هدية الرئيس للأمير (في القوى النفسانية): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مي‌شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '==ساختار== ')
جز (جایگزینی متن - 'مي‌شود' به 'می‌شود')
خط ۲۹: خط ۲۹:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
مؤلف، در مقدمه، مسائلي را در مورد نفس و آثار بزرگان درباره‌ي نفس مطرح نموده و هدف نهايي از اين مباحث را رسيدن به اين خطاب مشهور كه «من عرف نفسه فقد عرف ربه» مي‌داند. او خود اشاره‌اي به فصول ده‌گانه و موضوع آنها كه به ترتيب ذيل است، كرده و وارد مباحث مي‌شود: فصل اول، در اثبات قواي نفسانى: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] لزوم اثبات قواي نفسانى را بيان كرده و مهم‌ترين خواص آنها را تحريك و ادراك مي‌داند. وي اضافه مي‌كند كه ما بايد علت و سبب حركت اجسام را كه نفوس و قواي نفسانى هستند، شرح دهيم. او حركت مستقيم را از حركت مستدير جدا كرده و براي هر يك سببي و غرضي معرفي مي‌كند. حركتي كه اجسام متولده از عناصر اربعه دارند، حركتي قسري است كه همين سرآغاز توضيحي است در مورد حركات طبیعیه و حركات نفسانيه.
مؤلف، در مقدمه، مسائلي را در مورد نفس و آثار بزرگان درباره‌ي نفس مطرح نموده و هدف نهايي از اين مباحث را رسيدن به اين خطاب مشهور كه «من عرف نفسه فقد عرف ربه» مي‌داند. او خود اشاره‌اي به فصول ده‌گانه و موضوع آنها كه به ترتيب ذيل است، كرده و وارد مباحث می‌شود: فصل اول، در اثبات قواي نفسانى: [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] لزوم اثبات قواي نفسانى را بيان كرده و مهم‌ترين خواص آنها را تحريك و ادراك مي‌داند. وي اضافه مي‌كند كه ما بايد علت و سبب حركت اجسام را كه نفوس و قواي نفسانى هستند، شرح دهيم. او حركت مستقيم را از حركت مستدير جدا كرده و براي هر يك سببي و غرضي معرفي مي‌كند. حركتي كه اجسام متولده از عناصر اربعه دارند، حركتي قسري است كه همين سرآغاز توضيحي است در مورد حركات طبیعیه و حركات نفسانيه.


فصل دوم به دنبال بيان تقسيمات قواي نفسانى می‌باشد. نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه، نفوسي هستند كه در اين بخش یکی پس از ديگري مورد بررسی واقع گرديده‌اند. تحديد نفس كليه نيز بخش دوم اين فصل است كه در آن، تركيب اجسام طبیعی از صورت و هيولي؛ يعني ماده را مطرح كرده است و مثال شمشير را براى آن مي‌آورد كه بريدن شمشير از حدت و شكنندگيش از حديد آن ناشي مى‌شود. وي، اين را براي جدايي‌ناپذير بودن صورت از هيولي مطرح مي‌كند.
فصل دوم به دنبال بيان تقسيمات قواي نفسانى می‌باشد. نفس نباتي، نفس حيواني و نفس ناطقه، نفوسي هستند كه در اين بخش یکی پس از ديگري مورد بررسی واقع گرديده‌اند. تحديد نفس كليه نيز بخش دوم اين فصل است كه در آن، تركيب اجسام طبیعی از صورت و هيولي؛ يعني ماده را مطرح كرده است و مثال شمشير را براى آن مي‌آورد كه بريدن شمشير از حدت و شكنندگيش از حديد آن ناشي مى‌شود. وي، اين را براي جدايي‌ناپذير بودن صورت از هيولي مطرح مي‌كند.
خط ۴۷: خط ۴۷:
اينكه كدام‌يك از قواي متصوره، مدركه، متخيله و ذاكره متصدّي امر رؤيت هستند، عنوان ديگر مسئله اين فصل است، سپس قواي لامسه، شامّه، ذايقه و سامعه یکی پس از ديگرى مورد مداقّه واقع شده است.
اينكه كدام‌يك از قواي متصوره، مدركه، متخيله و ذاكره متصدّي امر رؤيت هستند، عنوان ديگر مسئله اين فصل است، سپس قواي لامسه، شامّه، ذايقه و سامعه یکی پس از ديگرى مورد مداقّه واقع شده است.


فصل هفتم، در مورد حواس باطني و قوه‌ي محركه‌ي بدن است كه حس مشتركه يا قوه‌ي متصوره از جمله آنها می‌باشد. يكى از مطالبی كه مؤلف در اين فصل از آن سخن گفته، اين است كه قوه‌ي متخيله هر گاه مورد استعمال قوه‌ي متوهمه قرار گيرد، متخيله ناميده مى‌شود و هر گاه قوه‌ي ناطقه آن را به كار ببرد، قوه‌ي مفكره خوانده مي‌شود. مؤلف، سرچشمه‌ي همه‌ي اينها را قلب مي‌داند و...
فصل هفتم، در مورد حواس باطني و قوه‌ي محركه‌ي بدن است كه حس مشتركه يا قوه‌ي متصوره از جمله آنها می‌باشد. يكى از مطالبی كه مؤلف در اين فصل از آن سخن گفته، اين است كه قوه‌ي متخيله هر گاه مورد استعمال قوه‌ي متوهمه قرار گيرد، متخيله ناميده مى‌شود و هر گاه قوه‌ي ناطقه آن را به كار ببرد، قوه‌ي مفكره خوانده می‌شود. مؤلف، سرچشمه‌ي همه‌ي اينها را قلب مي‌داند و...


فصل هشتم، درباره‌ي نفس انساني از آغاز تا رسيدن به كمال می‌باشد. مؤلف، بحث خود را در اين باره چنين آغاز مى‌كند: بى‌ترديد تمايز انسان از ساير حيوانات، به بركت قوه‌اى است كه توانايى تصور معقولات با آن حاصل مى‌شود. اين قوه را نفس نطقيه يا عقل هيولانى مى‌خوانند. اين قوه تنها در انسان وجود دارد و ذاتا واجد هيچ‌يك از صور معقولات نيست و...
فصل هشتم، درباره‌ي نفس انساني از آغاز تا رسيدن به كمال می‌باشد. مؤلف، بحث خود را در اين باره چنين آغاز مى‌كند: بى‌ترديد تمايز انسان از ساير حيوانات، به بركت قوه‌اى است كه توانايى تصور معقولات با آن حاصل مى‌شود. اين قوه را نفس نطقيه يا عقل هيولانى مى‌خوانند. اين قوه تنها در انسان وجود دارد و ذاتا واجد هيچ‌يك از صور معقولات نيست و...
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش