رحلة ابن خلدون: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک '
جز (جایگزینی متن - '| پس از = | پیش از = }} ' به '| پس از = | پیش از = }}')
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
خط ۴۷: خط ۴۷:
دوره دوم:  
دوره دوم:  


اين دوره كه عمدتاً دوره فعاليت سياسى اوست، با انتقال به فاس آغاز شد. اقامت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در فاس هشت سال طول كشيد(755-763ق) نزديك به دو سال از اين هشت سال را در زندان گذراند. علت زندانى شدن عبدالرحمن ارتباط بى‌پرواي او با شاهزاده ابوعبدالله محمد حفصى، امير پيشين بود كه همچون گروگانى در دربار فاس مى‌زيست؛ چون به سلطان خبر دادند كه شاهزاده تصميم به فرار دارد، او را با عبدالرحمان به زندان افكند. او تا مرگ سلطان ابوعنان در 759ق زندانى بود تا سرانجام وزير سلطان او را آزاد كرد و به منصب پيشين باز گماشت. پس از مدتي ابوسالم برادر ابوعنان از اندلس قيام كرد و از [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] هم در اين راه ياري خواست او نيز چنين كرد و بسياري از بزرگان مرينى را به حمايت از ابوسالم برانگيخت. وي در نيمه شعبان 760ق به حكومت رسيد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را به جهت سابقه‌اي كه داشت به دبيري خاص و امور نامه‌هاي سلطانى برگزيد. ابوسالم پس از دو سال سلطنت در 762ق كشته شد. آنگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] عزم اندلس كرد. شايد يكى از علل مهم سفر [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به اندلس سابقه آشنايى او با سلطان و وزير غرناطه بود.
اين دوره كه عمدتاً دوره فعاليت سياسى اوست، با انتقال به فاس آغاز شد. اقامت [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در فاس هشت سال طول كشيد(755-763ق) نزدیک  به دو سال از اين هشت سال را در زندان گذراند. علت زندانى شدن عبدالرحمن ارتباط بى‌پرواي او با شاهزاده ابوعبدالله محمد حفصى، امير پيشين بود كه همچون گروگانى در دربار فاس مى‌زيست؛ چون به سلطان خبر دادند كه شاهزاده تصميم به فرار دارد، او را با عبدالرحمان به زندان افكند. او تا مرگ سلطان ابوعنان در 759ق زندانى بود تا سرانجام وزير سلطان او را آزاد كرد و به منصب پيشين باز گماشت. پس از مدتي ابوسالم برادر ابوعنان از اندلس قيام كرد و از [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] هم در اين راه ياري خواست او نيز چنين كرد و بسياري از بزرگان مرينى را به حمايت از ابوسالم برانگيخت. وي در نيمه شعبان 760ق به حكومت رسيد و [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را به جهت سابقه‌اي كه داشت به دبيري خاص و امور نامه‌هاي سلطانى برگزيد. ابوسالم پس از دو سال سلطنت در 762ق كشته شد. آنگاه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] عزم اندلس كرد. شايد يكى از علل مهم سفر [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] به اندلس سابقه آشنايى او با سلطان و وزير غرناطه بود.


در سال‌هاي761-763ق كه سلطان غرناطه، ابوعبدالله محمد بن يوسف احمر، معروف به محمد پنجم و وزير اديب و مورخ او لسان‌الدين محمد مشهور به ابن‌الخطيب به فاس پناه آورده بودند، ابن‌خلدون از هيچ كمكى به ايشان فروگذار نكرده بود. بدين‌سان [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در سال 764ق به غرناطه رفت و در زمره بزرگان دربار قرار گرفت. اكرام بسيار سلطان در حق ابن‌خلدون او را به سرودن مدايحى واداشت و قصايدى در مدح وى سرود كه بخش‌هايى از آن در كتاب آمده است؛ اما اين وضع رضايت بخش چندان نپاييد. بدگويان وزير سلطان را نسبت به وي بدگمان كردند. اين دگرگونى احوال همزمان با تحولاتى در مغرب اوسط بود. امير ابوعبدالله محمد كه بر بجايه دست يافته بود(765ق)، [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را در نامه‌اي به نزد خود خواند. ابن‌خلدون براي حفظ دوستى گذشته با ابن‌خطيب يا براى استفاده از موقعيت مناسبى كه پيش آمده بود، راه بجايه در پيش گرفت و در اواسط 766ق به آنجا رسيد. سلطان منصب حاجبى را به [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سپرد و معنى آن در مغرب استقلال در اداره امور دولت و رابط ميان سلطان و عمال او بود.
در سال‌هاي761-763ق كه سلطان غرناطه، ابوعبدالله محمد بن يوسف احمر، معروف به محمد پنجم و وزير اديب و مورخ او لسان‌الدين محمد مشهور به ابن‌الخطيب به فاس پناه آورده بودند، ابن‌خلدون از هيچ كمكى به ايشان فروگذار نكرده بود. بدين‌سان [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] در سال 764ق به غرناطه رفت و در زمره بزرگان دربار قرار گرفت. اكرام بسيار سلطان در حق ابن‌خلدون او را به سرودن مدايحى واداشت و قصايدى در مدح وى سرود كه بخش‌هايى از آن در كتاب آمده است؛ اما اين وضع رضايت بخش چندان نپاييد. بدگويان وزير سلطان را نسبت به وي بدگمان كردند. اين دگرگونى احوال همزمان با تحولاتى در مغرب اوسط بود. امير ابوعبدالله محمد كه بر بجايه دست يافته بود(765ق)، [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را در نامه‌اي به نزد خود خواند. ابن‌خلدون براي حفظ دوستى گذشته با ابن‌خطيب يا براى استفاده از موقعيت مناسبى كه پيش آمده بود، راه بجايه در پيش گرفت و در اواسط 766ق به آنجا رسيد. سلطان منصب حاجبى را به [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] سپرد و معنى آن در مغرب استقلال در اداره امور دولت و رابط ميان سلطان و عمال او بود.
خط ۶۳: خط ۶۳:
دوره چهارم:  
دوره چهارم:  


آخرين مرحله زندگى ابن خلدون با اين سفر آغاز شد. او پس از چهل شبانه روز سفر دريا در عيد فطر 874ق به بندر اسكندريه رسيد. وي از اين هنگام تا پايان عمر، نزديك به يك ربع قرن، در مصر ماند و ديگر به وطنش بازنگشت. سفر مصر گوياى عزم راستين او در كناره‌گيري از سياست بود. در قاهره در "جامع الازهر" و مدرسه قمحيه و مراكز علمى ديگر به تدريس پرداخت و منصب قضاي مالكيان مصر را بر عهده گرفت؛ اما چون بر آن شد تا با فساد و سود پرستى رايج در كار قضا به مبارزهاي جدي برخيزد، مخالفان از هر سو بر ضد او برخاستند و مناسباتش با بزرگان دولت تيره شد.
آخرين مرحله زندگى ابن خلدون با اين سفر آغاز شد. او پس از چهل شبانه روز سفر دريا در عيد فطر 874ق به بندر اسكندريه رسيد. وي از اين هنگام تا پايان عمر، نزدیک  به يك ربع قرن، در مصر ماند و ديگر به وطنش بازنگشت. سفر مصر گوياى عزم راستين او در كناره‌گيري از سياست بود. در قاهره در "جامع الازهر" و مدرسه قمحيه و مراكز علمى ديگر به تدريس پرداخت و منصب قضاي مالكيان مصر را بر عهده گرفت؛ اما چون بر آن شد تا با فساد و سود پرستى رايج در كار قضا به مبارزهاي جدي برخيزد، مخالفان از هر سو بر ضد او برخاستند و مناسباتش با بزرگان دولت تيره شد.


ابن‌خلدون پس از سه سال اقامت در مصر قصد سفر حج كرد. در نيمه رمضان 789 قاهره را ترك گفت و پس از گزاردن حج، در جمادى الاول سال بعد به آنجا بازگشت.
ابن‌خلدون پس از سه سال اقامت در مصر قصد سفر حج كرد. در نيمه رمضان 789 قاهره را ترك گفت و پس از گزاردن حج، در جمادى الاول سال بعد به آنجا بازگشت.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش