۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - 'پايان' به 'پایان') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
عقل و فلك و هكذا حدوث عناصر و مزاجات اربعۀ انسانى را از همين معلول اول مىداند. | عقل و فلك و هكذا حدوث عناصر و مزاجات اربعۀ انسانى را از همين معلول اول مىداند. | ||
ايشان در بخش | ايشان در بخش پایانى مقالۀ دوم عنايت و عدل و آثار حكمت خداوند متعال بر آسمانها و زمين را با بيان نمونههايى از آنها يادآور مىگردد. | ||
مقالۀ سوم كتاب در بقاء نفس انسانى و سعادت و شقاوت حقيقى است.[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابتداء به تكوين حيوانات قواى نفس حيوانى مىپردازد و سپس به تكوين انسان و قواى نفس انسانى. او مىگويد وقتى عناصر بصورت متعادل ممزوج گرديدند انسان محدث مىگردد و قواى نباتى و حيوانى در وى جمع گرديده نهايتا نفس ناطقهاى نيز بدانها اضافه مىشود تا انسان موجودى داراى دو قوۀ مدركۀ عالمه و قوۀ محركّة عامله شود كه قوۀ مدركه عالمه اختصاص به كليات حرفه داشته و قوۀ محركۀ عامله به اعمالى كه انسان شأنيت آنرا دارد. | مقالۀ سوم كتاب در بقاء نفس انسانى و سعادت و شقاوت حقيقى است.[[ابنسینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ابتداء به تكوين حيوانات قواى نفس حيوانى مىپردازد و سپس به تكوين انسان و قواى نفس انسانى. او مىگويد وقتى عناصر بصورت متعادل ممزوج گرديدند انسان محدث مىگردد و قواى نباتى و حيوانى در وى جمع گرديده نهايتا نفس ناطقهاى نيز بدانها اضافه مىشود تا انسان موجودى داراى دو قوۀ مدركۀ عالمه و قوۀ محركّة عامله شود كه قوۀ مدركه عالمه اختصاص به كليات حرفه داشته و قوۀ محركۀ عامله به اعمالى كه انسان شأنيت آنرا دارد. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
او حدوث نفس ناطقه را همراه با حدوث بدن مىداند و بر ادعاى خود دليل نيز اقامه مىنمايد بعد به همين مناسبت بطلان تناسخ را نيز نتيجه مىگيرد. | او حدوث نفس ناطقه را همراه با حدوث بدن مىداند و بر ادعاى خود دليل نيز اقامه مىنمايد بعد به همين مناسبت بطلان تناسخ را نيز نتيجه مىگيرد. | ||
پایانبخش مقولۀ سوم كتاب مبداء و معاد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در مورد وحى مىباشد.چگونگى وحى به پيغمبران با معقولات و بدون تعلّم بشرى را ايشان مورد بحث قرار داده و وحى را نيز مانند رؤياى صادقه خبردار شدن از غيب مىداند و در همينجا به تفاوت وحى و روياى صادقه نيز اشاره مىكند.ايشان علت رؤيت و استماع انبيا امور عظيمهاى را كه از احساس افراد عادى مستور مىباشند را قوّت نفس و خيال آنان مىداند كه باعث مىشود محسوسات آنها مشغول و سرگرم نسازد تا فرصت اتصال به عالم غيب بر ايشان فراهم گردد. | |||
دراينصورت است كه خيال توان رؤيت حق و حفظ آنرا پيدا مىكند.خيال جانشين محبوس گرديده و به تنهائى عمل ديدن و شنيدن را بر عهده مىگيرد.تخيّل انبياء معقولات را و تصورشان در حس مشترك كمال نفس و كمال خيال را با هم در مورد انبيا اثبات مىكند كه همينها پايۀ وحى را در انبياء شكل مىدهند. | دراينصورت است كه خيال توان رؤيت حق و حفظ آنرا پيدا مىكند.خيال جانشين محبوس گرديده و به تنهائى عمل ديدن و شنيدن را بر عهده مىگيرد.تخيّل انبياء معقولات را و تصورشان در حس مشترك كمال نفس و كمال خيال را با هم در مورد انبيا اثبات مىكند كه همينها پايۀ وحى را در انبياء شكل مىدهند. |
ویرایش