۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'موسوعة الشهید الأول' به 'موسوعة الشهيد الأول') |
جز (جایگزینی متن - 'مى باشد' به 'میباشد') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
مقصد اول كتاب با بحث از مقدمات علم اصول آغاز شده است. تعريف اصول فقه در طليعه اين قسمت قرار گرفته است. [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] تعريف علم اصول فقه را با شناساندن كلمات تشكيلدهنده اين تركيب (اصول و فقه) آغاز مىكند. منظور از اصول، ادله و مراد از فقه، علم به احكام شرعيه فرعيه است و بنابراين، اصول فقه عبارت است از «مجموعه راههاى رسيدن به فقه به صورت اجمال و چگونگى استدلال بر آنها و نيز كيفيت دلايل اقامه شده بر اين راهها». شناخت اصول فقه، واجب كفايى است، چون علم به واجبات به آن وابسته است و هدف آن، معرفت به احكام الهى براى رسيدن به سعادت ابدى با امتثال اين احكام است. | مقصد اول كتاب با بحث از مقدمات علم اصول آغاز شده است. تعريف اصول فقه در طليعه اين قسمت قرار گرفته است. [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] تعريف علم اصول فقه را با شناساندن كلمات تشكيلدهنده اين تركيب (اصول و فقه) آغاز مىكند. منظور از اصول، ادله و مراد از فقه، علم به احكام شرعيه فرعيه است و بنابراين، اصول فقه عبارت است از «مجموعه راههاى رسيدن به فقه به صورت اجمال و چگونگى استدلال بر آنها و نيز كيفيت دلايل اقامه شده بر اين راهها». شناخت اصول فقه، واجب كفايى است، چون علم به واجبات به آن وابسته است و هدف آن، معرفت به احكام الهى براى رسيدن به سعادت ابدى با امتثال اين احكام است. | ||
در فصل دوم از مقدمات كتاب، از حكم شرعى و اقسام آن سخن به ميان آمده است. حكم، خطاب شرعى متعلق به افعال مكلفين است كه اين حكم گاهى اقتضايى، در مواردى تخييرى و گاهى وضعى است. حكم اقتضايى، چنان چه به وجود و با منع از نقيض تعلق گيرد، وجوب نام دارد و اگر به وجود چيزى بدون منع از نقيض آن متعلق شود، حكم ندبى يا مستحب است. حرام، يعنى تعلق حكم اقتضايى به عدم با وجود منع از نقيض و مكروه به معناى تعلق به عدم بدون منع از نقيض | در فصل دوم از مقدمات كتاب، از حكم شرعى و اقسام آن سخن به ميان آمده است. حكم، خطاب شرعى متعلق به افعال مكلفين است كه اين حكم گاهى اقتضايى، در مواردى تخييرى و گاهى وضعى است. حكم اقتضايى، چنان چه به وجود و با منع از نقيض تعلق گيرد، وجوب نام دارد و اگر به وجود چيزى بدون منع از نقيض آن متعلق شود، حكم ندبى يا مستحب است. حرام، يعنى تعلق حكم اقتضايى به عدم با وجود منع از نقيض و مكروه به معناى تعلق به عدم بدون منع از نقيض میباشد. منظور از تخيير، اباحه و حكم وضعى به معناى حكم بر صفتى به عنوان شرط، سبب و يا مانع است. | ||
واجب، آن فعلى است كه ترك آن از سوى مكلف، موجب استحقاق مذمت او مىشود. واجبات تخييرى، موسّع و كفايى نيز همين تعريف را دارند، چرا كه واجب، در موسّع و مخيّر، امر كلى بوده و در واجب كفايى انجام فعل توسط هر فردى، جايگزين انجام آن توسط ديگرى مىشود و نبايد گفت در اين واجبات، معيار استحقاق مذمّت تارك، وجود ندارد. | واجب، آن فعلى است كه ترك آن از سوى مكلف، موجب استحقاق مذمت او مىشود. واجبات تخييرى، موسّع و كفايى نيز همين تعريف را دارند، چرا كه واجب، در موسّع و مخيّر، امر كلى بوده و در واجب كفايى انجام فعل توسط هر فردى، جايگزين انجام آن توسط ديگرى مىشود و نبايد گفت در اين واجبات، معيار استحقاق مذمّت تارك، وجود ندارد. |
ویرایش