كورش نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۳۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک '
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ش' به 'ش ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ')
خط ۵۷: خط ۵۷:
كورش نامه تاريخ نبوده، بلكه يك داستان است. اين كه آيا در كتاب مزبور حقيقت تاريخى نيز وجود دارد و چگونه می‌توان سره را از ناسره جدا كرد، خود مربوط به دشوارترين بخشهاى منبع شناسى عهد باستان می‌باشد.
كورش نامه تاريخ نبوده، بلكه يك داستان است. اين كه آيا در كتاب مزبور حقيقت تاريخى نيز وجود دارد و چگونه می‌توان سره را از ناسره جدا كرد، خود مربوط به دشوارترين بخشهاى منبع شناسى عهد باستان می‌باشد.


كورش نامه نمودار بارزى از گرايش [[گزنفون]] به اندرزگويى بوده و نظرها و عقايد سلطنت خواهى وى را نشان ميدهد و انتخاب يك پادشاه مقتدر و شرقى چون قهرمان داستان، خود گواه بر اين است. بايد گفت كه شخصيت سلطان مقتدرى كه اتباع و نزديكان از جان و دل طوق بندگى وى را بر گردن نهند، محبوب مؤلف است. بنا به اعتقاد وى، بزرگترين خصلت نيك اين است كه آدمى بتواند فرمان برد. بنابرين معلوم است كه در مورد وقايع تاريخى نبايد دقت و صداقت خاص و فوق العاده‌اى از كورش نامه انتظار داشت.
كورش نامه نمودار بارزى از گرايش [[گزنفون]] به اندرزگويى بوده و نظرها و عقايد سلطنت خواهى وى را نشان ميدهد و انتخاب يك پادشاه مقتدر و شرقى چون قهرمان داستان، خود گواه بر اين است. بايد گفت كه شخصيت سلطان مقتدرى كه اتباع و نزدیک ان از جان و دل طوق بندگى وى را بر گردن نهند، محبوب مؤلف است. بنا به اعتقاد وى، بزرگترين خصلت نيك اين است كه آدمى بتواند فرمان برد. بنابرين معلوم است كه در مورد وقايع تاريخى نبايد دقت و صداقت خاص و فوق العاده‌اى از كورش نامه انتظار داشت.


سبك انشاى كتاب، بى تكلف، روان و بسيار ساده است. افكار و ايدئالهايى كه مؤلف از محضر سقراط كسب نموده، همه جا محسوس است و سعى او بر اين است كه خواننده را به راه صواب و مدارج بلند انسانيت و تهذيب دلالت كند.
سبك انشاى كتاب، بى تكلف، روان و بسيار ساده است. افكار و ايدئالهايى كه مؤلف از محضر سقراط كسب نموده، همه جا محسوس است و سعى او بر اين است كه خواننده را به راه صواب و مدارج بلند انسانيت و تهذيب دلالت كند.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.
مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.


مثلاً بنا به نوشته [[گزنفون]] آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاک ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاک آشور نزديكتر از خاک ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند.
مثلاً بنا به نوشته [[گزنفون]] آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاک ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاک آشور نزدیک تر از خاک ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند.


[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث ميبرد.
[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث ميبرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش