اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمة الفاطميين الخلفا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۳۵: خط ۳۵:
نویسنده، در اين کتاب تاريخ دولت فاطميان مصر را از زمان قيام آنها در مغرب عربى تا زوال آن در مصر به نگارش درآورده است. او پيش از پرداختن به خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] از نسل امام حسن(ع) و امام حسين(ع) سخن به ميان آورده و سپس به نسب فاطميان پرداخته است. او از مورخانى است كه نسب فاطميان مصر را تأييد كرده است (چنان‌كه استادش [[ابن خلدون]] نيز بر همين عقيده بوده است)؛ به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم كرده است. از امتيازهاى اين کتاب توجه نویسنده به مسائل اجتماعى و اقتصادى مصر در عصر فاطميان است.<ref>غلامى دهقى، على، ص109 - 110</ref>
نویسنده، در اين کتاب تاريخ دولت فاطميان مصر را از زمان قيام آنها در مغرب عربى تا زوال آن در مصر به نگارش درآورده است. او پيش از پرداختن به خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)|على بن ابى‌طالب(ع)]] از نسل امام حسن(ع) و امام حسين(ع) سخن به ميان آورده و سپس به نسب فاطميان پرداخته است. او از مورخانى است كه نسب فاطميان مصر را تأييد كرده است (چنان‌كه استادش [[ابن خلدون]] نيز بر همين عقيده بوده است)؛ به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم كرده است. از امتيازهاى اين کتاب توجه نویسنده به مسائل اجتماعى و اقتصادى مصر در عصر فاطميان است.<ref>غلامى دهقى، على، ص109 - 110</ref>


توجه مفرط مقريزى به فاطمى‌ها، همدردى آشكارش با آنها و پذيرفتن ادعاى انتساب ايشان به على و فاطمه - با وجود انكار اين ادعا توسط غالب مورخان سنى - باعث توجه جدى معاصران، اعم از دوست و دشمن به او شده است. يك نمونه از اين واكنش‌هاى آشكار را از سوى يك نویسنده ناشناس، در تحشيه بر نسخه خطى «گوتا»؛ يعنى دستخط اصلى کتاب «اتعاظ»، بلافاصله پس از عبارت مقريزى درباره نسب فاطميان مى‌توان مشاهده كرد؛ با اين عبارات كه: «رابطه نویسنده با تكذيب آنچه متخصصان درباره اعتبار شجره نسب فاطميان گفته‌اند و تلاش او براى توجيه و تمجيد ايشان و تحسين اقداماتشان توجيه‌پذير مى‌نمايد؛ زيرا او به دنبال ايجاد پيوند نسبى با دودمان فاطمى بوده و تلاش دارد تا به‌ویژه در آغاز بحث، به هر شكل ممكن، دودمان خود را به تميم [ابن مُعتز] برساند. مقريزى مى‌خواسته هم از موقعيت فاطميان حمايت كند و هم گزارش طرف‌دارانه‌اى از حكمرانى ايشان بنگارد». اين ديدگاه از سوى افراد ديگر نيز بيان شده است كه آن را دليلى براى ابراز علاقه بسيار مقريزى به فاطميان قلمداد كرده‌اند.<ref>سليم، محمدنبى، ص81</ref>
توجه مفرط مقريزى به فاطمى‌ها، همدردى آشكارش با آنها و پذيرفتن ادعاى انتساب ايشان به على و فاطمه - با وجود انكار اين ادعا توسط غالب مورخان سنى - باعث توجه جدى معاصران، اعم از دوست و دشمن به او شده است. يك نمونه از اين واكنش‌هاى آشكار را از سوى يك نویسنده ناشناس، در تحشيه بر نسخه خطى «گوتا»؛ يعنى دستخط اصلى کتاب «اتعاظ»، بلافاصله پس از عبارت مقريزى درباره نسب فاطميان مى‌توان مشاهده كرد؛ با اين عبارات كه: «رابطه نویسنده با تكذيب آنچه متخصصان درباره اعتبار شجره نسب فاطميان گفته‌اند و تلاش او برای توجيه و تمجيد ايشان و تحسين اقداماتشان توجيه‌پذير مى‌نمايد؛ زيرا او به دنبال ايجاد پيوند نسبى با دودمان فاطمى بوده و تلاش دارد تا به‌ویژه در آغاز بحث، به هر شكل ممكن، دودمان خود را به تميم [ابن مُعتز] برساند. مقريزى مى‌خواسته هم از موقعيت فاطميان حمايت كند و هم گزارش طرف‌دارانه‌اى از حكمرانى ايشان بنگارد». اين ديدگاه از سوى افراد ديگر نيز بيان شده است كه آن را دليلى برای ابراز علاقه بسيار مقريزى به فاطميان قلمداد كرده‌اند.<ref>سليم، محمدنبى، ص81</ref>


به نظر مى‌آيد پویش مقريزى براى ثبت و ضبط تاريخ شكوهمند عصر فاطميون و يادكرد سازمان‌هاى تمدنى آن عصر، او را چنان مجذوب ویژگى‌هاى ارزنده دوران فاطمى ساخته بود كه ناخودآگاه با آنها احساس نزدیک ى و قرابت مى‌نمود. به ياد داشته باشيم كه نویسنده پيش از پرداختن به مبحث خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)]] سخن رانده، سپس به نسب فاطميان مى‌پردازد. شايد اين پيوستگى بحث، باعث شده است تصور شود وى نسب‌نامه فاطميان را تأييد كرده است و به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم نمايد. به نظر مى‌آيد حق با جمال‌الدين شيال باشد كه معتقد است: اگرچه او در «اتعاظ» درباره خلافت معز و تميم بسيار بيشتر داد سخن داده، ولى متهم كردن او به تأييد نسب‌نامه فاطميون به دليل وجود اقوال گوناگون و گاه متناقض در اين خصوص، كارى نادرست است؛ ضمن آنكه وى به اقوال مورخان مخالف، مطالبى افزوده و براهينى را نيز ذكر مى‌نمايد.<ref>همان، ص82، پاورقى</ref>
به نظر مى‌آيد پویش مقريزى برای ثبت و ضبط تاريخ شكوهمند عصر فاطميون و يادكرد سازمان‌هاى تمدنى آن عصر، او را چنان مجذوب ویژگى‌هاى ارزنده دوران فاطمى ساخته بود كه ناخودآگاه با آنها احساس نزدیک ى و قرابت مى‌نمود. به ياد داشته باشيم كه نویسنده پيش از پرداختن به مبحث خلفاى فاطمى، از فرزندان [[امام على(ع)]] سخن رانده، سپس به نسب فاطميان مى‌پردازد. شايد اين پيوستگى بحث، باعث شده است تصور شود وى نسب‌نامه فاطميان را تأييد كرده است و به همين دليل سخاوى او را به اسماعيلى بودن متهم نمايد. به نظر مى‌آيد حق با جمال‌الدين شيال باشد كه معتقد است: اگرچه او در «اتعاظ» درباره خلافت معز و تميم بسيار بيشتر داد سخن داده، ولى متهم كردن او به تأييد نسب‌نامه فاطميون به دليل وجود اقوال گوناگون و گاه متناقض در اين خصوص، كارى نادرست است؛ ضمن آنكه وى به اقوال مورخان مخالف، مطالبى افزوده و براهينى را نيز ذكر مى‌نمايد.<ref>همان، ص82، پاورقى</ref>


مقريزى در کتاب «اتعاظ الحنفاء» در بررسى مسائل نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى، توازن را رعايت نموده و همان‌گونه‌كه مسائل سياسى و نظامى فاطميان را بررسى كرده به تحولات اجتماعى و اقتصادى و مسائل دينى و ادارى نيز پرداخته است. او مورخى نيست كه فقط به نقل اخبار بسنده نمايد، بلكه نصوص تاريخى را با يكديگر مقايسه كرده و به تحليل و نقد آنها پرداخته و رأى صحيح و صواب را گزينش نموده است. او معتقد است مورخ هر سرزمينى به تاريخ آن منطقه آگاه‌تر از ديگر مورخان است؛ بنابراین، اگر آراى مورخان در موضوعى گوناگون بود، مورخان آن سرزمين رأيشان شايسته براى قبول و تصديق از ديگران است؛ از باب نمونه، مقريزى به نقل از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] مى‌نویسد: معز (خليفه فاطمى) مدتى - يك سال پيش از وفاتش - در سردابى پنهان شد و پسرش نزار (العزيز) را پيش از اختفا جانشين خود نمود. به دنبال اين روايت، گزارش ديگرى متفاوت با گزارش قبلى، از کتاب «سيرة المعز»، نوشته مورخ مصرى، حسن بن زولاق، آورده است كه معز دو روز پيش از مرگ خود، پسرش را جانشين خود نمود. مقريزى سپس از ميان رأى اين دو مورخ؛ يعنى [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]]، مى‌نویسد: [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]] به احوال مصر آگاه‌تر از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] است؛ چون او در زمان معز فاطمى در مصر حضور داشته و نزد او رفت‌وآمد داشته است؛ درحالى‌كه [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] گزارش خود را به پيروى از مورخان عراق و شام آورده است.<ref>همان، ص125</ref>
مقريزى در کتاب «اتعاظ الحنفاء» در بررسى مسائل نظامى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى، توازن را رعايت نموده و همان‌گونه‌كه مسائل سياسى و نظامى فاطميان را بررسى كرده به تحولات اجتماعى و اقتصادى و مسائل دينى و ادارى نيز پرداخته است. او مورخى نيست كه فقط به نقل اخبار بسنده نمايد، بلكه نصوص تاريخى را با يكديگر مقايسه كرده و به تحليل و نقد آنها پرداخته و رأى صحيح و صواب را گزينش نموده است. او معتقد است مورخ هر سرزمينى به تاريخ آن منطقه آگاه‌تر از ديگر مورخان است؛ بنابراین، اگر آراى مورخان در موضوعى گوناگون بود، مورخان آن سرزمين رأيشان شايسته برای قبول و تصديق از ديگران است؛ از باب نمونه، مقريزى به نقل از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] مى‌نویسد: معز (خليفه فاطمى) مدتى - يك سال پيش از وفاتش - در سردابى پنهان شد و پسرش نزار (العزيز) را پيش از اختفا جانشين خود نمود. به دنبال اين روايت، گزارش ديگرى متفاوت با گزارش قبلى، از کتاب «سيرة المعز»، نوشته مورخ مصرى، حسن بن زولاق، آورده است كه معز دو روز پيش از مرگ خود، پسرش را جانشين خود نمود. مقريزى سپس از ميان رأى اين دو مورخ؛ يعنى [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] و [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]]، مى‌نویسد: [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]] به احوال مصر آگاه‌تر از [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] است؛ چون او در زمان معز فاطمى در مصر حضور داشته و نزد او رفت‌وآمد داشته است؛ درحالى‌كه [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] گزارش خود را به پيروى از مورخان عراق و شام آورده است.<ref>همان، ص125</ref>


==وضعيت کتاب==
==وضعيت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش