۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً') |
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
ج)- اين دو كتاب درست به آن هدفى كه جهت آن تأليف شدهاند، رسيدهاند. هدف و منظور كتاب اول را در مقدمه خود بر آن كتاب شرح دادهام؛ اما سرگذشت اين كتاب به شرح ذيل خلاصه مىشود: هنگام مطالعه برخى از كتابهاى جديد فلسفه و تاريخ، دچار تعجب مىشدم كه چگونه مؤلفان و نويسندگان اين نوع كتب، فلاسفه شيعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبردهاند... از جناب شيخ عبداللّه نعمه درخواست كردم كه كتابى درباره فلاسفه شيعه تأليف كند. خدا مىداند و بس كه چقدر از اينكه تقاضايم مورد قبول قرار گرفت و ايشان به كار تأليف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مىكردم، مىپرسيدم كتاب به كجا رسيده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راههاى گوناگون به شتاب در كار وادارش مىكردم. | ج)- اين دو كتاب درست به آن هدفى كه جهت آن تأليف شدهاند، رسيدهاند. هدف و منظور كتاب اول را در مقدمه خود بر آن كتاب شرح دادهام؛ اما سرگذشت اين كتاب به شرح ذيل خلاصه مىشود: هنگام مطالعه برخى از كتابهاى جديد فلسفه و تاريخ، دچار تعجب مىشدم كه چگونه مؤلفان و نويسندگان اين نوع كتب، فلاسفه شيعه را به فراموشى سپرده و نامى از آنها نبردهاند... از جناب شيخ عبداللّه نعمه درخواست كردم كه كتابى درباره فلاسفه شيعه تأليف كند. خدا مىداند و بس كه چقدر از اينكه تقاضايم مورد قبول قرار گرفت و ايشان به كار تأليف پرداخت خوشحال شدم و هر وقت او را ملاقات مىكردم، مىپرسيدم كتاب به كجا رسيده و چند صفحه آن نوشته شده است؟ و به راههاى گوناگون به شتاب در كار وادارش مىكردم. | ||
اينك خدا را سپاسگزارم كه وى از عهده اين وظيفه سنگين برآمد و به بهترين وجه اين كتاب را به پايان رساند. مؤلف در اين راه به تحقيق و كنجكاوى و بررسى عميق پرداخت و دهها كتاب را از مد نظر گذراند و مشقتها و زحمتهاى فراوان كشيد - كه خدا از آن آگاهتر است - تا اين كتاب بىمانند را تهيه كرد و... در اين كتاب كه چهارمين اثر ايشان است، شرح حال قريب شصت تن يا بيشتر از فلاسفه شيعه آمده است و مؤلف با بيانى واضح جنبههاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پيشرفت علمى آنها را در اين زمينه ثابت كردهاند. بهطورى كه خواننده كتاب پس از مطالعه آن يقين مىكند كه فيلسوفان شيعه به حد اعلا در پيشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شركت داشتهاند | اينك خدا را سپاسگزارم كه وى از عهده اين وظيفه سنگين برآمد و به بهترين وجه اين كتاب را به پايان رساند. مؤلف در اين راه به تحقيق و كنجكاوى و بررسى عميق پرداخت و دهها كتاب را از مد نظر گذراند و مشقتها و زحمتهاى فراوان كشيد - كه خدا از آن آگاهتر است - تا اين كتاب بىمانند را تهيه كرد و... در اين كتاب كه چهارمين اثر ايشان است، شرح حال قريب شصت تن يا بيشتر از فلاسفه شيعه آمده است و مؤلف با بيانى واضح جنبههاى مختلف فلسفه و آراى آنها را شرح داده و با اعداد و ارقام، درجه نفوذ و پيشرفت علمى آنها را در اين زمينه ثابت كردهاند. بهطورى كه خواننده كتاب پس از مطالعه آن يقين مىكند كه فيلسوفان شيعه به حد اعلا در پيشرفت تمدن و فرهنگ اسلامى و انسانى شركت داشتهاند..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص1-3؛ فلاسفة الشيعة، ص5-6</ref> | ||
2. هادى بن مهدى، حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] (1212-1289 هجرى): مشهورترين فيلسوفى كه در قرن سيزدهم هجرى از شيعيان ظهور كرد و در بين متفكران مقام ارجمندى يافت و ميراث فكرى و علمى اسلامى به او رسيد و روح و جانش آميخته به آن ميراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانيد و اطراف و جوانب آن را تحقيق و حقايق آن را بررسى كرد و در سايه بلند آن زندگى كرد، فيلسوف و حكيم مشهور حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] است كه در سال 1212 هجرى به دنيا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت | 2. هادى بن مهدى، حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] (1212-1289 هجرى): مشهورترين فيلسوفى كه در قرن سيزدهم هجرى از شيعيان ظهور كرد و در بين متفكران مقام ارجمندى يافت و ميراث فكرى و علمى اسلامى به او رسيد و روح و جانش آميخته به آن ميراث شد و به تمام معنى عمر خود را در فلسفه گذرانيد و اطراف و جوانب آن را تحقيق و حقايق آن را بررسى كرد و در سايه بلند آن زندگى كرد، فيلسوف و حكيم مشهور حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] است كه در سال 1212 هجرى به دنيا آمد و در سال 1289 هجرى درگذشت..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص251؛ فلاسفة الشيعة، ص622</ref> | ||
3. هشام بن حكم: ابومحمد هشام بن حكم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترين متفكران و متكلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترين شخصيت شيعى در عصر خود بود كه روح علمى و فكرى در او تجسم يافته و آرا و نظريات او نماينده بسيارى از مبادى تشيع و تمايلات آنها بهطور صريح بود و در علم كلام و آثار، از پايههاى آن بشمار مىآيد. از نزدیک ان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود كه معلومات خود را از امام گرفته و از جمله كسانى بود كه از تربيت و تعليم آن حضرت استفاده كرده بودند. هشام بن حكم از لحاظ عمق فكرى و قدرت بر جدل و تيزهوشى، بسيار مشهور است. | 3. هشام بن حكم: ابومحمد هشام بن حكم (حدود 113 - حدود 200ق)، از مبرزترين متفكران و متكلمان در قرن دوم هجرى و مشهورترين شخصيت شيعى در عصر خود بود كه روح علمى و فكرى در او تجسم يافته و آرا و نظريات او نماينده بسيارى از مبادى تشيع و تمايلات آنها بهطور صريح بود و در علم كلام و آثار، از پايههاى آن بشمار مىآيد. از نزدیک ان [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و از شاگردان برجسته و مبرز آن حضرت بود كه معلومات خود را از امام گرفته و از جمله كسانى بود كه از تربيت و تعليم آن حضرت استفاده كرده بودند. هشام بن حكم از لحاظ عمق فكرى و قدرت بر جدل و تيزهوشى، بسيار مشهور است. | ||
شهرستانى در كتاب «[[الملل و النحل]]» خود دربارهاش مىگويد: «هشام بن حكم در اصول داراى انديشهاى عميق بود و كسى است كه هيچوقت نمىتوان از بحثهاى او با معتزله و ايرادهايى كه بر آنان گرفته است، غافل ماند. اين مرد بهقدرى توانا بود كه دشمن را مغلوب مىساخت و بهانهاى هم به دست دشمن نمىداد»... يكى از دلايل شخصيت او، فرمودهى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره اوست كه فرمود: «هشام بن حكم پرچمدار حق ما و راهبر گفتار ما و كسى است كه راستى و حقانيت را تأييد مىكند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مىنمايد. هركس از او و از آثار او پيروى كند از ما پيروى كرده و هركس با او مخالفت كند و سخنان او را منكر شود با ما دشمنى كرده و منكر ما شده است» و | شهرستانى در كتاب «[[الملل و النحل]]» خود دربارهاش مىگويد: «هشام بن حكم در اصول داراى انديشهاى عميق بود و كسى است كه هيچوقت نمىتوان از بحثهاى او با معتزله و ايرادهايى كه بر آنان گرفته است، غافل ماند. اين مرد بهقدرى توانا بود كه دشمن را مغلوب مىساخت و بهانهاى هم به دست دشمن نمىداد»... يكى از دلايل شخصيت او، فرمودهى [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] درباره اوست كه فرمود: «هشام بن حكم پرچمدار حق ما و راهبر گفتار ما و كسى است كه راستى و حقانيت را تأييد مىكند و در قبال گفتارهاى باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مىنمايد. هركس از او و از آثار او پيروى كند از ما پيروى كرده و هركس با او مخالفت كند و سخنان او را منكر شود با ما دشمنى كرده و منكر ما شده است» و..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص517-518؛ فلاسفة الشيعة، ص633-634</ref> | ||
4. ابوالفتح كراچكى: محمد بن على بن عثمان كراچكى طرابلسى؟ (449ق)، از پيشوايان عصر خود در فقه و كلام و حكمت و طب و فلك و اقسام گوناگون رياضيات بود... كراچكى در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان كسب علم و معرفت كرد و... تأليفات او كتابخانهاى عظيم، شامل كليه انواع علوم و فرهنگها بود. بهراستى از آنهمه تأليفات مفيد كه كراچكى از خود به يادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مىافتد و اين آثار دلالت دارند كه اين مرد دانشمند تا چه اندازه مىكوشيد و چه فكر روشن و مفيدى داشت، اين مؤلفات نشانه شخصيت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را بهطور كامل و بدون زيادهروى يا كوتاهى انجام داد... شهرت كراچكى به كتاب «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» اوست كه مسائل دقيقى از علم كلام را در بر دارد، از قبيل: اثبات خالق و پيغمبران، حدوث عالم و توحيد، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و... | 4. ابوالفتح كراچكى: محمد بن على بن عثمان كراچكى طرابلسى؟ (449ق)، از پيشوايان عصر خود در فقه و كلام و حكمت و طب و فلك و اقسام گوناگون رياضيات بود... كراچكى در نزد بزرگان دوره خود درس خواند و از آنان كسب علم و معرفت كرد و... تأليفات او كتابخانهاى عظيم، شامل كليه انواع علوم و فرهنگها بود. بهراستى از آنهمه تأليفات مفيد كه كراچكى از خود به يادگار گذاشته است انسان در تعجب و شگفتى مىافتد و اين آثار دلالت دارند كه اين مرد دانشمند تا چه اندازه مىكوشيد و چه فكر روشن و مفيدى داشت، اين مؤلفات نشانه شخصيت و نبوغ او در آن دوره است و او رسالت علمى خود را بهطور كامل و بدون زيادهروى يا كوتاهى انجام داد... شهرت كراچكى به كتاب «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» اوست كه مسائل دقيقى از علم كلام را در بر دارد، از قبيل: اثبات خالق و پيغمبران، حدوث عالم و توحيد، بطلان تسلسل و نقض بر معتزله و اشاعره و ملحدان و... | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اينك قسمتهايى از كتاب او «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشاندهنده افكار و هدفهاى كراچكى است، نقل مىكنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و بهطور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مىدانيم و درعينحال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلاًدر صد سال بعد رخ مىدهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مىشود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يكساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمىتوانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مىشود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست»<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498</ref> | اينك قسمتهايى از كتاب او «[[كنز الفوائد في حل مشكلات القواعد|كنز الفوائد]]» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشاندهنده افكار و هدفهاى كراچكى است، نقل مىكنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و بهطور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مىدانيم و درعينحال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلاًدر صد سال بعد رخ مىدهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مىشود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يكساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمىتوانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مىشود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست»<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498</ref> | ||
5. بيشتر كسانى كه شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشتهاند مؤكدا او را شيعهمذهب مىدانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» به تشيع او تصريح كردهاند و آقاى رحيمزاده [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در كتاب خود «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]»، كه توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنين آورده كه ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شيعه بوده و ملازمت او را با سيفالدوله به اين علت مىداند كه هر دو شيعهمذهب بودند و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به سيفالدوله وصيت كرد كه به روش شيعيان بر جنازهاش نماز بخواند و كفن و دفنش كند | 5. بيشتر كسانى كه شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشتهاند مؤكدا او را شيعهمذهب مىدانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» به تشيع او تصريح كردهاند و آقاى رحيمزاده [[صفدی، خلیل بن ایبک|صفدى]] در كتاب خود «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]»، كه توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنين آورده كه ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شيعه بوده و ملازمت او را با سيفالدوله به اين علت مىداند كه هر دو شيعهمذهب بودند و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به سيفالدوله وصيت كرد كه به روش شيعيان بر جنازهاش نماز بخواند و كفن و دفنش كند..<ref>ر.ک: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش