سعیدی، احمد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۸ اوت ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'مبارك' به 'مبارک'
جز (جایگزینی متن - 'روحاني' به 'روحانی')
جز (جایگزینی متن - 'مبارك' به 'مبارک')
خط ۳۳: خط ۳۳:
'''احمد سعيدى''' از جمله نويسندگانى است كه زندگی‌نامه خود را به رشته تحرير درآورده است. آنچه در ذيل مى‌آيد زندگی‌نامه خود نوشت اوست:
'''احمد سعيدى''' از جمله نويسندگانى است كه زندگی‌نامه خود را به رشته تحرير درآورده است. آنچه در ذيل مى‌آيد زندگی‌نامه خود نوشت اوست:


«آنچه از تاريخ تولدم در شناسنامه درج شده، اول خرداد سال 1346ش است لكن تاريخ دقيق آن به فرموده مادر گرامى‌ام بيست‌وسوم ماه مبارك رمضان آن سال مى‌باشد. در شهر تاريخى بسطام كه اكنون از توابع شهرستان شاهرود محسوب مى‌شود. دوره‌هاى دبستان و راهنمايى و دبيرستان را در شهر خودم و در جوار بارگاه امام‌زاده محمد فرزند [[امام جعفر صادق(ع)]] گذراندم. در ابتداى دوره دبيرستان علاقمند به حوزه و روحانیت شدم و با دو سه نفر از دوستان به حوزه علميه شاهرود مراجعه كردم ولى به فرمايش پدر گرامى‌ام كه فعلاً مدرك ديپلم را اخذ كن و سپس به حوزه برو، به دبيرستان برگشتم. لكن همزمان و به‌طور پراكنده در مدرسه علميه شاهرخيه بسطام كه بسيار باقدمت است در خدمت حضرت حجت‌الاسلام و المسلمين مرحوم حاج شيخ عبدالرسول حسنى و چند نفر از دوستان طلبه به فراگيرى جامع المقدمات مشغول شدم و يكى دو تابستان را هم در حجره آن مدرسه ساكن بودم.
«آنچه از تاريخ تولدم در شناسنامه درج شده، اول خرداد سال 1346ش است لكن تاريخ دقيق آن به فرموده مادر گرامى‌ام بيست‌وسوم ماه مبارک رمضان آن سال مى‌باشد. در شهر تاريخى بسطام كه اكنون از توابع شهرستان شاهرود محسوب مى‌شود. دوره‌هاى دبستان و راهنمايى و دبيرستان را در شهر خودم و در جوار بارگاه امام‌زاده محمد فرزند [[امام جعفر صادق(ع)]] گذراندم. در ابتداى دوره دبيرستان علاقمند به حوزه و روحانیت شدم و با دو سه نفر از دوستان به حوزه علميه شاهرود مراجعه كردم ولى به فرمايش پدر گرامى‌ام كه فعلاً مدرك ديپلم را اخذ كن و سپس به حوزه برو، به دبيرستان برگشتم. لكن همزمان و به‌طور پراكنده در مدرسه علميه شاهرخيه بسطام كه بسيار باقدمت است در خدمت حضرت حجت‌الاسلام و المسلمين مرحوم حاج شيخ عبدالرسول حسنى و چند نفر از دوستان طلبه به فراگيرى جامع المقدمات مشغول شدم و يكى دو تابستان را هم در حجره آن مدرسه ساكن بودم.


همزمان با دوره دبيرستان، مسئله مهم تجاوز صدام به انقلاب اسلامى و دفاع مقدس پيش آمد كه طبق وظيفه دينى و ملى خود و براى دفاع از اسلام و انقلاب و ميهن اسلامى، به فرمان [[خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] عزيز، طى چهار مرحله توفيق حضور در جبهه را داشتم و بهترين دوره عمرم را و شيرين‌ترين لحظه‌هاى زندگى‌ام را سپرى كردم كه هيچگاه فراموش نخواهم كرد؛ چه در سرماى كردستان و چه در گرماى خوزستان، در آن حال و هواى ملكوتى و در كنار رزمندگان اسلام و با دوستان شهيدم كه هميشه به يادشان هستم. تا آن‌گاه كه بعد از عمليات بدر و در جاده خندق از جزاير مجنون، جانباز شدم. با ادامه تحصيل و اخذ ديپلم، دوباره هواى حوزه و طلبگى را كردم. اين بار به قم آمدم، امتحان دادم و پذيرفته شدم؛ ولى چون در امتحان كنكور هم شركت كرده بودم و در سهميه جانبازان رتبه ده را آوردم، به فرموده پدر و مادرم در سال 1366ش به دانشگاه رفتم، رشته حقوق قضايى دانشگاه شيراز؛ البته در دانشگاه امام صادق(ع) تهران هم قبول شده بودم كه يك ماه هم در آنجا مشغول تحصيل بودم. به هر حال در دانشگاه شيراز و در كنار دروس آنجا با يكى از دوستان طلبه به نام جناب آقاى رستگار كه در حوزه شيراز و دانشجو هم بود آشنا شدم و مشغول كتاب سيوطى گرديدم. تا اينكه در سال 70، از شيراز مرخص شدم. النهايه در سال 71-70 و پس از اخذ مدرك ليسانس، به قم آمدم و به آرزوى ديرينه‌ام رسيدم و رسماً طلبه حوزه علميه قم شدم و در مدرسه‌اى كه اكثر طلاب آن جانباز بودند و به همت جناب حجت‌الاسلام دكتر ساريخانى و كمك بنياد جانبازان و همكارى حوزه تأسيس شده بود، مستقر شدم. دروس مقدمات: دروس صرف و نحو و ادبيات عرب و منطق و [[الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (2 جلدی)|لمعه]] و اصول را تقريباً هر سال دو پايه در مدرسه علميه جانبازان در محضر اساتيد بزرگوار گذراندم.
همزمان با دوره دبيرستان، مسئله مهم تجاوز صدام به انقلاب اسلامى و دفاع مقدس پيش آمد كه طبق وظيفه دينى و ملى خود و براى دفاع از اسلام و انقلاب و ميهن اسلامى، به فرمان [[خ‍م‍ی‍ن‍ی‌، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران|امام خمينى]] عزيز، طى چهار مرحله توفيق حضور در جبهه را داشتم و بهترين دوره عمرم را و شيرين‌ترين لحظه‌هاى زندگى‌ام را سپرى كردم كه هيچگاه فراموش نخواهم كرد؛ چه در سرماى كردستان و چه در گرماى خوزستان، در آن حال و هواى ملكوتى و در كنار رزمندگان اسلام و با دوستان شهيدم كه هميشه به يادشان هستم. تا آن‌گاه كه بعد از عمليات بدر و در جاده خندق از جزاير مجنون، جانباز شدم. با ادامه تحصيل و اخذ ديپلم، دوباره هواى حوزه و طلبگى را كردم. اين بار به قم آمدم، امتحان دادم و پذيرفته شدم؛ ولى چون در امتحان كنكور هم شركت كرده بودم و در سهميه جانبازان رتبه ده را آوردم، به فرموده پدر و مادرم در سال 1366ش به دانشگاه رفتم، رشته حقوق قضايى دانشگاه شيراز؛ البته در دانشگاه امام صادق(ع) تهران هم قبول شده بودم كه يك ماه هم در آنجا مشغول تحصيل بودم. به هر حال در دانشگاه شيراز و در كنار دروس آنجا با يكى از دوستان طلبه به نام جناب آقاى رستگار كه در حوزه شيراز و دانشجو هم بود آشنا شدم و مشغول كتاب سيوطى گرديدم. تا اينكه در سال 70، از شيراز مرخص شدم. النهايه در سال 71-70 و پس از اخذ مدرك ليسانس، به قم آمدم و به آرزوى ديرينه‌ام رسيدم و رسماً طلبه حوزه علميه قم شدم و در مدرسه‌اى كه اكثر طلاب آن جانباز بودند و به همت جناب حجت‌الاسلام دكتر ساريخانى و كمك بنياد جانبازان و همكارى حوزه تأسيس شده بود، مستقر شدم. دروس مقدمات: دروس صرف و نحو و ادبيات عرب و منطق و [[الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (2 جلدی)|لمعه]] و اصول را تقريباً هر سال دو پايه در مدرسه علميه جانبازان در محضر اساتيد بزرگوار گذراندم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش