاب الحاصل»، از جمله آثاری است که نام [[امام جعفر صادق(ع)]] زینت‎بخش ابتدای آن است. جابر در ابتدای کتابش می‎نویسد: مولای من [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن‎ مـحمد(ع)]] روزی به من فرمود: بعد از این کتاب‎ها که در موازین نوشتی، چه حاصلی را انتظار داری؟ و من‎ «كتاب‎ الحاصل» را نوشتم و مولای من نام آن را «الحاصل» نهاد<ref>ر.ک: همان، ص459؛ غضبان، سید جعفر، ص51</ref>‏.  
«كتاب الحاصل»، از جمله آثاری است که نام [[امام جعفر صادق(ع)]] زینت‎بخش ابتدای آن است. جابر در ابتدای کتابش می‎نویسد: مولای من [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن‎ محمد(ع)]] روزی به من فرمود: بعد از این کتاب‎ها که در موازین نوشتی، چه حاصلی را انتظار داری؟ و من‎ «كتاب‎ الحاصل» را نوشتم و مولای من نام آن را «الحاصل» نهاد<ref>ر.ک: همان، ص459؛ غضبان، سید جعفر، ص51</ref>‏.  


«كتاب القديم»، رساله دیگری است که موضوع قدیم یا حادث بودن عالم را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای رساله این موضوع را از دشوارترین موضوعات نزد قدمای فلاسفه دانسته است و تأکید می‎کند که: «اگر بگویم که بیشتر فلاسفه در حسرت حل این مسئله از دنیا رفتند، صادق بوده‎ام»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص468</ref>‏.  
«كتاب القديم»، رساله دیگری است که موضوع قدیم یا حادث بودن عالم را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در ابتدای رساله این موضوع را از دشوارترین موضوعات نزد قدمای فلاسفه دانسته است و تأکید می‎کند که: «اگر بگویم که بیشتر فلاسفه در حسرت حل این مسئله از دنیا رفتند، صادق بوده‎ام»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص468</ref>‏.  
۶۱٬۱۸۹

ویرایش