۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هـ.ق' به 'ق') |
جز (جایگزینی متن - 'نزديك' به 'نزدیک ') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
2. مترجم در مقدمهاش بر چاپ اول كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، چنين نوشته است: «... ادعا نمىكنم كه در اين ترجمه مطالب را كلمه به كلمه منتقل كردهام، بلكه كوشيدهام كه مقاصد کتاب را با روشنترين و آسانترين عبارات برسانم. اما در مورد پاورقىهايى كه همدوره ما علامه مطهرى بر کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته، گفتنى است كه فقط به ترجمه مواردى پرداختم كه به اصل مباحث مربوط مىشود و مباحث فرعى را ترجمه نكردم».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref> | 2. مترجم در مقدمهاش بر چاپ اول كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، چنين نوشته است: «... ادعا نمىكنم كه در اين ترجمه مطالب را كلمه به كلمه منتقل كردهام، بلكه كوشيدهام كه مقاصد کتاب را با روشنترين و آسانترين عبارات برسانم. اما در مورد پاورقىهايى كه همدوره ما علامه مطهرى بر کتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نوشته، گفتنى است كه فقط به ترجمه مواردى پرداختم كه به اصل مباحث مربوط مىشود و مباحث فرعى را ترجمه نكردم».<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref> | ||
3. همچنين مترجم در مقدمهاش بر چاپ دوم كه آن را در حوزه علميه قم در تاريخ اول ذىحجه 1414 نوشته، يادآور شده است: «اثر حاضر درسهايى است كه استاد بزرگ و حكيم اسلام و فيلسوف شرق [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (رضواناللهعليه) آن را بهصورت حضورى بيان كرده و در روزگارى تدريس كرده كه مادىگرايى در ميدان سياست و اقتصاد، عظمتى داشت و انديشه مادى، جوانان را مىفريفت و بسيارى از فرهيختگان دانشگاهى را نيز با احتمالات جديدى كه مطرح كرده بود و با اصطلاحات انقلابىاش به اشتباه مىافكند. استاد، احساس مسئوليت كرد و اين دانشنامه را براى | 3. همچنين مترجم در مقدمهاش بر چاپ دوم كه آن را در حوزه علميه قم در تاريخ اول ذىحجه 1414 نوشته، يادآور شده است: «اثر حاضر درسهايى است كه استاد بزرگ و حكيم اسلام و فيلسوف شرق [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] (رضواناللهعليه) آن را بهصورت حضورى بيان كرده و در روزگارى تدريس كرده كه مادىگرايى در ميدان سياست و اقتصاد، عظمتى داشت و انديشه مادى، جوانان را مىفريفت و بسيارى از فرهيختگان دانشگاهى را نيز با احتمالات جديدى كه مطرح كرده بود و با اصطلاحات انقلابىاش به اشتباه مىافكند. استاد، احساس مسئوليت كرد و اين دانشنامه را براى نزدیک كردن مطالب دو فلسفه شرق و غرب و جداسازى مباحث از يكديگر پديد آورد و در بين مباحث، انديشههاى مادى بهارثرسيده از «ماركس» و «انگلس» را به بوته نقد كشاند... بخشى از اين اثر را به زبان عربى ترجمه كردم كه حدود چهل سال پيش منتشر شد... هرچند ماركسيسم از نظر سياسى و اقتصادى از بين رفته است، ولى از نظر فكرى و روشى در بين برخى از اذهان و برخى از دانشگاهها و استادان مطرح مىشود و سنجيده نيست كه دشمن را دست كم بگيريم، درحالىكه او در صدد جمع كردن نيرو و حمله به ارزشهاى دينى است...».<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref> | ||
4. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقريظى كه آن را به زبان عربى در تاريخ 9 ذىحجه 1378ق، بر اثر حاضر نوشته، چنين آورده است: «اين کتاب مقالاتى فلسفى است كه خوانندهاش را با خود به حركت درمىآورد تا او را بر افقى بلند بنشاند و از آنجا او را بر خلاصه نظريات فيلسوفان كلده، مصر، ايران و يونان و... مُشرِف گرداند و آنگاه نظر فيلسوفان اسلام را بر آن بيفزايد و همچنين با نظراتى كه فيلسوفان جديد غربى بر آن اضافه كردهاند، آشنا شود و آنگاه به داورى آزادانه و نظر صحيح كه هيچ چارهاى از آن نيست، برسد. محتواى اين کتاب، مطالبى است كه چند سال پيش آنها را سامان دادهام. آن زمان بهصورت فارسى و درسى بيان كردم و به همان صورت چاپ و منتشر شد. سپس به ذهنم رسيد كه آن را به زيور عربى بيارايم، ولى فرصتى نداشتم و هرچه كوشيدم موفق نشدم؛ پس از شيخ محقق ما صاحب فضيلت، [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] كه خدا تأييدش كند، خواستم كه اين مسئوليت را بپذيرد و او - كه از كسانى است كه اين راه را پيموده و غبار راه را نشانده و در جلسه درس اين مقالات بارها شركت كرده - پذيرفت و کتاب حاضر را پديد آورد. او زيباتر از آنچه من در نظر داشتم، ترجمه كرده و پُربارتر از آنچه آرزويش مىكردم، آورده است. از او متشكرم كه نهايت كوشش خود را براى بيان مقاصد کتاب به كار برده و با امانت، مطالب را نقل كرده و اهداف اين فنّ را به بهترين شكل روشن ساخته است.<ref>همان، ص3</ref> | 4. [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] در تقريظى كه آن را به زبان عربى در تاريخ 9 ذىحجه 1378ق، بر اثر حاضر نوشته، چنين آورده است: «اين کتاب مقالاتى فلسفى است كه خوانندهاش را با خود به حركت درمىآورد تا او را بر افقى بلند بنشاند و از آنجا او را بر خلاصه نظريات فيلسوفان كلده، مصر، ايران و يونان و... مُشرِف گرداند و آنگاه نظر فيلسوفان اسلام را بر آن بيفزايد و همچنين با نظراتى كه فيلسوفان جديد غربى بر آن اضافه كردهاند، آشنا شود و آنگاه به داورى آزادانه و نظر صحيح كه هيچ چارهاى از آن نيست، برسد. محتواى اين کتاب، مطالبى است كه چند سال پيش آنها را سامان دادهام. آن زمان بهصورت فارسى و درسى بيان كردم و به همان صورت چاپ و منتشر شد. سپس به ذهنم رسيد كه آن را به زيور عربى بيارايم، ولى فرصتى نداشتم و هرچه كوشيدم موفق نشدم؛ پس از شيخ محقق ما صاحب فضيلت، [[سبحانی تبریزی، جعفر|شيخ جعفر سبحانى]] كه خدا تأييدش كند، خواستم كه اين مسئوليت را بپذيرد و او - كه از كسانى است كه اين راه را پيموده و غبار راه را نشانده و در جلسه درس اين مقالات بارها شركت كرده - پذيرفت و کتاب حاضر را پديد آورد. او زيباتر از آنچه من در نظر داشتم، ترجمه كرده و پُربارتر از آنچه آرزويش مىكردم، آورده است. از او متشكرم كه نهايت كوشش خود را براى بيان مقاصد کتاب به كار برده و با امانت، مطالب را نقل كرده و اهداف اين فنّ را به بهترين شكل روشن ساخته است.<ref>همان، ص3</ref> |
ویرایش