الرسائل الرجالية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>'
جز (جایگزینی متن - 'كتابها' به 'کتاب‌ها')
جز (جایگزینی متن - '..<ref>' به '.<ref>')
خط ۴۲: خط ۴۲:
#يكى از مزاياى اين اثر -كه به صورت رساله‌هاى مستقل در موضوعات خاص رجالى تنظيم شده-، اين است كه برخى از موضوعات و مسائل بيان شده در اين مجموعه، پيش از اين اثر، در اين علم به‌صورت بحث مستقلى عنوان نشده و مؤلف، مبتكر بحث تفصيلى آنها شده است؛ مانند: بحث از معناى ثقه و تعابير مختلف بيان وثوق؛ و لزوم نقد اسانيد كتب حديث.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/6058/1/33 ر.ک: متن كتاب، ج1، ص33- 233] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/129 ج4، ص129- 412]</ref>
#يكى از مزاياى اين اثر -كه به صورت رساله‌هاى مستقل در موضوعات خاص رجالى تنظيم شده-، اين است كه برخى از موضوعات و مسائل بيان شده در اين مجموعه، پيش از اين اثر، در اين علم به‌صورت بحث مستقلى عنوان نشده و مؤلف، مبتكر بحث تفصيلى آنها شده است؛ مانند: بحث از معناى ثقه و تعابير مختلف بيان وثوق؛ و لزوم نقد اسانيد كتب حديث.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/6058/1/33 ر.ک: متن كتاب، ج1، ص33- 233] و [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/129 ج4، ص129- 412]</ref>
#نويسنده مباحث مفصلى درباره ثقه و چگونگى شناسايى او آورده و از جمله چنين نوشته است: آيا روايت كردن معصوم(ع) از راوى اقتضاى عدالت دارد يا نه؟ مى‌گويم گاهى اين موضوع در باب جابر بن عبدالله انصارى اتفاق افتاده است آنجا كه [[كشّى]] با اسنادش از محمد بن مسلم و زراره گفته است كه از امام باقر(ع) از تعدادى از احاديث پرسيديم و آن حضرت آن‌ها را از جابر روايت كرد. و ممكن است كه گفته شود ظاهر از روايت، ابتناى روايات بر اطمينان بر نقل راوى است. و ظاهر اين است كه اين اطمينان بر اساس علم به عدالت بنا شده است و ظاهر از روايت ابتناى آن بر انكشاف عدالت است پس روايت مقتضى عدالت است. پس اين مطلب مثل آن است كه معصوم(ع) در حقّ راويى كه از او روايت شده، بگويد: او ثقه است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/6058/1/216 همان، ج1، ص216- 217]</ref>
#نويسنده مباحث مفصلى درباره ثقه و چگونگى شناسايى او آورده و از جمله چنين نوشته است: آيا روايت كردن معصوم(ع) از راوى اقتضاى عدالت دارد يا نه؟ مى‌گويم گاهى اين موضوع در باب جابر بن عبدالله انصارى اتفاق افتاده است آنجا كه [[كشّى]] با اسنادش از محمد بن مسلم و زراره گفته است كه از امام باقر(ع) از تعدادى از احاديث پرسيديم و آن حضرت آن‌ها را از جابر روايت كرد. و ممكن است كه گفته شود ظاهر از روايت، ابتناى روايات بر اطمينان بر نقل راوى است. و ظاهر اين است كه اين اطمينان بر اساس علم به عدالت بنا شده است و ظاهر از روايت ابتناى آن بر انكشاف عدالت است پس روايت مقتضى عدالت است. پس اين مطلب مثل آن است كه معصوم(ع) در حقّ راويى كه از او روايت شده، بگويد: او ثقه است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/6058/1/216 همان، ج1، ص216- 217]</ref>
#نويسنده يادآور شده است: نقد استادان حديث [[شيخ صدوق]] در كتاب «[[من‌لايحضره‌الفقيه]]» و [[شيخ طوسى]] در كتاب [[تهذيب الاحکام]] و [[استبصار]]، ضرورى است و كمتر كسى وارد اين بحث شده با آنكه پرسشى مورد ابتلاست و نيازى شديدى به پاسخ آن وجود دارد. نويسنده براى روشن شدن بحث، چند مقدمه آورده و مطالبش را با تفصيل فراوان ذيل 104 تنبيه سامان داده.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/129 ر.ک: همان، ج4، ص129- 412]</ref>و از جمله چنين نوشته است: ثمره اين نزاع، اين است: در روايتى كه طريقش ضعيف است، بنابر عدم وجوب نقد طريق روايات شيخ صدوق در كتاب «من‌لايحضره‌الفقيه و شيخ طوسى در كتاب تهذيب و استبصار»، عمل به آن جايز است و بنا بر وجوب نقد، جايز نيست. همچنين ثمره بحث در طريق مجهول يعنى متروك آشكار مى‌شود كه در مشيخه ذكر نشده، و اين مورد فراوان است. در اين صورت عمل به آن جايز است بنا بر عدم وجوب نقد، و اگر نقد واجب باشد عمل به آن جايز نيست..<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/195 ر.ک: همان، ج4، ص195]</ref>
#نويسنده يادآور شده است: نقد استادان حديث [[شيخ صدوق]] در كتاب «[[من‌لايحضره‌الفقيه]]» و [[شيخ طوسى]] در كتاب [[تهذيب الاحکام]] و [[استبصار]]، ضرورى است و كمتر كسى وارد اين بحث شده با آنكه پرسشى مورد ابتلاست و نيازى شديدى به پاسخ آن وجود دارد. نويسنده براى روشن شدن بحث، چند مقدمه آورده و مطالبش را با تفصيل فراوان ذيل 104 تنبيه سامان داده.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/129 ر.ک: همان، ج4، ص129- 412]</ref>و از جمله چنين نوشته است: ثمره اين نزاع، اين است: در روايتى كه طريقش ضعيف است، بنابر عدم وجوب نقد طريق روايات شيخ صدوق در كتاب «من‌لايحضره‌الفقيه و شيخ طوسى در كتاب تهذيب و استبصار»، عمل به آن جايز است و بنا بر وجوب نقد، جايز نيست. همچنين ثمره بحث در طريق مجهول يعنى متروك آشكار مى‌شود كه در مشيخه ذكر نشده، و اين مورد فراوان است. در اين صورت عمل به آن جايز است بنا بر عدم وجوب نقد، و اگر نقد واجب باشد عمل به آن جايز نيست.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6061/1/195 ر.ک: همان، ج4، ص195]</ref>
#نويسنده، رساله‌هاى متعددى به بررسى وضعيت راويان يا رجال‌شناسان يا کتاب‌هاى مرتبط با مباحث روايى و رجالى اختصاص داده و براى هر يك رساله‌اى جداگانه نوشته است مانند: رساله‌هاى «[[نجاشى]]»، «[[ابن غضائرى]]»، «[[شيخ بهائى]]»، «[[محقق خوانسارى]]»، «[[صحيفه سجاديه]]»، «[[تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)]]»،«ابوبكر حضرمى»، «ابوداود»، «احمد بن محمد»،«حسين بن محمد»، «حماد بن عثمان»، «عبدالله بن محمد»،«على بن حكم»، «على بن سندى»، «على بن محمد»، «محمد بن ابى‌عمير»، «محمد بن سنان» و «محمد بن قيس». به عنوان مثال در مورد محمد بن سنان بعد از ذكر 14 شاهد بر وثاقتش چنين اظهار نظر كرده است: اشكالى در اين مطلب نيست كه اگر در محمد بن سنان سوء مذهبى باشد منحصر در غلو است، ولى غلوّ در او ثابت نيست و بلكه ظاهر عدم آن است و ادعاى از كذابان مشهور بودن او ساقط است. همچنين ظاهر اين است كه توثيقاتى كه قبلاً گذشت مقدم بر مطالب مخالف آن است؛ چراكه با مدحى كه از روايات و غير آن استفاده مى‌شود، تقويت مى‌گردد؛ پس حديث او صحيح است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6060/1/651 همان، ج3، ص651]</ref>همچنين نويسنده بعد از اين مطلب، مباحث مفصلى در مورد محمد بن سنان ذيل 27 تنبيه مطرح كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6060/1/653 همان، ج3، ص653- 692]</ref>
#نويسنده، رساله‌هاى متعددى به بررسى وضعيت راويان يا رجال‌شناسان يا کتاب‌هاى مرتبط با مباحث روايى و رجالى اختصاص داده و براى هر يك رساله‌اى جداگانه نوشته است مانند: رساله‌هاى «[[نجاشى]]»، «[[ابن غضائرى]]»، «[[شيخ بهائى]]»، «[[محقق خوانسارى]]»، «[[صحيفه سجاديه]]»، «[[تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(ع)]]»،«ابوبكر حضرمى»، «ابوداود»، «احمد بن محمد»،«حسين بن محمد»، «حماد بن عثمان»، «عبدالله بن محمد»،«على بن حكم»، «على بن سندى»، «على بن محمد»، «محمد بن ابى‌عمير»، «محمد بن سنان» و «محمد بن قيس». به عنوان مثال در مورد محمد بن سنان بعد از ذكر 14 شاهد بر وثاقتش چنين اظهار نظر كرده است: اشكالى در اين مطلب نيست كه اگر در محمد بن سنان سوء مذهبى باشد منحصر در غلو است، ولى غلوّ در او ثابت نيست و بلكه ظاهر عدم آن است و ادعاى از كذابان مشهور بودن او ساقط است. همچنين ظاهر اين است كه توثيقاتى كه قبلاً گذشت مقدم بر مطالب مخالف آن است؛ چراكه با مدحى كه از روايات و غير آن استفاده مى‌شود، تقويت مى‌گردد؛ پس حديث او صحيح است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6060/1/651 همان، ج3، ص651]</ref>همچنين نويسنده بعد از اين مطلب، مباحث مفصلى در مورد محمد بن سنان ذيل 27 تنبيه مطرح كرده است.<ref>[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6060/1/653 همان، ج3، ص653- 692]</ref>


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش