۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای') |
جز (جایگزینی متن - 'براى' به 'برای') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنهاست، [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، تناقض را به اختلاف در قضيه از لحاظ ايجاب و سلب به جهتى كه اقتضاى ذاتش را دارد كه يكى صادقه و ديگرى كاذبه باشد، به طورى كه صدق و كذب از آنها خارج نشود، معنا مىكند. وى، سپس، مفهوم تقابل را در سلب و ايجاب بيان مىكند و مراعات تقابل را به طورى كه هر چه در يكى از آن دو قضيه مراعات شد، در ديگرى نيز مراعات گردد، از شرايط تقابل مىداند. | نهج پنجم، در تناقض قضايا و عكس آنهاست، [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، تناقض را به اختلاف در قضيه از لحاظ ايجاب و سلب به جهتى كه اقتضاى ذاتش را دارد كه يكى صادقه و ديگرى كاذبه باشد، به طورى كه صدق و كذب از آنها خارج نشود، معنا مىكند. وى، سپس، مفهوم تقابل را در سلب و ايجاب بيان مىكند و مراعات تقابل را به طورى كه هر چه در يكى از آن دو قضيه مراعات شد، در ديگرى نيز مراعات گردد، از شرايط تقابل مىداند. | ||
اشاره ديگر، به تناقض واقع در بين مطلقات است. در اينجا بوعلى، قول مشهور را كه قائل است | اشاره ديگر، به تناقض واقع در بين مطلقات است. در اينجا بوعلى، قول مشهور را كه قائل است برای مطلقه، نقيضى از مطلقات وجود دارد، وارد مىكند و علت را بيان كرده، نقيض مطلقه عامّه را تبيين مىنمايد. از جمله مطالبى كه در اين اشاره بدان پرداخته مىگردد، نقيض وجوديه و نقيض مطلقه است. | ||
اشاره سوم اين نهج، در تناقض ساير ذات الجهتها مىباشد كه نقيض دائمه، نقيض ضروريه، نقيض ممكنه عامه و نقيض ممكنه خاصه در آن، مورد بحث واقع گرديده است. | اشاره سوم اين نهج، در تناقض ساير ذات الجهتها مىباشد كه نقيض دائمه، نقيض ضروريه، نقيض ممكنه عامه و نقيض ممكنه خاصه در آن، مورد بحث واقع گرديده است. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
از نگاه بوعلى و با تقسيمى كه او به آن معتقد است، مشهورات، يا از واجبات هستند يا از تأديبات صلاحيه كه مطابق شرايع الهيه مىباشد يا خلقياتند يا انفعاليات يا استقرائيات؛ همينطور مأخوذات كه به مقبولات و تقريريات، تقسيم مىگردند و خود تقريريات بسته به انكار يا مسامحه، به مصادرات و اصول موضوعه منقسم مىشوند و نهايتا مشبهات نيز به دو صورت مشبهات لفظيه و مشبهات مصنوعيه مىباشند. | از نگاه بوعلى و با تقسيمى كه او به آن معتقد است، مشهورات، يا از واجبات هستند يا از تأديبات صلاحيه كه مطابق شرايع الهيه مىباشد يا خلقياتند يا انفعاليات يا استقرائيات؛ همينطور مأخوذات كه به مقبولات و تقريريات، تقسيم مىگردند و خود تقريريات بسته به انكار يا مسامحه، به مصادرات و اصول موضوعه منقسم مىشوند و نهايتا مشبهات نيز به دو صورت مشبهات لفظيه و مشبهات مصنوعيه مىباشند. | ||
در نهج هفتم، سخن از تركيب دوم | در نهج هفتم، سخن از تركيب دوم برای حجج مىباشد. ابتدا اشارهاى به قياس، استقراء و تمثيل دارد. بوعلى، هر يك را تعريف مىكند و توضيح مختصرى از آنها ارائه مىدهد، بعد به قول خود اشاره خاصى به قياس و قياس اقترانى دارد، سپس اصناف اقترانات حمليّه را كه اشكال اربعه مىباشند با چگونگى منتج و غير منتج بودنشان، مورد بررسى قرار مىدهد. | ||
در نهج هشتم، بحث از قياسات شرطيه و در توابع قياس است. اول، اقترانات شرطيات(كه به نظر بوعلى قريب به طبع نيستند و استيفاى كامل آنها را در كتاب شفا و غير آن داشته است) تقسيمبندى مىشوند كه مؤلف از متصلات، مؤلف از حمليه و منفصله، مؤلف از متصّله و حمليّه و مؤلف از متصّلين حاصل آن مىباشد. | در نهج هشتم، بحث از قياسات شرطيه و در توابع قياس است. اول، اقترانات شرطيات(كه به نظر بوعلى قريب به طبع نيستند و استيفاى كامل آنها را در كتاب شفا و غير آن داشته است) تقسيمبندى مىشوند كه مؤلف از متصلات، مؤلف از حمليه و منفصله، مؤلف از متصّله و حمليّه و مؤلف از متصّلين حاصل آن مىباشد. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
براهين و تناسب علوم كه در آن جايگاه علمى نسبت به علم ديگر، تبيين گرديده است و همينطور تعريف برهان إنّ و برهان لم، موضوع ديگر اشارات اين نهج مىباشد. دهمين نهج، در قياسات مغالطيه است كه در آن، اسباب غلط و اصناف مغالطات از نظر مؤلف مشخص گرديده است. | براهين و تناسب علوم كه در آن جايگاه علمى نسبت به علم ديگر، تبيين گرديده است و همينطور تعريف برهان إنّ و برهان لم، موضوع ديگر اشارات اين نهج مىباشد. دهمين نهج، در قياسات مغالطيه است كه در آن، اسباب غلط و اصناف مغالطات از نظر مؤلف مشخص گرديده است. | ||
جزء دوم اشارات كه بخش فلسفه آن مىباشد، علم الطبيعه و ما قبله نام گرفته است. اولين نمط از نمطهاى دهگانه اين بخش، در تجوهر اجسام است. بوعلى، در اينجا در قالب وهم و تنبيههايى، تركيب اجسام را مشخص مىكند. وى با خارج كردن تركيبات غير واقعى و بىاساس | جزء دوم اشارات كه بخش فلسفه آن مىباشد، علم الطبيعه و ما قبله نام گرفته است. اولين نمط از نمطهاى دهگانه اين بخش، در تجوهر اجسام است. بوعلى، در اينجا در قالب وهم و تنبيههايى، تركيب اجسام را مشخص مىكند. وى با خارج كردن تركيبات غير واقعى و بىاساس برای اجسام، تركيب آنها از هيولى و صورت را به عنوان يكى از تركيبات مورد بررسى قرار داده و همچنين در مورد نوع، جنس و فصل اشيا مطالبى كوتاه بيان كرده. اشاراتى نيز به حالات مختلف آنها دارد، مثل مفارقت صورت جوهريه از مادّه و عدم امكان قوام شىء به شىء ديگر، به طورى كه هر يك از آنها به لحاظ وجود، متقدم بر ديگرى و بر نفس خود باشد. مؤلف، اشاراتى هم به حركت و جهت دارد كه پایانبخش نمط اول است. | ||
نمط دوم، در جهات و اجسام آنها مىباشد. اشارات اين نمط به اين ترتيب است: نخست، اشارهاى به جهات اربعه كه مردم بدان توجه دارند؛ يعنى فوق و تحت و يمين و يسار، سپس تعيين جهت اجسام و تحديدشان به لحاظ طبيعت، بعد اشارهاى به شأن مفارقت اجسام از موضع طبيعى خودشان و اشارهاى به وحدت طبيعت جسم بسيط، اشاره ديگرى به اينكه جسم لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت. | نمط دوم، در جهات و اجسام آنها مىباشد. اشارات اين نمط به اين ترتيب است: نخست، اشارهاى به جهات اربعه كه مردم بدان توجه دارند؛ يعنى فوق و تحت و يمين و يسار، سپس تعيين جهت اجسام و تحديدشان به لحاظ طبيعت، بعد اشارهاى به شأن مفارقت اجسام از موضع طبيعى خودشان و اشارهاى به وحدت طبيعت جسم بسيط، اشاره ديگرى به اينكه جسم لو خلّى و طبعه، در صورتى كه تأثير غريبى از خارج برایش عارض نگردد، موضع و شكل معين خواهد داشت. | ||
در ادامه تنبيهى به ميل حركت داشتن اجسام | در ادامه تنبيهى به ميل حركت داشتن اجسام برای تحرك و اشارهاى نيز به اجسامى كه ميل ندارند برای حركت، و اشارهاى به اجسام قابل كون و فساد اينكه چنين اجسامى داراى مكان بوده، به خاطر استحقاقى كه اجسام به مكان دارند، بيان شده است. | ||
آخرين اشاره اين نمط، درباره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايرهاى حركت مىكنند. مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را | آخرين اشاره اين نمط، درباره اجسامى است كه ميل استداره دارند و به صورت دايرهاى حركت مىكنند. مؤلف، عدم قابليت چنين اجسامى را برای حركت مستقيم يادآورى نموده، تنبيهاتى را در ذيل آن مىآورد؛ برای نمونه در يكى از تنبيهات، جسمى را كه طبيعت آن حرارت است، آتش و جسمى را كه طبيعت آن برودت است، آب و جسمى را كه طبيعتش ميعان است، هوا و آن را كه طبيعتش جمود است، زمين مىداند... | ||
راه به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر، موضوع تنبيه ديگرى بوده كه در ادمهاش در ضمن نكتهاى، علت نورانى بودن آتش را توضيح داده است. | راه به وجود آمدن معدنيّات، نباتات و حيوانات با اجناس و انواعشان از اين عناصر، موضوع تنبيه ديگرى بوده كه در ادمهاش در ضمن نكتهاى، علت نورانى بودن آتش را توضيح داده است. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مىباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مىگويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مىگويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مىباشد. | نمط ششم، تحت دو عنوان غايات و مبادى آنها و ترتيب مىباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در آغاز اين نمط غنى را تعريف كرده و در تنبيهى كه ذيل آن آمده، غناى ملك را مطلق دانسته و بر اين گفته خود دليل اقامه نموده است. دومين مفهومى كه مؤلف، بدان پرداخته، عبارت است از جود و جواد، بعد عالى را توضيح داده، مىگويد: جواد و ملك غرض ندارند و عالى غرضى در سافل ندارد، بعد مىگويد: فعل واجب اجلّ از حركت و اراده مىباشد. | ||
در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مىگويد: تحرك آسمانها به داعى شهوانى و غضبى نمىباشد. وى تمثيلى نيز | در ضمن تنبيهى كه در ادامه آورده، تعلق حركات سماوى را به اراده كلّى و جزيى بيان نموده و مىگويد: تحرك آسمانها به داعى شهوانى و غضبى نمىباشد. وى تمثيلى نيز برای حركت آسمانها ارائه كرده و با چند اشاره ديگر مطلب را تكميل مىكند. | ||
در ادامه | در ادامه برای اثبات عدم تحرك بىنهايت اجسام با قواى طبیعیه، سه مقدمه را ذكر كرده، بعد استدلال اين نظريه را بيان مىكند تا اين جمله كه قوه محركه آسمان، غير متناهى و غير جسمانى و در نتيجه مفارقه عقليه مىباشد، ثابت گردد.كثرت افلاك و كواكب، موضوعى است كه در اشاره بعدى بدان پرداخته شده و توضيحاتى در حول اجرام سماوى بيان گريده است كه همين موضوع در تذنيب و اشارات ديگرى نيز ادامه يافته و غير واجب بودن آن اجرام و علت بودن بعضى برای بعض ديگر در آنها مطرح شده است. | ||
نمط هفتم، در تجريد مىباشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشارهاى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مىنمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد. | نمط هفتم، در تجريد مىباشد. در قضيه نخستين اين نمط، اشارهاى به حصول هيولى در قوس نزول وجود و حصول عقل مستفاد از قوس صعود دارد كه در تبصره ذيلش، نفس ناطقه را تبيين مىنمايد و زيادة تبصره را اختصاص به انطباع قوه عقليه از قلب و دماغ در جسم داده است. تكمله اين اشارات، به تعلق ذاتى جوهر عاقل تعلق دارد. | ||
زمان نداشتن افعال واجبالوجود و مفهوم عنايت واجب و محفوف بودن ممكنات به شرور و خلل و فساد از ديگر اشارات اين نمط است. عنوان نمط هشتم اشارات، في البهجة و السعادة است. در اين نمط، | زمان نداشتن افعال واجبالوجود و مفهوم عنايت واجب و محفوف بودن ممكنات به شرور و خلل و فساد از ديگر اشارات اين نمط است. عنوان نمط هشتم اشارات، في البهجة و السعادة است. در اين نمط، برای اثبات اهميت لذايذ معنوى و برترى آنها نسبت به لذايذ مادى توضيحاتى ارائه شده است. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، لذت را به ادراك و نيل به وصول آنچه نزد مدرك از كمال و خير وجود دارد و الم را به ادراك و نيل به آنچه در نزد مدرك از آفات و شرور وجود دارد، معنا مىكند. | ||
امكان ادراك لذايذ و ذوق لذت، همينطور قياس لذايذ مادى با لذايذ معنوى، عنوان ديگر اشارات اين نمط است. | امكان ادراك لذايذ و ذوق لذت، همينطور قياس لذايذ مادى با لذايذ معنوى، عنوان ديگر اشارات اين نمط است. | ||
بوعلى، تنبيهى دارد مبنى بر اينكه رذائل نفسانى باعث نقصان استعداد كمال مىشود كه بعد از مردن آثارش هويدا مىگردد، كما اينكه لذت معنوى واقعى | بوعلى، تنبيهى دارد مبنى بر اينكه رذائل نفسانى باعث نقصان استعداد كمال مىشود كه بعد از مردن آثارش هويدا مىگردد، كما اينكه لذت معنوى واقعى برای عارفان واصل كه خود را منزه و پاك نمودهاند، حاصل مىگردد. بطلان و استحاله تناسخ و حصول بالاترين ابتهاج برای آن كه از طبيعت امكان و عدم برى است، آخرين اشارهى نمط هشتم را تشكيل مىدهد. | ||
نمط نهم اشارات، در مقامات العارفين است. اين بخش از اشارات، جايگاه ويژهاى در آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] دارد. بسيارى از بزرگان و انديشمندان اسلامى، مطالب عرضه شده در اين نمط را دال بر تسلط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر عرفان نظرى دانستهاند. | نمط نهم اشارات، در مقامات العارفين است. اين بخش از اشارات، جايگاه ويژهاى در آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] دارد. بسيارى از بزرگان و انديشمندان اسلامى، مطالب عرضه شده در اين نمط را دال بر تسلط [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر عرفان نظرى دانستهاند. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، اراده را اولين درجه حركت عارف مىداند كه در ادامه نيازمند رياضت مىباشد كه به سه منظور لازم مىباشد، بعد مقاماتى كه عارف يكى پس ازديگرى مىپيمايد و آثارى كه مشاهده مىكند، در ادامه توضيحات و اشارات بوعلى آمده است. | [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، اراده را اولين درجه حركت عارف مىداند كه در ادامه نيازمند رياضت مىباشد كه به سه منظور لازم مىباشد، بعد مقاماتى كه عارف يكى پس ازديگرى مىپيمايد و آثارى كه مشاهده مىكند، در ادامه توضيحات و اشارات بوعلى آمده است. | ||
اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا | اما اينكه عارف، چرا دنبال عرفان است؟ آيا برای خود عرفان است يا برای وصول به مقصودى بالاتر؟ اين، در تنبيه ديگرى يادآورى گرديده است. در آخرين اشارهاى كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در نمط هشتم آورده است، مىگويد: جناب حق، اجل از آن است كه شريعه هر واردى باشد يا هر كس بر او اطلاع يابد، فلذا اين فن برای غافلين خندهآور و برای محصلين مايه عبرت است و هر كس كه با شنيدن آن مشمئز گردد، نفس خويش را متهم سازد، زيرا او با اين حرفها تناسبى ندارد. | ||
دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخصتر گردد. چيزهايى كه انسان در حال خواب مىبيند، به عقيده بوعلى، ديدنش | دهمين نمط اشارات در اسرار الآيات است. ابتدا به آثار امساك از غذاى طبيعى پرداخته تا آثار رياضت نفس مطمئنه، مشخصتر گردد. چيزهايى كه انسان در حال خواب مىبيند، به عقيده بوعلى، ديدنش برای عارف آسان مىگردد. موقعيت قوه متخيله و تحركاتش، در حالت خواب و بيدارى و پيشروى نفس در حال ذكر و يقظه كه اشاراتى است برای تبيين موقعيت عارف و همينطور تكذيب اخبارى كه از عرفا به گوش مىرسد و نيز طريق وصول به معجزه و كرامت، در اشارات بعدى در همين راستا مىباشد. | ||
بوعلى، به مناسبت مطالبى كه در قواى نفس عارف و توانايىهاى آن بيان كرد، اشارهاى نيز به چشم زخم دارد و نهايتا امور غريبه را منبعث از سه مبدأ مىداند كه عبارتند از: 1- هيئت نفسانيهاى كه توضيحش گذشت. 2- خواص اجسام عنصريه، مثل جذب آهن توسط آهنربا. 3- قواى آسمانى بين نفس و مزاجهاى اجسام زمينى. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، سحر را از قبيل قسم اول مىداند و معجزات و كرامات و... را از قبيل قسم دوم و طلسمات را از قبيل قسم سوم. | بوعلى، به مناسبت مطالبى كه در قواى نفس عارف و توانايىهاى آن بيان كرد، اشارهاى نيز به چشم زخم دارد و نهايتا امور غريبه را منبعث از سه مبدأ مىداند كه عبارتند از: 1- هيئت نفسانيهاى كه توضيحش گذشت. 2- خواص اجسام عنصريه، مثل جذب آهن توسط آهنربا. 3- قواى آسمانى بين نفس و مزاجهاى اجسام زمينى. [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، سحر را از قبيل قسم اول مىداند و معجزات و كرامات و... را از قبيل قسم دوم و طلسمات را از قبيل قسم سوم. |
ویرایش