الاقتصاد في الاعتقاد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براى' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان')
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای')
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}


'''الاقتصاد في الاعتقاد'''، تألیف [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]]، در موضوع علم كلام به زبان عربى براى بيان عقائد [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در مورد توحيد، نبوت، معاد و امامت مى‌باشد. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] اين كتاب را در قرن پنجم و در حدود سال‌هاى 488 و 481 بعد از كتاب‌هاى معيار العلم في فن المنطق، محك النظر، مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفة نوشته است كه آنها ديدگاه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] را در فلسفه بيان مى‌كردند و كتاب الاقتصاد ديدگاه وى را در علم كلام نمايان مى‌سازد.
'''الاقتصاد في الاعتقاد'''، تألیف [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]]، در موضوع علم كلام به زبان عربى برای بيان عقائد [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در مورد توحيد، نبوت، معاد و امامت مى‌باشد. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] اين كتاب را در قرن پنجم و در حدود سال‌هاى 488 و 481 بعد از كتاب‌هاى معيار العلم في فن المنطق، محك النظر، مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفة نوشته است كه آنها ديدگاه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] را در فلسفه بيان مى‌كردند و كتاب الاقتصاد ديدگاه وى را در علم كلام نمايان مى‌سازد.


==ساختار و گزارش محتوا==
==ساختار و گزارش محتوا==
خط ۴۱: خط ۴۱:
#گمراهان و اهل ضلالتى كه زمينۀ پذيرش حق را دارند و مى‌شود با علم كلام اين‌ها را به راه راست هدايت نمود.
#گمراهان و اهل ضلالتى كه زمينۀ پذيرش حق را دارند و مى‌شود با علم كلام اين‌ها را به راه راست هدايت نمود.


[[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] براى اهميت قائل شدن، به علم فقه در تمهيد سوم مى‌گويد: اين كه بگوييم كلام اصل و فقه فرع است، در موقعيت كنونى سودى به حال كسى ندارد و از اين سخنان بايد اجتناب شود.
[[غزالی، محمد بن محمد|امام غزالى]] برای اهميت قائل شدن، به علم فقه در تمهيد سوم مى‌گويد: اين كه بگوييم كلام اصل و فقه فرع است، در موقعيت كنونى سودى به حال كسى ندارد و از اين سخنان بايد اجتناب شود.


ابوحامد در اين كتاب كه بر محوريت توحيد، صفات و افعال الهى و نبوت و معاد مى‌باشد، كوشيده براى اثبات عقائد مهم در اين امور از قواعد منطقى كمك بگيرد. البته ناگفته نماند [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] ريشۀ علم منطق را در وحى الهى به پيغمبران مى‌داند و اصل فكر كردن را چينش صغرى و كبرى در ذهن به حساب مى‌آورد.
ابوحامد در اين كتاب كه بر محوريت توحيد، صفات و افعال الهى و نبوت و معاد مى‌باشد، كوشيده برای اثبات عقائد مهم در اين امور از قواعد منطقى كمك بگيرد. البته ناگفته نماند [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] ريشۀ علم منطق را در وحى الهى به پيغمبران مى‌داند و اصل فكر كردن را چينش صغرى و كبرى در ذهن به حساب مى‌آورد.


از جمله مسائل مهمى كه نقطۀ عطفى در اعتقادات اشاعره مى‌باشد و غزالى در اين كتاب و كتب ديگر خود بدان پرداخته، مسلۀ كسب است. اشاعره براى اين كه تمام افعال خوب و بد انسان صد در صد به خداوند نسبت داده نشود و اختيار به طور كلى از انسان سلب نشود، به مسئلۀ كسب قائلند. آن‌ها مى‌گويند، فعل بشر مشترك بين خدا و بندگان است و انتساب عمل به بشر كسب و انتساب آن به خداوند مشيت الهى است.
از جمله مسائل مهمى كه نقطۀ عطفى در اعتقادات اشاعره مى‌باشد و غزالى در اين كتاب و كتب ديگر خود بدان پرداخته، مسلۀ كسب است. اشاعره برای اين كه تمام افعال خوب و بد انسان صد در صد به خداوند نسبت داده نشود و اختيار به طور كلى از انسان سلب نشود، به مسئلۀ كسب قائلند. آن‌ها مى‌گويند، فعل بشر مشترك بين خدا و بندگان است و انتساب عمل به بشر كسب و انتساب آن به خداوند مشيت الهى است.


بعد از بيان مقدمه چهار قطب در كتاب الاقتصاد ابوحامد محمد غزالى به وجود آمده است كه قطب اول بحث در ذات الهى است، قطب دوم بحث در صفات الهى و قطب سوم، در افعال الهى و قطب چهارم نيز در نبوت، امامت و معاد است.
بعد از بيان مقدمه چهار قطب در كتاب الاقتصاد ابوحامد محمد غزالى به وجود آمده است كه قطب اول بحث در ذات الهى است، قطب دوم بحث در صفات الهى و قطب سوم، در افعال الهى و قطب چهارم نيز در نبوت، امامت و معاد است.
خط ۵۳: خط ۵۳:
بحث رؤيت خداوند از مسائل مهمى است كه همواره بين دو مذهب فكرى معتزله و اشاعره مورد بحث بوده است. معتزله نفى رؤيت از وجود خدا مى‌كردند و اشاعره قائل به رؤيت خدا در روز قيامت بوده‌اند. غزالى نيز در اين جا با دلائل عقلى و نقلى قابل رؤيت بودن خدا را ثابت مى‌كند و مى‌گويد عقائدى افراطى و تفريطى در اين زمينه همواره وجود داشته است كه طبق روال كتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] به زعم خود دنبال طريق اقتصاد و ميانه مى‌باشد.
بحث رؤيت خداوند از مسائل مهمى است كه همواره بين دو مذهب فكرى معتزله و اشاعره مورد بحث بوده است. معتزله نفى رؤيت از وجود خدا مى‌كردند و اشاعره قائل به رؤيت خدا در روز قيامت بوده‌اند. غزالى نيز در اين جا با دلائل عقلى و نقلى قابل رؤيت بودن خدا را ثابت مى‌كند و مى‌گويد عقائدى افراطى و تفريطى در اين زمينه همواره وجود داشته است كه طبق روال كتاب، [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] به زعم خود دنبال طريق اقتصاد و ميانه مى‌باشد.


قطب دوم كتاب [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] كه در صفات الهى است، نخست در اثبات صفات براى ذات الهى بحث مى‌كند بعد ثبوت تك تك صفات علم، حيات، قدرت و اراده و...را به خداى سبحان مورد بحث و بررسى قرار مى‌دهد. زائد بودن صفات بر ذات و هكذا قديم بودن صفات الهى از ديگر مباحثى است كه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در اين قطب دنبال اثبات آن مى‌باشد.
قطب دوم كتاب [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] كه در صفات الهى است، نخست در اثبات صفات برای ذات الهى بحث مى‌كند بعد ثبوت تك تك صفات علم، حيات، قدرت و اراده و...را به خداى سبحان مورد بحث و بررسى قرار مى‌دهد. زائد بودن صفات بر ذات و هكذا قديم بودن صفات الهى از ديگر مباحثى است كه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] در اين قطب دنبال اثبات آن مى‌باشد.


[[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]]، در قطب سوم به بحث افعال الهى پرداخته، معنى حسن و قبح عقلى و ديگر مسائلى همچون عدم وجوب رعايت اصلح در مورد بندگان و تكليف آنان مطرح شده‌اند. او تقريبا تمام اعتقادات معتزله در اين زمينه را در بوتۀ نقد قرار داده و مخالفت خود را بالصراحه با عقائد معتزله اعلام مى‌دارد؛ مثلاًوجوب معرفت و شكر نعمت‌هاى الهى را شرعى مى‌داند و عقل رادر اين زمينه ناتوان شمرده و اين حرف معتزله كه عقل به تنهايى موجب شكر و معرفت الهى است را باطل مى‌داند. هكذا در مورد بعثت انبياء برخلاف معتزله كه ارسال رسل را بر خداى متعال عقلا واجب مى‌دانند، قائل به جواز گرديده است و مى‌گويد ارسال رسل بر خداوند واجب است و نه محال، بلكه امرى جايز است و خداوند مختار است كه پيغمبرى را به بشر بفرستد يا نفرستد.
[[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالى]]، در قطب سوم به بحث افعال الهى پرداخته، معنى حسن و قبح عقلى و ديگر مسائلى همچون عدم وجوب رعايت اصلح در مورد بندگان و تكليف آنان مطرح شده‌اند. او تقريبا تمام اعتقادات معتزله در اين زمينه را در بوتۀ نقد قرار داده و مخالفت خود را بالصراحه با عقائد معتزله اعلام مى‌دارد؛ مثلاًوجوب معرفت و شكر نعمت‌هاى الهى را شرعى مى‌داند و عقل رادر اين زمينه ناتوان شمرده و اين حرف معتزله كه عقل به تنهايى موجب شكر و معرفت الهى است را باطل مى‌داند. هكذا در مورد بعثت انبياء برخلاف معتزله كه ارسال رسل را بر خداى متعال عقلا واجب مى‌دانند، قائل به جواز گرديده است و مى‌گويد ارسال رسل بر خداوند واجب است و نه محال، بلكه امرى جايز است و خداوند مختار است كه پيغمبرى را به بشر بفرستد يا نفرستد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش