۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
|data-type='authorCode'| | |data-type='authorCode'|AUTHORCODE00774AUTHORCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ايران كه پس از حمله مغول و تيمور تازه مىخواست روى آرامش به خود ببيند، بار ديگر دستخوش هرج و مرج ويرانگرىهاى جانشينان تيمور و خانهاى محلى تركنژاد قرار گرفت. در سال 903 سلطان مراد پسر سلطان يعقوب به سلطنت رسيد و ميان او و مردم فارس اختلافاتى درگرفت. قاسمبيگ به تصور اينكه محرك واقعى مردم، امير صدرالدين محمد دشتكى - پدر غياثالدين - است، فرمان داد تا عدهاى از تركمانان بايندرى به منزل او ريختند و خانهاش را غارت كردند و امير صدرالدين را به قتل رساندند. زخم اين غارت و قتل، دل فرزند ارشد را مجروح ساخت. | ايران كه پس از حمله مغول و تيمور تازه مىخواست روى آرامش به خود ببيند، بار ديگر دستخوش هرج و مرج ويرانگرىهاى جانشينان تيمور و خانهاى محلى تركنژاد قرار گرفت. در سال 903 سلطان مراد پسر سلطان يعقوب به سلطنت رسيد و ميان او و مردم فارس اختلافاتى درگرفت. قاسمبيگ به تصور اينكه محرك واقعى مردم، امير صدرالدين محمد دشتكى - پدر غياثالدين - است، فرمان داد تا عدهاى از تركمانان بايندرى به منزل او ريختند و خانهاش را غارت كردند و امير صدرالدين را به قتل رساندند. زخم اين غارت و قتل، دل فرزند ارشد را مجروح ساخت. | ||
پس از فوت شاه اسماعيل صفوى در سال 930 و به سلطنت رسيدن بهادرخان، غياثالدين بهمنظور مشاركت در مقام صدارت به دربار تبريز دعوت شد. وى ابتدا اين دعوت را پذيرفت، ولى پس از آنكه از نزدیک | پس از فوت شاه اسماعيل صفوى در سال 930 و به سلطنت رسيدن بهادرخان، غياثالدين بهمنظور مشاركت در مقام صدارت به دربار تبريز دعوت شد. وى ابتدا اين دعوت را پذيرفت، ولى پس از آنكه از نزدیک با جلالالدين استرآبادى برخورد كرد، نتوانست ديدگاههاى وى را تحمل كند و به شيراز بازگشت. | ||
سرانجام در سال 936ق، مجددا از سوى بهادرخان شاه طهماسب كه تقريبا شانزده ساله بود، به دربار دعوت شد تا اين بار مستقلا مقام صدارت را عهدهدار باشد، غياثالدين نيز اين سمت را پذيرفت و تا سال 938 (به مدت 2 سال) متصدى اين مقام بود. | سرانجام در سال 936ق، مجددا از سوى بهادرخان شاه طهماسب كه تقريبا شانزده ساله بود، به دربار دعوت شد تا اين بار مستقلا مقام صدارت را عهدهدار باشد، غياثالدين نيز اين سمت را پذيرفت و تا سال 938 (به مدت 2 سال) متصدى اين مقام بود. |
ویرایش