جوهر الذات: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۸
لینک درون متنی
جز (جایگزینی متن - 'عطار، محمد بن ابراهيم' به 'عطار، محمد بن ابراهیم')
(لینک درون متنی)
خط ۲۷: خط ۲۷:
| پیش از =
| پیش از =
}}  
}}  
'''جوهر الذات'''، کتابی است از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در خودشناسی و شناخت گوهر وجود آدمی که طی بیان مراحل سیر و سلوک آدمی، برای وصول به حقیقت و کشف عالم وجود، سرانجام به معرفت و شناخت حضرت باری که مقصد و مقصود نهایی همه مخلوقات و موجودات عالم، به‎ویژه انسان سرگردان است، منتهی می‎گردد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه پنج</ref>.
'''جوهر الذات'''، کتابی است از [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ فریدالدین عطار نیشابوری]] در خودشناسی و شناخت گوهر وجود آدمی که طی بیان مراحل سیر و سلوک آدمی، برای وصول به حقیقت و کشف عالم وجود، سرانجام به معرفت و شناخت حضرت باری که مقصد و مقصود نهایی همه مخلوقات و موجودات عالم، به‎ویژه انسان سرگردان است، منتهی می‎گردد<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه پنج</ref>.


کتاب، به اهتمام تیمور برهان لیمودهی، به چاپ رسیده است.
کتاب، به اهتمام [[برهان ليمودهي، تيمور|تیمور برهان لیمودهی]]، به چاپ رسیده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۵: خط ۳۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در مقدمه، نگاهی به کتاب جوهر الذات و زندگی عطار گردیده و اطلاعاتی پیرامون هر دو، ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج - ‎بیست‎وچهار</ref>.
در مقدمه، نگاهی به کتاب جوهر الذات و زندگی [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] گردیده و اطلاعاتی پیرامون هر دو، ارائه شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج - ‎بیست‎وچهار</ref>.
   
   
دفتر نخست، به‎مانند همه آثار عطار، با توصیف و ستایش پروردگار آغاز گردیده و صفات متعالیه حضرت حق، یکی پس از دیگری، طی ابیات گوناگون، به تصویر درآمده است که عقل آدمی، از کنه وجود این همه صفات، عاجز و مبهوب می‎ماند و سرانجام به خاموشی و سکوتی احترام‎آمیز، پناه می‎برد؛ چراکه به حقیقت درمی‎یابد او نیز با همه لاف و گزاف‎های عقلانی و ادعاهای عقل و بزرگی که در زیر سقف این دایره مینایی از خود ظاهر می‎سازد، همچون فلک گردان، همواره گردان و سرگردان است؛ همان ‎گونه که شاعر فرماید:  
دفتر نخست، به‎مانند همه آثار [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، با توصیف و ستایش پروردگار آغاز گردیده و صفات متعالیه حضرت حق، یکی پس از دیگری، طی ابیات گوناگون، به تصویر درآمده است که عقل آدمی، از کنه وجود این همه صفات، عاجز و مبهوب می‎ماند و سرانجام به خاموشی و سکوتی احترام‎آمیز، پناه می‎برد؛ چراکه به حقیقت درمی‎یابد او نیز با همه لاف و گزاف‎های عقلانی و ادعاهای عقل و بزرگی که در زیر سقف این دایره مینایی از خود ظاهر می‎سازد، همچون فلک گردان، همواره گردان و سرگردان است؛ همان ‎گونه که شاعر فرماید:  
 
'''نمی‎دانی در این معنی چه گویی    که گردان چون فلک، مانند گویی'''.
'''نمی‎دانی در این معنی چه گویی    که گردان چون فلک، مانند گویی'''.
بااین‎همه، از دیدگاه شاعر، انسان همواره مورد عنایت خاص حضرت باری و محبوب و مطلوب پروردگار مهربان و کارساز است، اما دریغ که او از این امر، غافل است. روی این اصل، شاعر در جای دیگر از ابیات کتاب، آدمی را به این غفلت توجه داده و وی را به گوهر ارزشمندی که در وجود او از سوی حضرت حق به ودیعه نهاده شده، رهنمون گردیده تا از این گوهر شایان، بهره‎مندی کامل حاصل نماید؛ چنان‎که گوید:  
بااین‎همه، از دیدگاه شاعر، انسان همواره مورد عنایت خاص حضرت باری و محبوب و مطلوب پروردگار مهربان و کارساز است، اما دریغ که او از این امر، غافل است. روی این اصل، شاعر در جای دیگر از ابیات کتاب، آدمی را به این غفلت توجه داده و وی را به گوهر ارزشمندی که در وجود او از سوی حضرت حق به ودیعه نهاده شده، رهنمون گردیده تا از این گوهر شایان، بهره‎مندی کامل حاصل نماید؛ چنان‎که گوید:  
'''عجایب جوهری جانا ندانم    که چون شرح صفاتت را بخوانم'''.
'''عجایب جوهری جانا ندانم    که چون شرح صفاتت را بخوانم'''.
در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان می‎آورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهره‎مندی و نشان دارد، اشاره کرده و می‎گوید:  
در استمرار این اندیشه، شاعر در مبحثی دیگر که از توحید ذات و صفات باری تعالی سخن به میان می‎آورد، به ارزشمندی انسان که از حضرت حق، بهره‎مندی و نشان دارد، اشاره کرده و می‎گوید:  
'''تو بودی آدم و آدم تو بودی  خودی خود، تو در آدم نمودی'''.
'''تو بودی آدم و آدم تو بودی  خودی خود، تو در آدم نمودی'''.
و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سوره‎هایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که می‎فرماید: '''و نفخت فيه من روحي'''؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج و شش</ref>.
و این اشارات در کتاب آسمانی لا ریب، از سوی قادر متعال نیز در سوره‎هایی چون «حجر» و «ص» مکرر یاد شده که می‎فرماید: '''و نفخت فيه من روحي'''؛ یعنی از روح خود در آدم دمیدم. تا بدین وسیله، انسان را متوجه ارزشمندی خود سازد<ref>ر.ک: همان، صفحه پنج و شش</ref>.


در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و می‎گوید:  
در مراحل بعدی کتاب، شاعر از پیامبر(ص) سخن به میان آورده و به ظهور اسلام و برچیده شدن بساط کفر و فساد به دست ایشان، اشاره کرده و می‎گوید:  
'''تمامت دین‎ها را برفکندی    تو بیخ کفر از عالم بکندی'''.
'''تمامت دین‎ها را برفکندی    تو بیخ کفر از عالم بکندی'''.
پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و می‎گوید:  
پس از آن، به بیان عظمت معراج آن حضرت، اشاره نموده و تصویری پرشور و دلکش از آن به دست داده است و سپس در پایان معراج و بخش ضمیمه آن، به خودیابی و خودشناسی انسان پرداخته و به بیان اسرار ذات آدمی و گوهر وجود او پرداخته و می‎گوید:  
'''در اینجا می‎نماید روی دلدار  عیان عشق باشد، ليس في الدار'''؛
'''در اینجا می‎نماید روی دلدار  عیان عشق باشد، ليس في الدار'''؛
در اینجا باز بینی جوهر ذات  که بربسته است بر هم جمله ذرات'''<ref>ر.ک: همان، صفحه شش</ref>.
 
در اینجا باز بینی جوهر ذات  که بربسته است بر هم جمله ذرات'''<ref>ر.ک: همان، صفحه شش</ref>.'''


افق دیگر کتاب جوهر الذات عطار، با وصف قناعت و ریاضت که شیوه واصلان حق است، آغاز گردیده است. در این افق، شاعر با توصیف مکارم و بزرگی‎های خاتم‎النبیین، به مدح علی مرتضی، پسر عم و داماد بلندپایه‎اش پرداخته است. شاعر ابتدا از حقیقت وجود علی مرتضی که آینه تمام‎نمای ذات الهی است، سخن به‎ میان آورده و سپس در اثبات امامت و جانشینی بلافصل وی، سخن رانده و چنین می‎گوید:  
افق دیگر کتاب جوهر الذات عطار، با وصف قناعت و ریاضت که شیوه واصلان حق است، آغاز گردیده است. در این افق، شاعر با توصیف مکارم و بزرگی‎های خاتم‎النبیین، به مدح علی مرتضی، پسر عم و داماد بلندپایه‎اش پرداخته است. شاعر ابتدا از حقیقت وجود علی مرتضی که آینه تمام‎نمای ذات الهی است، سخن به‎ میان آورده و سپس در اثبات امامت و جانشینی بلافصل وی، سخن رانده و چنین می‎گوید:  
'''امام است او یقین بعد محمد(ص)    بیاب این راز و بی‎شک شو مؤید'''<ref>ر.ک: همان</ref>.
'''امام است او یقین بعد محمد(ص)    بیاب این راز و بی‎شک شو مؤید'''<ref>ر.ک: همان</ref>.


مباحث دیگر کتاب به شرح استغنای واجب الوجود و توحید صرف او و نیز فنای انسان برای راهیابی به مقام حق اشاره دارد، تا انسان گرفتار آز و نیاز بی‎پایان را از خود برهاند؛ چنان‎که گوید:  
مباحث دیگر کتاب به شرح استغنای واجب الوجود و توحید صرف او و نیز فنای انسان برای راهیابی به مقام حق اشاره دارد، تا انسان گرفتار آز و نیاز بی‎پایان را از خود برهاند؛ چنان‎که گوید:  
'''چو مردان زن أنا الحق تو همیشه  مترس از روبهان، ای شیر بیشه'''.
'''چو مردان زن أنا الحق تو همیشه  مترس از روبهان، ای شیر بیشه'''.
در تداوم این اندیشه، شاعر از پدر و پسری بازرگان که با کشتی خود در دریا سفر می‎کنند، تمثیلی به میان آورده که بعد از گفت‍گویی طولانی میان پدر و پسر که خطر دریا از دیدگاه او پسندیده نیست، پدر را به باد ملامت می‎گیرد، ولی سرانجام با استدلال پدر، تسلیم و مجاب می‎گردد و به دنبال آن، افق روشنی از حقیقت نمودار می‎گردد که آن «شریعت» نام دارد و این همان چیزی است که پدر، فرزند را به درک و قبول آن، سفارش می‎کند و شاعر نیز ضمن تأکید به اهمیت و ارزشمندی آن، چنین می‎فرماید:
در تداوم این اندیشه، شاعر از پدر و پسری بازرگان که با کشتی خود در دریا سفر می‎کنند، تمثیلی به میان آورده که بعد از گفت‍گویی طولانی میان پدر و پسر که خطر دریا از دیدگاه او پسندیده نیست، پدر را به باد ملامت می‎گیرد، ولی سرانجام با استدلال پدر، تسلیم و مجاب می‎گردد و به دنبال آن، افق روشنی از حقیقت نمودار می‎گردد که آن «شریعت» نام دارد و این همان چیزی است که پدر، فرزند را به درک و قبول آن، سفارش می‎کند و شاعر نیز ضمن تأکید به اهمیت و ارزشمندی آن، چنین می‎فرماید:
'''شریعت کوش و آنگه کن طریقت  سوم ره دم زن از عین حقیقت'''؛
'''شریعت کوش و آنگه کن طریقت  سوم ره دم زن از عین حقیقت'''؛
'''حقیقت در شریعت می‎توان یافت    طریقت در حقیقت، نیز بشتافت'''؛
'''حقیقت در شریعت می‎توان یافت    طریقت در حقیقت، نیز بشتافت'''؛
'''مقام ایمنی در شرع یابی    که اندر وی، تو اصل و فرع یابی'''؛
'''مقام ایمنی در شرع یابی    که اندر وی، تو اصل و فرع یابی'''؛
'''ز شرع مصطفی مگذر زمانی        دمادم تا کنی از وی بیانی'''<ref>ر.ک: همان، صفحه شش و هفت</ref>.
'''ز شرع مصطفی مگذر زمانی        دمادم تا کنی از وی بیانی'''<ref>ر.ک: همان، صفحه شش و هفت</ref>.


در صفحاتی دیگر از دفتر اول کتاب، از چگونگی آفرینش حضرت حوا و وصلت حضرت آدم با او و سپس از ماجرای رانده شدن آنان از بهشت به اغوای شیطان، سخن به میان آمده که به مناجات پرسوز و گداز آدم با حضرت حق می‎انجامد و این بخش از کتاب، از زیباترین و درعین‎حال، غم‎انگیزترین تراژدی زندگی حضرت آدم و فرزندان تنهای او، به‎ویژه در روزگار ماست. شاعر برای چاره و درمان این درد در میان فرزندان آدم، از طریقت عرفان سخن به میان کشیده و برای رهایی آدمی از تنهایی و آز و نیاز او، مجددا به صراط مستقیم شریعت گام می‎گذارد و شریعت را زیربنای عرفان معرفی می‎کند. لذا انسان گمراه را به حرکت در آن فرامی‎خواند؛ چنان‎که گوید:
در صفحاتی دیگر از دفتر اول کتاب، از چگونگی آفرینش حضرت حوا و وصلت حضرت آدم با او و سپس از ماجرای رانده شدن آنان از بهشت به اغوای شیطان، سخن به میان آمده که به مناجات پرسوز و گداز آدم با حضرت حق می‎انجامد و این بخش از کتاب، از زیباترین و درعین‎حال، غم‎انگیزترین تراژدی زندگی حضرت آدم و فرزندان تنهای او، به‎ویژه در روزگار ماست. شاعر برای چاره و درمان این درد در میان فرزندان آدم، از طریقت عرفان سخن به میان کشیده و برای رهایی آدمی از تنهایی و آز و نیاز او، مجددا به صراط مستقیم شریعت گام می‎گذارد و شریعت را زیربنای عرفان معرفی می‎کند. لذا انسان گمراه را به حرکت در آن فرامی‎خواند؛ چنان‎که گوید:
'''شریعت مر مرا آزاد کرده است    ز غم‎های جهانم شاد کرده است'''؛
'''شریعت مر مرا آزاد کرده است    ز غم‎های جهانم شاد کرده است'''؛
'''شریعت می‎کند تحقیق روشن    خدا می‎گوید این اسرار بر من'''.
'''شریعت می‎کند تحقیق روشن    خدا می‎گوید این اسرار بر من'''.
و مراد شاعر این است که دین، زبان روح‎بخش خداست که به‎وسیله آن با بشر، برای هدایت وی به شاهراه خوشبختی و کامیابی، سخن می‎گوید تا او را از اسارت آز و نیاز خویش برهاند<ref>ر.ک: همان، صفحه هفت</ref>.
و مراد شاعر این است که دین، زبان روح‎بخش خداست که به‎وسیله آن با بشر، برای هدایت وی به شاهراه خوشبختی و کامیابی، سخن می‎گوید تا او را از اسارت آز و نیاز خویش برهاند<ref>ر.ک: همان، صفحه هفت</ref>.


خط ۷۰: خط ۸۹:


دفتر دوم نیز با ستایش پروردگار مهربان و برشمردن کمالات او و سپس سخن عشق، آغاز می‎گردد که از سوی قادر متعال به انسان مرحمت شده است. پس از آن، از حلاج و سؤال کردن شخصی از وی، در خصوص حضرت آدم(ع) ادامه می‎یابد و هدف آن است تا نشان دهد که چگونه او از من افلاکی خود، به جهان خاکی فروافتاده و گرفتار آز و نیاز در زمین گردیده است:  
دفتر دوم نیز با ستایش پروردگار مهربان و برشمردن کمالات او و سپس سخن عشق، آغاز می‎گردد که از سوی قادر متعال به انسان مرحمت شده است. پس از آن، از حلاج و سؤال کردن شخصی از وی، در خصوص حضرت آدم(ع) ادامه می‎یابد و هدف آن است تا نشان دهد که چگونه او از من افلاکی خود، به جهان خاکی فروافتاده و گرفتار آز و نیاز در زمین گردیده است:  
'''تویی آدم چرا از خود جدایی    تو آدم نیستی، بی‎شک خدایی'''؛
'''تویی آدم چرا از خود جدایی    تو آدم نیستی، بی‎شک خدایی'''؛
'''تویی آدم چرا مغرور گشتی      به اندک چیز از آن دور گشتی'''.
'''تویی آدم چرا مغرور گشتی      به اندک چیز از آن دور گشتی'''.
و بدین ترتیب، به انسان یادآوری می‎کند که چگونه با همه عزتی که داشته، غریبانه به خاک فروافتاده و از زندگی سعادت‎آمیز بهشت، تنزل یافته و در پی زندگی دو روزه دنیایی، اسیر لعنت زمین گردیده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>.
و بدین ترتیب، به انسان یادآوری می‎کند که چگونه با همه عزتی که داشته، غریبانه به خاک فروافتاده و از زندگی سعادت‎آمیز بهشت، تنزل یافته و در پی زندگی دو روزه دنیایی، اسیر لعنت زمین گردیده است<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>.


در جای دیگر این دفتر، ضمن برشمردن عنایاتی که از پروردگار عالم به انسان مرحمت گردیده، به او یادآور می‎گردد که همه هستی به‎خاطر او آفریده شده، اما وی بی‎خبر و ناسپاس مانده است و دقیقا این همان چیزی است که این بیت مشهور سعدی را به ذهن متبادر می‎سازد که:  
در جای دیگر این دفتر، ضمن برشمردن عنایاتی که از پروردگار عالم به انسان مرحمت گردیده، به او یادآور می‎گردد که همه هستی به‎خاطر او آفریده شده، اما وی بی‎خبر و ناسپاس مانده است و دقیقا این همان چیزی است که این بیت مشهور سعدی را به ذهن متبادر می‎سازد که:  
'''همه از بهر تو سرگشته و فرمان‎بردار      شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری'''<ref>ر.ک: همان</ref>.
'''همه از بهر تو سرگشته و فرمان‎بردار      شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری'''<ref>ر.ک: همان</ref>.


پس از آن شاعر در مذمت دنیا قلم‎فرسایی کرده و در پی آن، پرده‎های دیگر از حقیقت وجود آدمی را برمی‎گیرد و سپس طی رهنمودی به وی می‎گوید:  
پس از آن شاعر در مذمت دنیا قلم‎فرسایی کرده و در پی آن، پرده‎های دیگر از حقیقت وجود آدمی را برمی‎گیرد و سپس طی رهنمودی به وی می‎گوید:  
'''ز خود آسوده شو، اندر فنا کوش    مگو بسیار در جان باش خاموش'''.
'''ز خود آسوده شو، اندر فنا کوش    مگو بسیار در جان باش خاموش'''.
و در پایان آن نتیجه‎گیری می‎کند که تمامی اشیا و پدیده‎های عالم از یک نور واحدند و به قول حافظ:  
و در پایان آن نتیجه‎گیری می‎کند که تمامی اشیا و پدیده‎های عالم از یک نور واحدند و به قول حافظ:  
'''یک فروغ رخ ساقی‎ است که در جام افتاد'''
'''یک فروغ رخ ساقی‎ است که در جام افتاد'''
و بخش بسیار مفصلی از این دفتر، بدین اندیشه اختصاص یافته و کتاب را به آخر می‎برد و در پایان آن، سالک جوینده را در تأسی و پیروی از آیین بهترین برگزیده خدا، فراخوانده و می‎گوید:  
و بخش بسیار مفصلی از این دفتر، بدین اندیشه اختصاص یافته و کتاب را به آخر می‎برد و در پایان آن، سالک جوینده را در تأسی و پیروی از آیین بهترین برگزیده خدا، فراخوانده و می‎گوید:  
'''هر آن کو جز محمد(ص) پیر جوید    به هرزه هرچه گوید، هیچ گوید'''<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت - ‎نه</ref>.
'''هر آن کو جز محمد(ص) پیر جوید    به هرزه هرچه گوید، هیچ گوید'''<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت - ‎نه</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش