۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'وي' به 'وی') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
او دوران رشد و جوانى خود را در زادگاه خود سپرى كرد و نزد عالمانى چون محمد بن يحيى معروف به ابن خرّاز، محمد بن ابى دُلَيم، ابوزكريا يحيى بن مالك بن عائذ، ابوايوب سليمان بن ايوب و ابوعبدالله محمد بن احمد، معروف به ابن فخّار دانش آموخت. | او دوران رشد و جوانى خود را در زادگاه خود سپرى كرد و نزد عالمانى چون محمد بن يحيى معروف به ابن خرّاز، محمد بن ابى دُلَيم، ابوزكريا يحيى بن مالك بن عائذ، ابوايوب سليمان بن ايوب و ابوعبدالله محمد بن احمد، معروف به ابن فخّار دانش آموخت. | ||
وى در سال 382ق به قصد حج از اندلس خارج شد. در مكه نيز به تحصيل نزد استادان آنجا پرداخت و از | وى در سال 382ق به قصد حج از اندلس خارج شد. در مكه نيز به تحصيل نزد استادان آنجا پرداخت و از ابویعقوب يوسف بن احمد بن يوسف بن دخيل صيدلانى و ابوالحسن على بن عبدالله بن جَهضم حديث شنيد. آنگاه به مصر رفت و در آنجا نزد كسانى مانند ابومحمد ابن الضرار (الضراب) و ابوبكر احمد بن محمد بن اسماعيل مهندس شاگردى كرد و در راه بازگشت به اندلس، يك چند در قيروان ماند و از ابومحمد ابن ابى زيد فقيه، ابوجعفر احمد بن دَحمون و ابوالحسن على بن محمد بن خلف، معروف به قابسى بهره گرفت و سرانجام به اندلس بازگشت. | ||
به نظر مىرسد كه وى پس از بازگشت نيز دست از تحصيل برنداشت و برخى ديگر از استادان و مشايخ او در اندلس كه نام آنان باقى مانده است، احتمالاً مربوط به دورۀ دوم زندگى علمى او در اندلس بودهاند. وى در اين دوره همچنين به تدريس و املاى حديث و تأليف پرداخت و كسانى چون پسرش ابوبكر مصعب، ابوعمر يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] كه از او با عنوان «شيخنا» ياد كرده و محمد بن احمد بن مهلب، از جمله شاگردان او بهشمار مىروند. | به نظر مىرسد كه وى پس از بازگشت نيز دست از تحصيل برنداشت و برخى ديگر از استادان و مشايخ او در اندلس كه نام آنان باقى مانده است، احتمالاً مربوط به دورۀ دوم زندگى علمى او در اندلس بودهاند. وى در اين دوره همچنين به تدريس و املاى حديث و تأليف پرداخت و كسانى چون پسرش ابوبكر مصعب، ابوعمر يوسف بن عبدالله بن عبدالبر، [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] كه از او با عنوان «شيخنا» ياد كرده و محمد بن احمد بن مهلب، از جمله شاگردان او بهشمار مىروند. | ||
تنها شغل دولتى وى، تصدى منصب قضاى بلنسيه بود كه از سوى محمد المهدى بن هشام، يازدهمين خليفۀ اموى اندلسى (حك 399- 400ق) بدان منصوب شد، ولى به نظر مىرسد كه پس از درگذشت محمدالمهدى به قرطبه بازگشته باشد زيرا در 403ق به هنگام شورش بربرهاى اندلس در آن شهر بوده است و در خانهاش به دست شورشيان كشته شد. پيكر وى در خانهاش كه به دست شورشيان | تنها شغل دولتى وى، تصدى منصب قضاى بلنسيه بود كه از سوى محمد المهدى بن هشام، يازدهمين خليفۀ اموى اندلسى (حك 399- 400ق) بدان منصوب شد، ولى به نظر مىرسد كه پس از درگذشت محمدالمهدى به قرطبه بازگشته باشد زيرا در 403ق به هنگام شورش بربرهاى اندلس در آن شهر بوده است و در خانهاش به دست شورشيان كشته شد. پيكر وى در خانهاش كه به دست شورشيان ویران شده بود، سه روز بر جاى بود تا فاسد شد و بىغسل و كفن او را به خاک سپردند. به روايت غالب منابع، وى به هنگام حج، دست در پردۀ خانۀ كعبه زده و طلب شهادت كرده بود. | ||
وى يكى از عالمان مشهور اندلس در دورۀ شكوفايى علمى اين سرزمين بهشمار مىرود. چنانكه به گفتۀ [[ابن بشکوال، خلف بن عبدالملک|ابن بشكوال]]، در گستردگى روايت، رجالشناسى، آشنايى به دانشهاى گوناگون و مهارت در ادب، در قرطبه مانند نداشت. وى در اندلس نخستين كسى بود كه کتابى دربارۀ رجال و دانشمندان سرزمين خود نگاشت و آثار او | وى يكى از عالمان مشهور اندلس در دورۀ شكوفايى علمى اين سرزمين بهشمار مىرود. چنانكه به گفتۀ [[ابن بشکوال، خلف بن عبدالملک|ابن بشكوال]]، در گستردگى روايت، رجالشناسى، آشنايى به دانشهاى گوناگون و مهارت در ادب، در قرطبه مانند نداشت. وى در اندلس نخستين كسى بود كه کتابى دربارۀ رجال و دانشمندان سرزمين خود نگاشت و آثار او گویاى احاطهاش به تاريخ سياسى و علمى اندلس است. | ||
وى به گردآورى کتاب شوق بسيار داشت و کتابخانۀ معتبرى پديد آورده بود. شعر نيز مىسرود. ولى برخى او را شاعرى كمشعر و بعضى برعكس، كثير الشعر خواندهاند و حتى ديوان شعرى به وى نسبت دادهاند. | وى به گردآورى کتاب شوق بسيار داشت و کتابخانۀ معتبرى پديد آورده بود. شعر نيز مىسرود. ولى برخى او را شاعرى كمشعر و بعضى برعكس، كثير الشعر خواندهاند و حتى ديوان شعرى به وى نسبت دادهاند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
تاريخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس مهمترين کتاب وى است. او چنانكه خود | تاريخ العلماء و الرواة للعلم بالاندلس مهمترين کتاب وى است. او چنانكه خود مىگوید، در آغاز قصد داشته كه کتابى كلان دربارۀ علماى همۀ شهرهاى اسلامى بنگارد، ولى موانعى پديد آمد كه او را از اين كار بازداشت و به همين مختصر بسنده كرد. وى همچنين در صدر کتاب، مختصرى به تاريخ سياسى اندلس از هنگام ورود عبدالرحمان الداخل اموى در 138ق تا المؤيد بالله هشام بن حكم پرداخته است. به نظر مىرسد كه عناوین الاعلام باعلام الاندلس من العلماء المتفننين، القراء و المحدثين المتّقنين، الموصول في تاريخ علماء اندلس، الاحتفال في تراجم الرجال و يا تاريخ الاندلس و رجالها، همان کتاب ياد شده باشد كه به نامهاى مختلف شهرت يافته است. | ||
از ديگر آثار وى مىتوان به: | از ديگر آثار وى مىتوان به: |
ویرایش