الأخلاق عند الإمام الصادق عليه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'براي' به 'برای'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - 'براي' به 'برای')
خط ۳۶: خط ۳۶:
نويسنده در مقدمه كتاب اين نكته را تذكر مى‌دهد كه در اين اثر اخلاق فردى و فعل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] منظور نيست؛ بلكه علم اخلاق، نزد ايشان مدّ نظر است. امام، علم اخلاق خود را از فلاسفه و از قاعده نمى‌گيرد؛ بلكه از منابع وحى و از پدران خود كه همانا سرچشمه هدايت هستند، دريافت مى‌كند».<ref>مقدمه، ص11</ref>
نويسنده در مقدمه كتاب اين نكته را تذكر مى‌دهد كه در اين اثر اخلاق فردى و فعل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] منظور نيست؛ بلكه علم اخلاق، نزد ايشان مدّ نظر است. امام، علم اخلاق خود را از فلاسفه و از قاعده نمى‌گيرد؛ بلكه از منابع وحى و از پدران خود كه همانا سرچشمه هدايت هستند، دريافت مى‌كند».<ref>مقدمه، ص11</ref>


در ادامه، مؤلف به رابطه دين و اخلاق اشاره مى‌كند و بيان مى‌دارد كه اخلاق يكى از جهات انسانى است كه دين اسلام هم بر آن بنا شده است و تعليم كتاب و قرآن و ارشادات ائمه(ع) نيز مبتى بر آن است. از آنجايى كه جامعه دينى بايد بر اساس اخلاق پايه‌گذارى شود بنابراين بى‌توجهى به اخلاق و عادى شدن بعضى امور ناپسند يا كوتاهى در تربيت صحيح، موجب مرض‌هاى روحى شده، كه معنويت امت را به خطر مى‌اندازد».<ref>همان، صص12 و 13</ref>
در ادامه، مؤلف به رابطه دين و اخلاق اشاره مى‌كند و بيان مى‌دارد كه اخلاق يكى از جهات انسانى است كه دين اسلام هم بر آن بنا شده است و تعليم كتاب و قرآن و ارشادات ائمه(ع) نيز مبتى بر آن است. از آنجايى كه جامعه دينى بايد بر اساس اخلاق پايه‌گذارى شود بنابراین بى‌توجهى به اخلاق و عادى شدن بعضى امور ناپسند يا كوتاهى در تربيت صحيح، موجب مرض‌هاى روحى شده، كه معنويت امت را به خطر مى‌اندازد».<ref>همان، صص12 و 13</ref>


مؤلف در فصل اول كتاب، خُلق را در لغت به معناى عادت، طبيعت، و مروت و در اصطلاح ملكه‌اى از ملكات نفس مى‌داند كه بدون نياز به فكر و تأمل، در افعال انسان ظاهر مى‌شود تعريف مى‌كند. وى در ادامه بين سلوك و اخلاق تفاوت قائل شده و اخلاق را ملكه نفسانى و سلوك را عملى اختيارى و همراه با تهذيب مى‌داند.در نظر ايشان اخلاق تصادفى نيست؛ بلكه امرى است كه داراى مبدأ شروع است و آن مبدأ شروع مى‌تواند؛ وراثت، تربيت، عادت و غريزه باشد.<ref>متن، 20-23</ref>
مؤلف در فصل اول كتاب، خُلق را در لغت به معناى عادت، طبيعت، و مروت و در اصطلاح ملكه‌اى از ملكات نفس مى‌داند كه بدون نياز به فكر و تأمل، در افعال انسان ظاهر مى‌شود تعريف مى‌كند. وى در ادامه بين سلوك و اخلاق تفاوت قائل شده و اخلاق را ملكه نفسانى و سلوك را عملى اختيارى و همراه با تهذيب مى‌داند.در نظر ايشان اخلاق تصادفى نيست؛ بلكه امرى است كه داراى مبدأ شروع است و آن مبدأ شروع مى‌تواند؛ وراثت، تربيت، عادت و غريزه باشد.<ref>متن، 20-23</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش