دیوان مهستی گنجوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR38853J1.jpg | عنوان =‏دیوان مهستی گنجوی | عنوان‌های د...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:


رضاقلی خان هدایت فقدان اشعار مهستی را از اثر حمله عبدالله خان اوزبک بر شهر هرات می‎داند. محمدعلی تربیت در تذکره دانشمندان آذربایجان می‎گوید: لسانی شیرازی که مدتی در تبریز ساکن بوده و در آنجا به سال نه‎صدوچهل‎ویک هجری مرده است، مجموعه‎ای در مقابل رباعیات این بانو مشتمل بر شصت‎وهشت رباعی عاشقانه به‎عنوان «مجمع الأوصاف» در وصف اهل حرفه و اصناف تبریز و ارباب فضل و هنر آن شهر منظوم ساخته که از آن جمله رباعی زیر است:
رضاقلی خان هدایت فقدان اشعار مهستی را از اثر حمله عبدالله خان اوزبک بر شهر هرات می‎داند. محمدعلی تربیت در تذکره دانشمندان آذربایجان می‎گوید: لسانی شیرازی که مدتی در تبریز ساکن بوده و در آنجا به سال نه‎صدوچهل‎ویک هجری مرده است، مجموعه‎ای در مقابل رباعیات این بانو مشتمل بر شصت‎وهشت رباعی عاشقانه به‎عنوان «مجمع الأوصاف» در وصف اهل حرفه و اصناف تبریز و ارباب فضل و هنر آن شهر منظوم ساخته که از آن جمله رباعی زیر است:
'''شاعربچه‎ای مطلع ابرو بنمود   انگیز دو مصرعش دل از من بربود'''
{{شعر}}
'''گفتم دهنت حکم معما دارد     خندید و معمای غریبی بنمود'''
{{ب|'' شاعربچه‎ای مطلع ابرو بنمود''|2='' انگیز دو مصرعش دل از من بربود''}}
{{ب|'' گفتم دهنت حکم معما دارد''|2='' خندید و معمای غریبی بنمود''}}{{پایان شعر}}
تدوین و انتشار اشعار مهستی برای ادبیات ایران نعمتی است و سبکی را زنده می‎کند که هیچ‎یک از شعرای نامدار قدیم به تقلید آن دست نیافته‎اند و به آن پایه از ملاحت و حلاوت گفتار نتوانسته‎اند برسند. روی این منظور به تهیه این دیوان اقدام شد<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>.
تدوین و انتشار اشعار مهستی برای ادبیات ایران نعمتی است و سبکی را زنده می‎کند که هیچ‎یک از شعرای نامدار قدیم به تقلید آن دست نیافته‎اند و به آن پایه از ملاحت و حلاوت گفتار نتوانسته‎اند برسند. روی این منظور به تهیه این دیوان اقدام شد<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>.


خط ۵۲: خط ۵۳:


در بین شعرای مغرب‎زمین تنها کسی که توانسته است از عهده تجسم مناظر طبیعت و روحیات جامعه برآید و به قول شما ایرانیان که می‎گویید: «جانا سخن از زبان ما می‎گویی» را به وجه احسن ادا نماید شخص «اندره شنیه» سراینده فرانسوی است، ولی با همه طراوتی که در بیان اوست در مقابل سخنان ازدل‎برخاسته مهستی مانند قیاس قطره با دریاست. من وقتی این رباعی مهستی را که می‎گوید:
در بین شعرای مغرب‎زمین تنها کسی که توانسته است از عهده تجسم مناظر طبیعت و روحیات جامعه برآید و به قول شما ایرانیان که می‎گویید: «جانا سخن از زبان ما می‎گویی» را به وجه احسن ادا نماید شخص «اندره شنیه» سراینده فرانسوی است، ولی با همه طراوتی که در بیان اوست در مقابل سخنان ازدل‎برخاسته مهستی مانند قیاس قطره با دریاست. من وقتی این رباعی مهستی را که می‎گوید:
'''در طاس فلک جرعه شادی و غم است     گه محنت و دولت است و گه بیش و کم است'''
{{شعر}}
'''آسوده‎ دلی بود که هر جرعه چرخ     نوشید و ننالید اگر جمله دم است'''
{{ب|'' در طاس فلک جرعه شادی و غم است''|2='' گه محنت و دولت است و گه بیش و کم است''}}
{{ب|'' آسوده‎ دلی بود که هر جرعه چرخ''|2='' نوشید و ننالید اگر جمله دم است''}}{{پایان شعر}}
خواندم، به فکری عمیق فرورفتم و بر آزاداندیشی زنی که تراوشات طبع سلیمش تا بدین پایه در اوج اعلی است، سر تعظیم فرود آوردم. کیست که بتواند تار جان محنت‎زده‎ای را با مضراب اندیشه‎اش این‎طور به نوا درآورده و آلام درونی‎اش را به چنین نغماتی تسکین و تسلی بخشد:
خواندم، به فکری عمیق فرورفتم و بر آزاداندیشی زنی که تراوشات طبع سلیمش تا بدین پایه در اوج اعلی است، سر تعظیم فرود آوردم. کیست که بتواند تار جان محنت‎زده‎ای را با مضراب اندیشه‎اش این‎طور به نوا درآورده و آلام درونی‎اش را به چنین نغماتی تسکین و تسلی بخشد:
'''آن روز که توسن فلک زین کردند     آرایش مشتری و پروین کردند'''
{{شعر}}
'''این بود نصیب ما ز دیوان قضا     ما را چه گنه، قسمت ما این کردند'''
{{ب|'' آن روز که توسن فلک زین کردند''|2='' آرایش مشتری و پروین کردند''}}
{{ب|'' این بود نصیب ما ز دیوان قضا''|2='' ما را چه گنه، قسمت ما این کردند''}}{{پایان شعر}}
کدام طبیب است که بتواند به چنین دارویی مرحم‎نه زخم دل بیماران و شفابخش درد عاشقان شده و با گفتاری دلنشین به چاره‎جویی برخیزد و گوید:
کدام طبیب است که بتواند به چنین دارویی مرحم‎نه زخم دل بیماران و شفابخش درد عاشقان شده و با گفتاری دلنشین به چاره‎جویی برخیزد و گوید:
'''تا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل     و آزرم وصال تو به جان جوید دل'''
{{شعر}}
'''رحم آر کز آسمان نمی‎بارد جان     بخشای که از زمین نمی‎روید دل'''
{{ب|'' تا کی ز غم تو رخ به خون شوید دل''|2='' و آزرم وصال تو به جان جوید دل''}}
{{ب|'' رحم آر کز آسمان نمی‎بارد جان''|2='' بخشای که از زمین نمی‎روید دل''}}{{پایان شعر}}
شما در گفتار کدام فیلسوف جهان‎بینی چنین ژرف‎اندیشی را که در شعر مهستی متجلی است، توانید یافت که می‎گوید:
شما در گفتار کدام فیلسوف جهان‎بینی چنین ژرف‎اندیشی را که در شعر مهستی متجلی است، توانید یافت که می‎گوید:
'''چندان‎که به کار خویش وا می‎بینم     خود را به غم تو مبتلا می‎بینم'''
{{شعر}}
'''این طرفه که در آینه دل شب و روز     من می‎نگرم، ولی تو را می‎بینم'''
{{ب|'' چندان‎که به کار خویش وا می‎بینم''|2='' خود را به غم تو مبتلا می‎بینم''}}
{{ب|'' این طرفه که در آینه دل شب و روز''|2='' من می‎نگرم، ولی تو را می‎بینم''}}{{پایان شعر}}
در کلام کدام عارف واصلی وصف عشق و سوز و گدازهای درونی را بدین التهاب که مهستی بیان می‎نماید می‎توان جستجو کرد و از تنگنای سینه بر زبان آورد که او ادا نموده است و گفته:
در کلام کدام عارف واصلی وصف عشق و سوز و گدازهای درونی را بدین التهاب که مهستی بیان می‎نماید می‎توان جستجو کرد و از تنگنای سینه بر زبان آورد که او ادا نموده است و گفته:
'''در دام غم تو خسته‎ای نیست چو من     وز جور تو دل‎شکسته‎ای نیست چو من'''
{{شعر}}
'''برخاستگان عشق تو بسیارند     لیکن به وفا نشسته‎ای نیست چو من'''<ref>ر.ک: آخر کتاب، ص‎86-88</ref>.
{{ب|'' در دام غم تو خسته‎ای نیست چو من''|2='' وز جور تو دل‎شکسته‎ای نیست چو من''}}
{{ب|'' برخاستگان عشق تو بسیارند ''|2='' لیکن به وفا نشسته‎ای نیست چو من''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: آخر کتاب، ص‎86-88</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش