قرآن مجید (ترجمه آیتی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'مثلا ' به 'مثلاً')
خط ۳۱: خط ۳۱:
اما موارد قابل تأمل و تصحيح در اين ترجمه را مى‌توان در سطور زير، بررسى نمود. تجربه نشان داده است كه حتى متن‌هاى ادبى و معمولى، وقتى از فنون فصاحت و بلاغت استفاده و مضامينى را با بيان هنرى القا مى‌كنند، ظرافت‌هايشان ديريابند و گاه از نظر مخفى مى‌مانند، چه رسد به قرآن كه اعجاز بيانى است و گاه در يك آيه آن، وجوه مختلف هنرى وجود دارد. با توجه به اين نكته، شايد هيچ فردى به‌تنهايى نتواند از عهده ترجمه قرآن، با حفظ تمامى اين جهات و در حد امكان فرايند ترجمه و ظرفيت زبان فارسى برآيد. به همين سبب همواره خلل‌ها و اشكال‌هايى را مى‌توان در تمام ترجمه‌هاى فردى يافت. موارد قابل تأمل و تصحيح در اين ترجمه را مى‌توان در مؤلفه‌هاى زير، بررسى نمود:
اما موارد قابل تأمل و تصحيح در اين ترجمه را مى‌توان در سطور زير، بررسى نمود. تجربه نشان داده است كه حتى متن‌هاى ادبى و معمولى، وقتى از فنون فصاحت و بلاغت استفاده و مضامينى را با بيان هنرى القا مى‌كنند، ظرافت‌هايشان ديريابند و گاه از نظر مخفى مى‌مانند، چه رسد به قرآن كه اعجاز بيانى است و گاه در يك آيه آن، وجوه مختلف هنرى وجود دارد. با توجه به اين نكته، شايد هيچ فردى به‌تنهايى نتواند از عهده ترجمه قرآن، با حفظ تمامى اين جهات و در حد امكان فرايند ترجمه و ظرفيت زبان فارسى برآيد. به همين سبب همواره خلل‌ها و اشكال‌هايى را مى‌توان در تمام ترجمه‌هاى فردى يافت. موارد قابل تأمل و تصحيح در اين ترجمه را مى‌توان در مؤلفه‌هاى زير، بررسى نمود:


#ناديده گرفتن ارتباط ساختارى: در قرآن كريم، گاه مطالبى تكرار مى‌شود. اين تكرارها در هر جايى متناسب با موضوع سخن، در ساختار معنايى خاصى قرار مى‌گيرد؛ مثلا گاهى داستان موسى(ع) براى دلدارى به پيامبر(ص) و گاه براى تذكر به يهود معاصر پيامبر(ع) در مدينه مى‌آيد كه در فرازهاى اول، آيات معمولا با تصريح و در آيات بعدى، با ارجاع و عطف به فصل سابق بيان مى‌شود. ناديده گرفتن اين مطلب، گاه ارتباط را قطع و گاه آن را مغشوش مى‌كند. موارد ديگرى هم هست كه آيات به فراز اول توجه دارد و با تكيه به مفاهيم ارائه‌شده در فراز اول است كه آيات، معناى روشن مى‌يابند. از جمله موارد حذف ارتباط، عبارتند از: '''«و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات فأتمهنّ قال... و إذ جعلنا... و إذ قال إبراهيم... و إذ يرفع...»'''<ref>بقره / 124 - 127</ref>آيه اول (124) عطف است به آيه (122) '''(يا بني إسرائيل اذكروا...)''' كه خطاب است به بنى اسرائيل: ياد كنيد نعمت مرا نسبت به خود و به ياد آريد وقتى را كه ابراهيم(ع) را پروردگارش آزمود و موارد بعدى، عطف به اين آيه است. بديهى است كه فعل جمله معطوف‌عليه، در جمله معطوف، تكرار مى‌شود<ref>همان، ص 254</ref>
#ناديده گرفتن ارتباط ساختارى: در قرآن كريم، گاه مطالبى تكرار مى‌شود. اين تكرارها در هر جايى متناسب با موضوع سخن، در ساختار معنايى خاصى قرار مى‌گيرد؛ مثلاًگاهى داستان موسى(ع) براى دلدارى به پيامبر(ص) و گاه براى تذكر به يهود معاصر پيامبر(ع) در مدينه مى‌آيد كه در فرازهاى اول، آيات معمولا با تصريح و در آيات بعدى، با ارجاع و عطف به فصل سابق بيان مى‌شود. ناديده گرفتن اين مطلب، گاه ارتباط را قطع و گاه آن را مغشوش مى‌كند. موارد ديگرى هم هست كه آيات به فراز اول توجه دارد و با تكيه به مفاهيم ارائه‌شده در فراز اول است كه آيات، معناى روشن مى‌يابند. از جمله موارد حذف ارتباط، عبارتند از: '''«و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات فأتمهنّ قال... و إذ جعلنا... و إذ قال إبراهيم... و إذ يرفع...»'''<ref>بقره / 124 - 127</ref>آيه اول (124) عطف است به آيه (122) '''(يا بني إسرائيل اذكروا...)''' كه خطاب است به بنى اسرائيل: ياد كنيد نعمت مرا نسبت به خود و به ياد آريد وقتى را كه ابراهيم(ع) را پروردگارش آزمود و موارد بعدى، عطف به اين آيه است. بديهى است كه فعل جمله معطوف‌عليه، در جمله معطوف، تكرار مى‌شود<ref>همان، ص 254</ref>
#:در ترجمه استاد آيتى، نه‌تنها آن فعل ناديده گرفته شده است، كه حتى كلمه «إذ» هم از آيه حذف شده و در نتيجه ارتباط آيات قطع شده، ارتباط خاصى كه روش بيانى قرآن است؛ يعنى همان تكيه بر بعد هدايتى حوادث و نشانه‌ها و ارتباط خاص ميان اين تذكر و آن سرگذشت‌ها. با حذف اين رابطه‌ها، خواننده ترجمه، خود را در برابر مطالبى بريده از يكديگر و بى‌تناسب با هم مى‌بيند<ref>همان، ص 255</ref>
#:در ترجمه استاد آيتى، نه‌تنها آن فعل ناديده گرفته شده است، كه حتى كلمه «إذ» هم از آيه حذف شده و در نتيجه ارتباط آيات قطع شده، ارتباط خاصى كه روش بيانى قرآن است؛ يعنى همان تكيه بر بعد هدايتى حوادث و نشانه‌ها و ارتباط خاص ميان اين تذكر و آن سرگذشت‌ها. با حذف اين رابطه‌ها، خواننده ترجمه، خود را در برابر مطالبى بريده از يكديگر و بى‌تناسب با هم مى‌بيند<ref>همان، ص 255</ref>
#:در آيه 52 سوره بقره نيز همين مشكل به‌گونه ديگر وجود دارد و حذف «من بعد ذلك» از ترجمه آيه، رابطه را قطع كرده است<ref>همان</ref>
#:در آيه 52 سوره بقره نيز همين مشكل به‌گونه ديگر وجود دارد و حذف «من بعد ذلك» از ترجمه آيه، رابطه را قطع كرده است<ref>همان</ref>
خط ۳۷: خط ۳۷:
#:'''«و لتجدنّهم أحرص الناس على حيوة و من الذين أشركوا يود أحدهم...»'''<ref>بقره / 96</ref>(آنان را از مردم ديگر، حتى مشكران، به زندگانى اين جهانى حريص‌تر خواهى يافت و بعضى از كافران دوست دارند...). مرجع ضمير جمع مذكر در '''«لتجدنهم»''' و '''«أحدهم»''' كيانند؟ بايد آيات قبل را ديد. از آيه 83 و به‌خصوص آيات 90 به بعد، به‌طور كلى روى سخن با يهوديان است و گاه سخن در مورد آنان. در ترجمه اول آيه، ضمير مبهم گذاشته شده و مرجع آن مشخص نشده است. اين شايد اشكالى نداشته باشد و ضمير دوم، كه با ضمير اول هم‌مرجع است، به كافران ارجاع شده و در نتيجه يك ارتباط حذف شده و ارتباط ديگرى كه وجود نداشته، برقرار گشته است<ref>همان</ref>
#:'''«و لتجدنّهم أحرص الناس على حيوة و من الذين أشركوا يود أحدهم...»'''<ref>بقره / 96</ref>(آنان را از مردم ديگر، حتى مشكران، به زندگانى اين جهانى حريص‌تر خواهى يافت و بعضى از كافران دوست دارند...). مرجع ضمير جمع مذكر در '''«لتجدنهم»''' و '''«أحدهم»''' كيانند؟ بايد آيات قبل را ديد. از آيه 83 و به‌خصوص آيات 90 به بعد، به‌طور كلى روى سخن با يهوديان است و گاه سخن در مورد آنان. در ترجمه اول آيه، ضمير مبهم گذاشته شده و مرجع آن مشخص نشده است. اين شايد اشكالى نداشته باشد و ضمير دوم، كه با ضمير اول هم‌مرجع است، به كافران ارجاع شده و در نتيجه يك ارتباط حذف شده و ارتباط ديگرى كه وجود نداشته، برقرار گشته است<ref>همان</ref>
#حذف كلمه ربط:
#حذف كلمه ربط:
#: گاه بين دو قسمت يك جمله به‌وسيله حرف خاص ارتباط برقرار شده است؛ مثلا علت و معلول، يا نتيجه‌گيرى و تفريع، ترتيب زمانى و... با واژه‌هايى چون: «لأن» و «ف» براى علت و معلول يا «ف» براى تفريع و نتيجه‌گيرى و «ثم» براى ترتيب زمانى بيان شده است. در موارد بسيارى، اين كلمات ربطدهنده در ترجمه ناديده گرفته شده‌اند، از جمله: '''«... ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون»'''<ref>بقره / 52</ref>؛ (پس گناهانتان را عفو كرديم، شايد كه سپاسگزار باشيد). «پس» ترجمه «ثم» است، «من بعد ذلك» كه اشاره به موضوع عفو دارد، ناديده گرفته شده است. اين اشاره دوباره به موضوع در آيه، بزرگى گناه را مى‌رساند و رابطه سپاس با عفو گناه به آن بزرگى (گوساله‌پرستى) در ترجمه از بين رفته است<ref>همان</ref>
#: گاه بين دو قسمت يك جمله به‌وسيله حرف خاص ارتباط برقرار شده است؛ مثلاًعلت و معلول، يا نتيجه‌گيرى و تفريع، ترتيب زمانى و... با واژه‌هايى چون: «لأن» و «ف» براى علت و معلول يا «ف» براى تفريع و نتيجه‌گيرى و «ثم» براى ترتيب زمانى بيان شده است. در موارد بسيارى، اين كلمات ربطدهنده در ترجمه ناديده گرفته شده‌اند، از جمله: '''«... ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون»'''<ref>بقره / 52</ref>؛ (پس گناهانتان را عفو كرديم، شايد كه سپاسگزار باشيد). «پس» ترجمه «ثم» است، «من بعد ذلك» كه اشاره به موضوع عفو دارد، ناديده گرفته شده است. اين اشاره دوباره به موضوع در آيه، بزرگى گناه را مى‌رساند و رابطه سپاس با عفو گناه به آن بزرگى (گوساله‌پرستى) در ترجمه از بين رفته است<ref>همان</ref>
#افزودن‌هاى بى‌مورد:
#افزودن‌هاى بى‌مورد:
#:در مواردى هم براى ايجاد ارتباط، عبارت يا كلمه‌اى افزوده شده است كه يا استنباط شخصى مترجم است و يا وجهى تفسيرى دارد و اين افزودن، بدون علامت مشخص‌كننده، (كروشه يا پرانتز) صورت گرفته است؛ با اينكه نكته افزوده‌شده، امرى مسلم نبوده و قابل خدشه است، از جمله: '''«و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجري من تحتها الأنهار، كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذي رزقنا من قبل و...»'''<ref>بقره / 25</ref>؛ «به آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، بشارت ده كه برايشان بهشت‌هايى است كه در آن، نهرها جارى است و هرگاه از ميوه‌هايى برخوردار شوند، گويند: پيش از اين در دنيا، از چنين ميوه‌هايى برخوردار شده بوديم كه...». در اين جمله، تعبير «در دنيا» افزوده‌اى است كه در آيه وجود ندارد؛ البته ممكن است يكى از وجوه تفسيرى باشد، ولى، اولا: اين افزوده شايد درست نباشد؛ چه، اينكه دو نظريه تفسيرى ديگر در «[[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]]» آمده كه قوى‌تر مى‌نمايد؛ از جمله: «عالم برزخ» كه احتمال ضعيفى هم نيست؛ ثانيا: وجه تفسيرى استنباط شخصى را به‌عنوان مطلب مسلم گرفتن و در ترجمه وارد كردن، اصولا روا نيست؛ ثالثا: اينكه در آيه، منظور از «من قبل» توضيح داده نشده كه اين «قبل از اين»، چه زمانى بوده، برزخ، قيامت يا عالم دنيا؟ جاى توضيحش تفسير است، نه ترجمه، مگر اينكه در پاورقى و بيرون از متن ترجمه آورده شود<ref>همان، ص 256</ref>
#:در مواردى هم براى ايجاد ارتباط، عبارت يا كلمه‌اى افزوده شده است كه يا استنباط شخصى مترجم است و يا وجهى تفسيرى دارد و اين افزودن، بدون علامت مشخص‌كننده، (كروشه يا پرانتز) صورت گرفته است؛ با اينكه نكته افزوده‌شده، امرى مسلم نبوده و قابل خدشه است، از جمله: '''«و بشر الذين آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجري من تحتها الأنهار، كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذي رزقنا من قبل و...»'''<ref>بقره / 25</ref>؛ «به آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند، بشارت ده كه برايشان بهشت‌هايى است كه در آن، نهرها جارى است و هرگاه از ميوه‌هايى برخوردار شوند، گويند: پيش از اين در دنيا، از چنين ميوه‌هايى برخوردار شده بوديم كه...». در اين جمله، تعبير «در دنيا» افزوده‌اى است كه در آيه وجود ندارد؛ البته ممكن است يكى از وجوه تفسيرى باشد، ولى، اولا: اين افزوده شايد درست نباشد؛ چه، اينكه دو نظريه تفسيرى ديگر در «[[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البيان]]» آمده كه قوى‌تر مى‌نمايد؛ از جمله: «عالم برزخ» كه احتمال ضعيفى هم نيست؛ ثانيا: وجه تفسيرى استنباط شخصى را به‌عنوان مطلب مسلم گرفتن و در ترجمه وارد كردن، اصولا روا نيست؛ ثالثا: اينكه در آيه، منظور از «من قبل» توضيح داده نشده كه اين «قبل از اين»، چه زمانى بوده، برزخ، قيامت يا عالم دنيا؟ جاى توضيحش تفسير است، نه ترجمه، مگر اينكه در پاورقى و بيرون از متن ترجمه آورده شود<ref>همان، ص 256</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش