نور الحقيقة و نور الحديقة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۴۷: خط ۴۷:
الف)- «بيان و تبيين»، اثر ابى‌عثمان [[جاحظ، عمرو بن بحر|عمرو بن بحر جاحظ]] (متوفى 255ق). از اين منبع، فقط در يك مورد، در ص 282، نام برده شده است.
الف)- «بيان و تبيين»، اثر ابى‌عثمان [[جاحظ، عمرو بن بحر|عمرو بن بحر جاحظ]] (متوفى 255ق). از اين منبع، فقط در يك مورد، در ص 282، نام برده شده است.


ب)- «منشور الحكم»؛ در موارد فراوانى از اين كتاب، نقل شده است از جمله: ص 38، 100، 154 و...<ref>مقدمه محمدحسين جلالى، ص 10</ref>
ب)- «منشور الحكم»؛ در موارد فراوانى از اين كتاب، نقل شده است از جمله: ص 38، 100، 154 و..<ref>مقدمه محمدحسين جلالى، ص 10</ref>


نويسنده در تدوين مطالب كتاب، از كلمات حكمت‌آميز حكما و فلاسفه امم، ملل، قوميت‌ها، مذاهب و عقايد مختلف نيز استفاده نموده است، از جمله حكماى قبل از اسلام، مانند: اقليدس، اردشير، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چين و هند، قيصر و اسكندر و همچنين مشاهير و حكماى اسلامى، از جمله: [[امام على(ع)]]، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، صهيب بن سنان، ابن زبير، عدى بن حاتم، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، ابوالأسود دئلى، عبدالله بن عمر، سفيان ثورى، يحيى بن خالد، فضل بن سهل و..<ref>همان، ص 13</ref>
نويسنده در تدوين مطالب كتاب، از كلمات حكمت‌آميز حكما و فلاسفه امم، ملل، قوميت‌ها، مذاهب و عقايد مختلف نيز استفاده نموده است، از جمله حكماى قبل از اسلام، مانند: اقليدس، اردشير، بزرگمهر، لقمان، پادشاه چين و هند، قيصر و اسكندر و همچنين مشاهير و حكماى اسلامى، از جمله: [[امام على(ع)]]، سلمان فارسى، عبدالله بن مسعود، صهيب بن سنان، ابن زبير، عدى بن حاتم، [[ابن‌عباس، عبدالله بن عباس|ابن عباس]]، ابوالأسود دئلى، عبدالله بن عمر، سفيان ثورى، يحيى بن خالد، فضل بن سهل و.<ref>همان، ص 13</ref>


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۷۶: خط ۷۶:
باب دوم، در مورد علم مى‌باشد. نويسنده در ابتدا، به بيان شرافت و فضيلت علم پرداخته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه فضليت اهل علم، قابل كتمان نيست، مگر نزد جاهلين و سپس اقدام به بيان موانع طلب علم از جمله، مشكلات مادى، سخت بودن تعلم، كندذهن بودن و... كرده است<ref>همان، ص 64</ref>
باب دوم، در مورد علم مى‌باشد. نويسنده در ابتدا، به بيان شرافت و فضيلت علم پرداخته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه فضليت اهل علم، قابل كتمان نيست، مگر نزد جاهلين و سپس اقدام به بيان موانع طلب علم از جمله، مشكلات مادى، سخت بودن تعلم، كندذهن بودن و... كرده است<ref>همان، ص 64</ref>


از جمله مباحث مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: شرافت تمامى علوم؛ قصد و نيت طالب علم؛ لزوم ابتدا از اول علوم تا آخر آن نه بالعكس؛ موانع حظ از علم پس از تصور و فهم آن؛ استقثال حفظ علم و كوتاهى متعلم در آن؛ شروط كمال؛ آنچه كه طالب علم، ملزم به رعايت آن مى‌باشد؛ ضرورت اعتدال در رأى؛ آداب علماء؛ كثرت و قلت علم؛ وجوب عمل به علم؛ بذل علم و بخل از آن؛ فراست عالم و...<ref>همان، ص 68 تا 104</ref>
از جمله مباحث مطرح‌شده در اين باب، عبارتند از: شرافت تمامى علوم؛ قصد و نيت طالب علم؛ لزوم ابتدا از اول علوم تا آخر آن نه بالعكس؛ موانع حظ از علم پس از تصور و فهم آن؛ استقثال حفظ علم و كوتاهى متعلم در آن؛ شروط كمال؛ آنچه كه طالب علم، ملزم به رعايت آن مى‌باشد؛ ضرورت اعتدال در رأى؛ آداب علماء؛ كثرت و قلت علم؛ وجوب عمل به علم؛ بذل علم و بخل از آن؛ فراست عالم و..<ref>همان، ص 68 تا 104</ref>


در باب سوم، مطالب مختصرى در رابطه با كتابت و عوارض خط<ref>همان، ص 107</ref> و در باب چهارم، مباحثى پيرامون الفاظ پيچيده و رازآلود و برخى از رموز، مطرح شده است<ref>همان، ص 114</ref>
در باب سوم، مطالب مختصرى در رابطه با كتابت و عوارض خط<ref>همان، ص 107</ref> و در باب چهارم، مباحثى پيرامون الفاظ پيچيده و رازآلود و برخى از رموز، مطرح شده است<ref>همان، ص 114</ref>
خط ۸۲: خط ۸۲:
باب پنجم، در نه فصل، در مذمت دنيا و متعلقات آن مى‌باشد. عناوين اين فصول، عبارتند از: زهد؛ قناعت؛ رياضت نفس؛ ناتوان و نيازمند آفريده شدن مردمان، يكى از حكمت‌هاى خداوند است؛ آنچه كار دنيا با آن سامان مى‌يابد؛ آنچه كه باعث بهبودى حال انسان در دنيا مى‌شود؛ حال انسان در مكسب و حب مال و حرص و بخل<ref>همان، ص 117</ref>
باب پنجم، در نه فصل، در مذمت دنيا و متعلقات آن مى‌باشد. عناوين اين فصول، عبارتند از: زهد؛ قناعت؛ رياضت نفس؛ ناتوان و نيازمند آفريده شدن مردمان، يكى از حكمت‌هاى خداوند است؛ آنچه كار دنيا با آن سامان مى‌يابد؛ آنچه كه باعث بهبودى حال انسان در دنيا مى‌شود؛ حال انسان در مكسب و حب مال و حرص و بخل<ref>همان، ص 117</ref>


باب ششم، در رابطه با ادب نفس مى‌باشد. نويسنده، معتقد است كه ادب نفس و مزين شدن آن به آداب، صفات، افعال و اقوال نيكو، بر انسان واجب بوده و نفع آن، يا در دنيا و آخرت به او مى‌رسد، مانند صدق، سخاوت و... يا در دنيا، مانند: مشورت، كتمان سر و...<ref>همان، ص 159</ref>
باب ششم، در رابطه با ادب نفس مى‌باشد. نويسنده، معتقد است كه ادب نفس و مزين شدن آن به آداب، صفات، افعال و اقوال نيكو، بر انسان واجب بوده و نفع آن، يا در دنيا و آخرت به او مى‌رسد، مانند صدق، سخاوت و... يا در دنيا، مانند: مشورت، كتمان سر و..<ref>همان، ص 159</ref>


به اعتقاد نويسنده، اگر انسان زبان نداشت، مانند حيوانات و بهايم بود، زيرا زبان، از ضمير و مكتومات آدمى خبر داده و وسيله‌اى براى ارتباط با هم‌نوع مى‌باشد. در باب هفتم، مطالبى پيرامون زبان و فوايد سكوت بيان شده است<ref>همان، ص165</ref>
به اعتقاد نويسنده، اگر انسان زبان نداشت، مانند حيوانات و بهايم بود، زيرا زبان، از ضمير و مكتومات آدمى خبر داده و وسيله‌اى براى ارتباط با هم‌نوع مى‌باشد. در باب هفتم، مطالبى پيرامون زبان و فوايد سكوت بيان شده است<ref>همان، ص165</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش