۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
#از موارد بسيار مفيد و آموزنده در اين اثر از نظر آموزش زبان عربى، استشهادهاى فراوان نويسنده به آيات قرآن كريم است كه شماره و نام سورهها و آيات مورد نظر را نيز گاه در پاورقىها<ref>مثلاً همان، ص 297</ref> و گاه در متن كتاب <ref>مثلاً همان، ص 427</ref> بيان كرده است. | #از موارد بسيار مفيد و آموزنده در اين اثر از نظر آموزش زبان عربى، استشهادهاى فراوان نويسنده به آيات قرآن كريم است كه شماره و نام سورهها و آيات مورد نظر را نيز گاه در پاورقىها<ref>مثلاً همان، ص 297</ref> و گاه در متن كتاب <ref>مثلاً همان، ص 427</ref> بيان كرده است. | ||
#نويسنده در برخى موارد، مطالب مشهورى را كه حقيقت نداشته و ساختگى بوده، خاطرنشان كرده است؛ بهعنوان مثال داستان مجعول نابغه ذبيانى و [[حسان بن ثابت]] و اينكه حسان شعرهايش را بر نابغه عرضه مىكرده و اشكال او به واژههاى «جفنات» و «أسياف» كه حسان در شعرش گفته است و نقد اين ادّعا <ref>همان، ص 301</ref> | #نويسنده در برخى موارد، مطالب مشهورى را كه حقيقت نداشته و ساختگى بوده، خاطرنشان كرده است؛ بهعنوان مثال داستان مجعول نابغه ذبيانى و [[حسان بن ثابت]] و اينكه حسان شعرهايش را بر نابغه عرضه مىكرده و اشكال او به واژههاى «جفنات» و «أسياف» كه حسان در شعرش گفته است و نقد اين ادّعا <ref>همان، ص 301</ref> | ||
#نويسنده در پاورقىها، گاه برخى از عبارات را كه نيازمند شرح دانسته، تجزيه و تركيب كرده و توضيح داده است .<ref>بهطور مثال: همان، ص 113 و 442</ref> | #نويسنده در پاورقىها، گاه برخى از عبارات را كه نيازمند شرح دانسته، تجزيه و تركيب كرده و توضيح داده است .<ref>بهطور مثال: همان، ص 113 و 442</ref> و گاه اختلافات صرفى و نحوى و نظر كوفيان و بصريان و... را بيان كرده است <ref>بهعنوان مثال: ص 200 و 480 و 544 و 594 و 715</ref> | ||
#نويسنده در مواردى براى توضيح بيشتر مطالب از جدول نيز استفاده كرده است <ref>مثلاً: همان، ص 55، 57، 59، 114، 230، 310، 251، 311، 312، 313 و 572</ref> | #نويسنده در مواردى براى توضيح بيشتر مطالب از جدول نيز استفاده كرده است <ref>مثلاً: همان، ص 55، 57، 59، 114، 230، 310، 251، 311، 312، 313 و 572</ref> | ||
#نويسنده نظر رايج اديبان و لغويان در مباحث صرف و نحو و لغت را در متن كتاب ذكر كرده است و گاهى اجتهاد و نظر شخصى خود را نيز در مورد برخى از امور ادبى و لغوى در پاورقى بيان كرده است<ref>بهطور مثال: همان، ص 209 و 480، پاورقى 5</ref> | #نويسنده نظر رايج اديبان و لغويان در مباحث صرف و نحو و لغت را در متن كتاب ذكر كرده است و گاهى اجتهاد و نظر شخصى خود را نيز در مورد برخى از امور ادبى و لغوى در پاورقى بيان كرده است<ref>بهطور مثال: همان، ص 209 و 480، پاورقى 5</ref> و گاه بعد از بيان ديدگاه خودش براى تقويت آن به برخى از پاياننامههاى دانشگاهى ارجاع داده است؛ بهعنوان نمونه به پاياننامه كارشناسى ارشد جناب «خيرى محمود» استناد كرده كه در دانشگاه كويت تحت عنوان «جمع التكسير في اللغة العربية» از آن دفاع شده است <ref>همان، ص 301، پاورقى</ref> | ||
#نويسنده گاه مصوبههاى «مجمع اللغة العربية في القاهرة» را كه يكى از مراكز مهمّ زبان و ادبيات عربى در جهان اسلام است، در مورد برخى از مباحث صرفى و نحوى در پاورقى بيان كرده است <ref>همان، ص 265 و 266 و 267 و 302</ref> | #نويسنده گاه مصوبههاى «مجمع اللغة العربية في القاهرة» را كه يكى از مراكز مهمّ زبان و ادبيات عربى در جهان اسلام است، در مورد برخى از مباحث صرفى و نحوى در پاورقى بيان كرده است <ref>همان، ص 265 و 266 و 267 و 302</ref> | ||
#نويسنده همچنين در مواردى در پاورقى صورت شاذّ و نادر برخى از كلمات و عبارات را در نثر يا نظم مطرح كرده است<ref>همان، ص 297، 298، 372 و 449</ref> | #نويسنده همچنين در مواردى در پاورقى صورت شاذّ و نادر برخى از كلمات و عبارات را در نثر يا نظم مطرح كرده است<ref>همان، ص 297، 298، 372 و 449</ref> | ||
#نويسنده گاه در پاورقى براى اثبات مطلب خودش به كتابهاى ديگر خود ارجاع داده است؛ بهطور مثال به كتاب «معجم الخطأ و الصواب في العربية» استناد شده است<ref>همان، ص 520</ref> | #نويسنده گاه در پاورقى براى اثبات مطلب خودش به كتابهاى ديگر خود ارجاع داده است؛ بهطور مثال به كتاب «معجم الخطأ و الصواب في العربية» استناد شده است<ref>همان، ص 520</ref> | ||
#گاهى نويسنده در پاورقى به برخى از نويسندگان كتابهاى آموزشى زبان عربى اشكال گرفته و خطاى علمى آنان را آشكار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت [[امام سجاد(ع)]]، «لو لا التشهد كانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشتهاند كه «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشكال كردهاند، ولى چنين اشكالى صحيح نيست و بلكه آن كلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524</ref> | #گاهى نويسنده در پاورقى به برخى از نويسندگان كتابهاى آموزشى زبان عربى اشكال گرفته و خطاى علمى آنان را آشكار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت [[امام سجاد(ع)]]، «لو لا التشهد كانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشتهاند كه «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشكال كردهاند، ولى چنين اشكالى صحيح نيست و بلكه آن كلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524</ref> و يا توضيح داده است كه گاه نويسندگان كتابهاى قواعد زبان عربى، اصطلاح و قانونى را طرح كردهاند كه در منابع نحوى قديم و اصيل يافت نمىشود و بنابراين دليلى ندارد كه اين مورد هم به اصطلاحات فراوان و بىشمار نحوى افزوده شود<ref>همان، ص 642، پاورقى</ref> | ||
#نويسنده، مكاتب نحوى را چهار مكتب (بصرى، كوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و درباره هركدام نيز توضيحات مفيدى عرضه كرده است<ref>همان، ص 615 - 620</ref> | #نويسنده، مكاتب نحوى را چهار مكتب (بصرى، كوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و درباره هركدام نيز توضيحات مفيدى عرضه كرده است<ref>همان، ص 615 - 620</ref> و گاه برخى از چالشهاى علمى آنان را نيز مطرح كرده است؛ بهعنوان مثال چالش بصريان در مورد اين قانون كه گفتند: «فاعل، هرگز جمله نمىشود»، ولى با نصوصى از ادبيات عربى مواجه شدند كه در آن شكّى نيست و فاعل واقع شدن جمله را اثبات مىكند مانند اين آيه: '''«ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»''' (يوسف: 35) كه در آن، فاعل «بدا» جمله است<ref>همان، ص 617، پاورقى</ref> | ||
#نويسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است كه بديهى است كه ما همه تعليلهاى نحويان را در مورد غير منصرف بودن بخشى از اسمها طرد مىكنيم؛ چون عربزبانان اينگونه كه نحويان، منطقى مىانديشند، به زبان و لغت نمىنگريستند و همانند آنها عمل نمىكردند، پس هر تعليلى جز اين مطلب كه: «هكذا نطقت العرب»، مردود است<ref>همان، ص 650، پاورقى</ref> | #نويسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است كه بديهى است كه ما همه تعليلهاى نحويان را در مورد غير منصرف بودن بخشى از اسمها طرد مىكنيم؛ چون عربزبانان اينگونه كه نحويان، منطقى مىانديشند، به زبان و لغت نمىنگريستند و همانند آنها عمل نمىكردند، پس هر تعليلى جز اين مطلب كه: «هكذا نطقت العرب»، مردود است<ref>همان، ص 650، پاورقى</ref> | ||
#نويسنده، درباره لهجههاى عربى، بر دو نكته تأكيد كرده است: | #نويسنده، درباره لهجههاى عربى، بر دو نكته تأكيد كرده است: | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
#نويسنده گاهى مطلبى مفصل از برخى از كتب ادبى بهصورت نقل قول مستقيم در پاورقى نقل كرده است؛ بهعنوان مثال مطلبى از ابن فارس درباره لهجههاى زبان عربى در قرآن. (همان، ص 584</ref> | #نويسنده گاهى مطلبى مفصل از برخى از كتب ادبى بهصورت نقل قول مستقيم در پاورقى نقل كرده است؛ بهعنوان مثال مطلبى از ابن فارس درباره لهجههاى زبان عربى در قرآن. (همان، ص 584</ref> | ||
#نويسنده گاهى در پاورقى برخى از لهجهها را نيز يادآور شده است، مثل لهجه كسانى كه اسماى مثنا را غير منصرف مىشمارند.<ref>همان، ص 613</ref> | #نويسنده گاهى در پاورقى برخى از لهجهها را نيز يادآور شده است، مثل لهجه كسانى كه اسماى مثنا را غير منصرف مىشمارند.<ref>همان، ص 613</ref> | ||
#:موجز علوم القرآن نويسنده گاه برخى از موارد سماعى و مخالف قياس را نيز با صراحت در پاورقى بيان كرده است، مثل مضارع «خال» كه برخلاف قاعده، «إخال» (با كسر همزه) مىشود<ref>همان، ص 357</ref> | #:موجز علوم القرآن نويسنده گاه برخى از موارد سماعى و مخالف قياس را نيز با صراحت در پاورقى بيان كرده است، مثل مضارع «خال» كه برخلاف قاعده، «إخال» (با كسر همزه) مىشود<ref>همان، ص 357</ref> البته بايد توجه داشت كه منظور اين است: در مضارع متكلم وحده فعل «خال»، «أخالُ» (با فتح همزه) قطعاً صحيح است، ولى بهصورت سماعى و برخلاف قياس فقط در اين مورد، «إخالُ» نيز جايز است. | ||
#نويسنده برخى از مدخلها و مطالب را به الفاظ ديگر ارجاع داده است، مانند ارجاع «يباديد» به «أباديد»<ref>همان، ص 721</ref> | #نويسنده برخى از مدخلها و مطالب را به الفاظ ديگر ارجاع داده است، مانند ارجاع «يباديد» به «أباديد»<ref>همان، ص 721</ref> و ارجاع «أسماء الشرط» به «شرط»<ref>همان، ص 81</ref> و ارجاع «أيهان» به «هيهات» (همان، ص 184</ref> و ارجاع «المجهول» به «الفعل المبني للمجهول»<ref>همان، ص 614</ref> به نظر مىرسد شبكه ارجاعى بين مدخلها نيز در اين كتاب پذيرفتنى و بلكه ستودنى است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش