الاجتهاد و التقليد (آملی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '== ساختار == ' به '== ساختار == ')
خط ۵۳: خط ۵۳:
تبدل رأى مجتهد، از ديگر مباحث مطرح شده، مى‌باشد و نويسنده، اين مسئله را ذيل سه جهت زير، مورد بحث و بررسى قرار داده است:
تبدل رأى مجتهد، از ديگر مباحث مطرح شده، مى‌باشد و نويسنده، اين مسئله را ذيل سه جهت زير، مورد بحث و بررسى قرار داده است:


1. اينكه بحث در اين مسئله، متوقف بر قول به تحقق خطا در اجتهاد مى‌باشد، اما بنا بر قول به تصويب، براى اين بحث، ثمره‌اى وجود نخواهد داشت؛
#اينكه بحث در اين مسئله، متوقف بر قول به تحقق خطا در اجتهاد مى‌باشد، اما بنا بر قول به تصويب، براى اين بحث، ثمره‌اى وجود نخواهد داشت؛
 
#اگر تبدل رأى محقق شود، عمل به رأى سابق، نه براى خود مجتهد جايز است و نه براى مقلدين وى؛
2. اگر تبدل رأى محقق شود، عمل به رأى سابق، نه براى خود مجتهد جايز است و نه براى مقلدين وى؛
#نسبت ميان اين مسئله و مبحث اجزاء، عموم و خصوص من وجه مى‌باشد.
 
3. نسبت ميان اين مسئله و مبحث اجزاء، عموم و خصوص من وجه مى‌باشد.


در جزء دوم، «تقليد» و مباحث مرتبط با آن، بررسى شده است. نويسنده، ابتدا، مشروعيت تقليد را مورد بحث قرار داده و ضمن تحقيق در معناى آن، رابطه تقليد با حكم عقل و شرع را بيان كرده است.
در جزء دوم، «تقليد» و مباحث مرتبط با آن، بررسى شده است. نويسنده، ابتدا، مشروعيت تقليد را مورد بحث قرار داده و ضمن تحقيق در معناى آن، رابطه تقليد با حكم عقل و شرع را بيان كرده است.
خط ۶۳: خط ۶۱:
در مورد رابطه تقليد با حكم عقل، به اصول زير، اشاره شده است:
در مورد رابطه تقليد با حكم عقل، به اصول زير، اشاره شده است:


1. اصل اولى در حكم عقل، قبيح و مذموم بودن اتباع از حكم غير و تبعيت از امر و نهى او مى‌باشد، زيرا شأن انسان، بالاتر از آن است كه مانند اشياء فاقد عقل و اراده، تابع ديگران باشد؛ پس اصل اولى عقل، مستقل بودن تعقّل و اراده آدمى است؛
#اصل اولى در حكم عقل، قبيح و مذموم بودن اتباع از حكم غير و تبعيت از امر و نهى او مى‌باشد، زيرا شأن انسان، بالاتر از آن است كه مانند اشياء فاقد عقل و اراده، تابع ديگران باشد؛ پس اصل اولى عقل، مستقل بودن تعقّل و اراده آدمى است؛
 
#اصل ثانوى اين است كه اگر تقليد انسان از ديگرى، داراى جهت عقلائى باشد، از دايره اين ذم، خارج شده و مورد مدح قرار گرفته است و شاهد آن سيره عقلاء در رجوع به خبره در هر امر است.
2. اصل ثانوى اين است كه اگر تقليد انسان از ديگرى، داراى جهت عقلائى باشد، از دايره اين ذم، خارج شده و مورد مدح قرار گرفته است و شاهد آن سيره عقلاء در رجوع به خبره در هر امر است.


نويسنده، مجراى تقليد را، احكام فرعيه عمليه، مانند صلات، صوم و... عنوان كرده و معتقد است كه طبق نظر مشهور علما، در اصول دين (كه مطلوب در آنها، نفس معرفت و اعتقاد مى‌باشد، مانند ايمان به مبدأ، معاد، رسالت و امامت)، تقليد جايز نبوده و در اين‌گونه امور، بر هر مسلمانى، اجتهاد به حسب علم و اطلاعات شخصى، واجب است.
نويسنده، مجراى تقليد را، احكام فرعيه عمليه، مانند صلات، صوم و... عنوان كرده و معتقد است كه طبق نظر مشهور علما، در اصول دين (كه مطلوب در آنها، نفس معرفت و اعتقاد مى‌باشد، مانند ايمان به مبدأ، معاد، رسالت و امامت)، تقليد جايز نبوده و در اين‌گونه امور، بر هر مسلمانى، اجتهاد به حسب علم و اطلاعات شخصى، واجب است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش