المصابيح في إثبات الإمامة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۳۴: خط ۳۴:
فارغ از نیت نگارش این کتاب که برای اثبات عقلانی وجوب امامت بوده است، این اثر بیانیه‎ای از عقاید فاطمی زمان خود نیز است، اگر نگوییم نمادی از عقاید فاطمی دوران پیشین نیز هست. تعدادی از درون‎مایه‎های و موضوعات کتاب مؤلفه‎ای مهم را در مواضع اسماعیلیان تشکیل می‎دهد. در بخش نخست، کرمانی علاوه بر اثبات وجود صانع و روح، موضوعی را پیش می‎کشد که او نام «سیاست ربانی» بر آن می‎نهد که در اینجا، یعنی جزایی که خداوند در آن جهان به‎واسطه رفتار خیر یا شر در این جهان به آدمی می‎دهد. این نکته منجر به این می‎شود که یک مؤمن چه باید بکند و چه باید بیندیشد که مشتمل است بر اعمال و معرفت، یعنی هم عمل و هم اعتقاد. پیامبر برای انتقال این معنا باید آن را با کلمات به استفاده از نمادها و اشارات، مثل‎ها و تشبیهات بیان کند. وظیفه او تعلیم آن چیزی است که بشر به صانع خویش مدیون است<ref>پایگاه the institute of ismaili studies</ref>.
فارغ از نیت نگارش این کتاب که برای اثبات عقلانی وجوب امامت بوده است، این اثر بیانیه‎ای از عقاید فاطمی زمان خود نیز است، اگر نگوییم نمادی از عقاید فاطمی دوران پیشین نیز هست. تعدادی از درون‎مایه‎های و موضوعات کتاب مؤلفه‎ای مهم را در مواضع اسماعیلیان تشکیل می‎دهد. در بخش نخست، کرمانی علاوه بر اثبات وجود صانع و روح، موضوعی را پیش می‎کشد که او نام «سیاست ربانی» بر آن می‎نهد که در اینجا، یعنی جزایی که خداوند در آن جهان به‎واسطه رفتار خیر یا شر در این جهان به آدمی می‎دهد. این نکته منجر به این می‎شود که یک مؤمن چه باید بکند و چه باید بیندیشد که مشتمل است بر اعمال و معرفت، یعنی هم عمل و هم اعتقاد. پیامبر برای انتقال این معنا باید آن را با کلمات به استفاده از نمادها و اشارات، مثل‎ها و تشبیهات بیان کند. وظیفه او تعلیم آن چیزی است که بشر به صانع خویش مدیون است<ref>پایگاه the institute of ismaili studies</ref>.


مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری می‎شود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک می‎گیرد. در برهان اول می‎گوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین می‎گوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمی‎تواند در ذات معلول باشد؛ چنان‎که علت حرکت آسیاب نمی‎تواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود...<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>.
مطالب بخش اول کتاب بعد از مصباح اول که درباره دلیل طرح مسئله و چگونگی تنظیم مطالب کتاب است، با اثبات وجود خداوند در مصباح دوم پیگیری می‎شود. نویسنده در این مصباح از هفت برهان کمک می‎گیرد. در برهان اول می‎گوید: با توجه به اینکه عالم حادث است و هر حادثی نیاز به محدثی که صانع باشد دارد، پس عالم نیاز به صانع دارد. همچون مضروبی که نیاز به ضرب و ضارب دارد. همچنین می‎گوید: هر معلولی نیاز به علت دارد و آن علت نمی‎تواند در ذات معلول باشد؛ چنان‎که علت حرکت آسیاب نمی‎تواند خود آسیاب باشد؛ وگرنه، همیشه متحرک خواهد بود..<ref>ر.ک: متن کتاب، ص22</ref>.


نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن ‎یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، می‎پردازد و می‎گوید: نفس یک جوهر زنده است که علی‎رغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهم‎پاشیدن قالب مادی‎اش، بر مبنای آنچه از دانش و اعمال نیک کسب کرده است، دوام و بقا یابد. این نفس در ذات واحد خود به سه نوع یا سه جنبه تقسیم می‎شود: نمو، احساس، تمییز و این قسم آخر، همان عقل بالقوه است. نفس، همچنین، دارای شش قوه است: میل، نظر، تخیل، شناخت، حافظه و یادآوری و در هفت مرتبه تکامل می‎پذیرد: حمل، نمو، حس، تخیل، نطق، تعقل و سرانجام، انبعاث ثانوی؛ که در این مرحله آخر، حرکت نهایی آن از هستی جسمانی به‎سوی حالتی جاودانی و بدون جسم است؛ اما نفس، حتی بدون داشتن قوه نطق، هستی خود را آغاز می‎کند. اگرچه نفس، زندگی را بدون دانش آغاز می‎کند، ولی بعداً دستخوش تکامل تدریجی می‎شود. نفس در آغاز بیمار و وابسته به حس است و به‎ذات خود نمی‎تواند چیزی را فراگیرد، مگر اطلاعاتی را که از راه حواس دریافت می‎دارد، اما قوای عاقله‎ای وجود دارد که می‎تواند این نفوس بیمار را درمان کند و نفس احتیاج به معلم دارد<ref>ر.ک: مفتخری، حسین؛ باقریان، زهره، ص108-109</ref>.
نویسنده در مصباح سوم به بحث از نفس و اینکه آن ‎یک جوهر زنده قادر است که بعد از بین رفتن جسد، بازهم او وجود دارد، می‎پردازد و می‎گوید: نفس یک جوهر زنده است که علی‎رغم آنکه در آغاز تهی از علم و دانش است، این استعداد را دارد که بعد از تجزیه و ازهم‎پاشیدن قالب مادی‎اش، بر مبنای آنچه از دانش و اعمال نیک کسب کرده است، دوام و بقا یابد. این نفس در ذات واحد خود به سه نوع یا سه جنبه تقسیم می‎شود: نمو، احساس، تمییز و این قسم آخر، همان عقل بالقوه است. نفس، همچنین، دارای شش قوه است: میل، نظر، تخیل، شناخت، حافظه و یادآوری و در هفت مرتبه تکامل می‎پذیرد: حمل، نمو، حس، تخیل، نطق، تعقل و سرانجام، انبعاث ثانوی؛ که در این مرحله آخر، حرکت نهایی آن از هستی جسمانی به‎سوی حالتی جاودانی و بدون جسم است؛ اما نفس، حتی بدون داشتن قوه نطق، هستی خود را آغاز می‎کند. اگرچه نفس، زندگی را بدون دانش آغاز می‎کند، ولی بعداً دستخوش تکامل تدریجی می‎شود. نفس در آغاز بیمار و وابسته به حس است و به‎ذات خود نمی‎تواند چیزی را فراگیرد، مگر اطلاعاتی را که از راه حواس دریافت می‎دارد، اما قوای عاقله‎ای وجود دارد که می‎تواند این نفوس بیمار را درمان کند و نفس احتیاج به معلم دارد<ref>ر.ک: مفتخری، حسین؛ باقریان، زهره، ص108-109</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش