۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ') |
جز (جایگزینی متن - 'مى كرد' به 'میكرد') |
||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
#دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزدیک شدن به حاكمان ساخته شد. نقل میكنند كه غياث بن ابراهيم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزدیک ى به ما اين حديث را ساخت. | #دومين قسمت از احاديث ساختگى، احاديثى است كه جهت نزدیک شدن به حاكمان ساخته شد. نقل میكنند كه غياث بن ابراهيم در حضور مهدى عباسى بود. مهدى از پرنده اى كه از جا دور آمده بود، تعجب كرد. غياث، روايتى از پيامبر نقل كرد كه پيامبر فرمود: «در چهار چيز، مسابقه جايز است و يكى از آنها پرنده است». مهدى دستور داد كه هزار درهم به او پرداختند. وقتى كه رفت، مهدى گفت: شهادت مى دهم كه دروغ به پيامبر بست و پيامبر(ص) پرنده را نفرموده است؛ ولى او به خاطر نزدیک ى به ما اين حديث را ساخت. | ||
#مؤلف، دستههاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) مى داند. عقيلى روايت مىكند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساختههاى زنادقه مى داند. | #مؤلف، دستههاى ديگرى از حديث سازها را زنادقه (نظير ابن ابى العوجاء) و خوارج (نظير ازارقه) و نواصب و بعضى از غلات (نظير ابن الخطاب و يونس بن ظبيان و يزيد الصائغ) مى داند. عقيلى روايت مىكند از حماد بن زيد كه زنادقه، چهارده هزار حديث از قول پيامبر ساختند. وى داستان غرانيق را از ساختههاى زنادقه مى داند. | ||
#دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل | #دسته ديگر، كسانى بودند كه براى به دست آوردن نان، حديث ساختند و شاهد مدعا اين داستان معروف است كه كسى در بغداد از [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين حديث نقل میكرد و هر دو حاضر بودند. به او گفتند: ما كى چنين چيزى گفتيم؟ گفت: مگر در دنيا فقط شما دوتا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و يحيى بن معين هستيد؟ من از هفده [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] مطلب نوشته ام. | ||
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مىكند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مىكند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد! | ||
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مىكند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مىكند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مىكند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مىكند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل | مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، میپردازد به تصحيف ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مىكند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مىكند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مىكند. نكته اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مىكند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل میكردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.[7] | ||
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم. | در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه اى میپردازد كه عده اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلا مردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم. |
ویرایش