۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا == ' به '== گزارش محتوا == ') |
جز (جایگزینی متن - 'شريك ' به 'شریک ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
#نويسنده در پاسخ اين پرسش: «نظر مسلمانان درباره جبر و اختيار چيست»، توضيحاتى در مورد نظر جبرىها و تفويضىها نوشته و بعد افزوده است: «از نظر شيعه، انسان در كارهاى خود نه مجبور است و نه مستقلّ و بىنياز از خدا. نظر شيعه درباره جبر و اختيار، «امر بين الامرين» است. اصطلاح «امر بين الامرين» برگرفته از احاديث اهلبيت(ع) و مضمون آيههاى قرآن كريم است كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمود: لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين... در اعمال بشر نه جبرى وجود دارد كه در انجام آنها مجبور باشد و نه تفويض كه در انجام آنها كاملاً مستقلّ باشد، بلكه در افعال بشر هم خداوند دخالت دارد كه نيرو، اراده، اختيار، توفيق عمل و ديگر مقدمات و وسايل لازم را در اختيار بشر مىگذارد و هم خود بشر در اعمال خويش دخالت دارد كه همه را با اراده و اختيار خود انجام مىدهد<ref>متن كتاب، ص 19 - 21</ref> | #نويسنده در پاسخ اين پرسش: «نظر مسلمانان درباره جبر و اختيار چيست»، توضيحاتى در مورد نظر جبرىها و تفويضىها نوشته و بعد افزوده است: «از نظر شيعه، انسان در كارهاى خود نه مجبور است و نه مستقلّ و بىنياز از خدا. نظر شيعه درباره جبر و اختيار، «امر بين الامرين» است. اصطلاح «امر بين الامرين» برگرفته از احاديث اهلبيت(ع) و مضمون آيههاى قرآن كريم است كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمود: لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين... در اعمال بشر نه جبرى وجود دارد كه در انجام آنها مجبور باشد و نه تفويض كه در انجام آنها كاملاً مستقلّ باشد، بلكه در افعال بشر هم خداوند دخالت دارد كه نيرو، اراده، اختيار، توفيق عمل و ديگر مقدمات و وسايل لازم را در اختيار بشر مىگذارد و هم خود بشر در اعمال خويش دخالت دارد كه همه را با اراده و اختيار خود انجام مىدهد<ref>متن كتاب، ص 19 - 21</ref> | ||
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» '''<ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آنقدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسانهاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شدهاند؛ بنابراين، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شدهاند»<ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref> | #نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» '''<ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آنقدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسانهاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شدهاند؛ بنابراين، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شدهاند»<ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref> | ||
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظامها، سنتها، علتها و معلولها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنانكه در ذات | #نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظامها، سنتها، علتها و معلولها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنانكه در ذات شریک ندارد، در فاعليت نيز شریک ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّهها به اوست... انسان... موجودى به خود وانهاده نيست...»<ref>همان، ص 77</ref> | ||
#پرسشها و پاسخهاى مطرحشده در اثر حاضر از نظر كيفيت يكسان نيست؛ بهطورىكه برخى ساده هستند<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: متن كتاب، ص 13 و 16 و 17 و...</ref> و بعضى متوسط<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 58 - 62</ref> و برخى پيچيده و فنى<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 110 - 112</ref> | #پرسشها و پاسخهاى مطرحشده در اثر حاضر از نظر كيفيت يكسان نيست؛ بهطورىكه برخى ساده هستند<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: متن كتاب، ص 13 و 16 و 17 و...</ref> و بعضى متوسط<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 58 - 62</ref> و برخى پيچيده و فنى<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 110 - 112</ref> | ||
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مىتواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراين، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواستهها و نيازهاى خود؛ ازاينرو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مىكند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» '''<ref>غافر / 6</ref>. دعا كردن نهتنها بىفايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مىتواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...»<ref>همان، ص 124 - 125</ref> | #نويسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مىتواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراين، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواستهها و نيازهاى خود؛ ازاينرو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مىكند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» '''<ref>غافر / 6</ref>. دعا كردن نهتنها بىفايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مىتواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...»<ref>همان، ص 124 - 125</ref> |
ویرایش