رحلة إلی عرب أهوار العراق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== '
جز (جایگزینی متن - '== ساختار== ' به '== ساختار== ')
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا== ' به '== گزارش محتوا== ')
خط ۳۲: خط ۳۲:


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==
اين سفرنامه داستان واقعى مردمى است كه در تالاب‌هاى عراق، از شمال شرق شهر العماره تا جنوب بصره و كرانه‌هاى غربى دو رود دجله و فرات، زندگى مستقلى را در پناه طبيعت زيبا براى خود مهيا كرده بودند. آنها در مقايسه با ارزش‌هاى مردم متمدن امروز فقيرانه مى‌زيستند، برخى نام آنها را «معدان» (دوره افتاده از تمدن امروز) كه تسميه قبيله‌اى در مركز مرداب‌ها بود، گذاشته بودند. در چادرهاى بافته شده از پشم سياه بُز مسكن مى‌گزيدند و با «بلم» در نهرها و رودهاى پُر آب باتلاق‌ها به اين سو و آن سو مى‌رفتند. با اين وجود براى صداقت خود، وفادارى و تعهد به قول خويش تا سر حد مرگ و جنون پيش مى‌تاختند. بسيار راحت بود كه غريب‌هاى را به عنوان مهمان در جمع خود پذيرا مى‌شدند، اطعام و اكرامش مى‌كردند و او را فردى از خود مى‌دانستند؛ اما هرگز در برابر تخلف از قوانين اجتماعى خود كوتاه نمى‌آمدند و خيانت را هرگز نمى‌بخشيدند و در اين موارد بسيار سختگير بودند. ويلفرد تسيجر از طريق صداقت خود، برادرى آنها را به دست آورده بود و اين براى روح حقيقت‌ياب وى با ارزشترين چيزها بود. او در تمام مدت هفت سالى كه در ميان آنها زندگى كرد (از اواخر 1951 تا ژوئن 1958) در همه حال مورد احترام كوچك و بزرگ بود و ساختارى از زندگى كشف كرده بود كه در آن منزلت واقعى و حقيقى داشت و بر اساس معنويت شخصيت وى ارزشگذارى مى‌شد.
اين سفرنامه داستان واقعى مردمى است كه در تالاب‌هاى عراق، از شمال شرق شهر العماره تا جنوب بصره و كرانه‌هاى غربى دو رود دجله و فرات، زندگى مستقلى را در پناه طبيعت زيبا براى خود مهيا كرده بودند. آنها در مقايسه با ارزش‌هاى مردم متمدن امروز فقيرانه مى‌زيستند، برخى نام آنها را «معدان» (دوره افتاده از تمدن امروز) كه تسميه قبيله‌اى در مركز مرداب‌ها بود، گذاشته بودند. در چادرهاى بافته شده از پشم سياه بُز مسكن مى‌گزيدند و با «بلم» در نهرها و رودهاى پُر آب باتلاق‌ها به اين سو و آن سو مى‌رفتند. با اين وجود براى صداقت خود، وفادارى و تعهد به قول خويش تا سر حد مرگ و جنون پيش مى‌تاختند. بسيار راحت بود كه غريب‌هاى را به عنوان مهمان در جمع خود پذيرا مى‌شدند، اطعام و اكرامش مى‌كردند و او را فردى از خود مى‌دانستند؛ اما هرگز در برابر تخلف از قوانين اجتماعى خود كوتاه نمى‌آمدند و خيانت را هرگز نمى‌بخشيدند و در اين موارد بسيار سختگير بودند. ويلفرد تسيجر از طريق صداقت خود، برادرى آنها را به دست آورده بود و اين براى روح حقيقت‌ياب وى با ارزشترين چيزها بود. او در تمام مدت هفت سالى كه در ميان آنها زندگى كرد (از اواخر 1951 تا ژوئن 1958) در همه حال مورد احترام كوچك و بزرگ بود و ساختارى از زندگى كشف كرده بود كه در آن منزلت واقعى و حقيقى داشت و بر اساس معنويت شخصيت وى ارزشگذارى مى‌شد.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش