كورش نامه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۱ مهٔ ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک'
جز (جایگزینی متن - 'ميباشد' به 'می‌باشد')
جز (جایگزینی متن - 'خاك' به 'خاک')
خط ۹۷: خط ۹۷:
تيكران متعجب شد و پرسيد: «پس نگاهت كجا بود؟» - به سوى آن كس كه حاضر شد جان خود را فدا كند تا من به اسيرى و ذلت نيفتم.
تيكران متعجب شد و پرسيد: «پس نگاهت كجا بود؟» - به سوى آن كس كه حاضر شد جان خود را فدا كند تا من به اسيرى و ذلت نيفتم.


و همچنين داستان عشق پانتئا نسبت به شوهرش، كه در راه افتخارآميزى به خاك در غلتيد و زن جوانش پس از سپاسگزارى از الطاف و محبتهاى كورش، با وقار بى مانندى، در كنار وى، جان به جان آفرين تسليم كرد.
و همچنين داستان عشق پانتئا نسبت به شوهرش، كه در راه افتخارآميزى به خاک در غلتيد و زن جوانش پس از سپاسگزارى از الطاف و محبتهاى كورش، با وقار بى مانندى، در كنار وى، جان به جان آفرين تسليم كرد.


آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاريهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است.
آرى مردان بزرگ، صاحب قدرتى هستند كه به مراتب از سطوت و مهارت جنگى بالاتر است و مردم را با جاذبهاى بى مانند مجذوب و به فداكاريهاى بزرگ و اقدامات برجسته دلالت مينمايند. مؤلف اين قدرت و تسلط كورش را همه جا نمايان ساخته و بر خلاف غالب مورخان و نويسندگان يونانى كه افراد ملل غير يونانى را نميستايند، گزنفون از يك فرد مبرز ايرانى نمونه و سرمشقى ساخته كه با حقيقت تاريخى منطبق و برابر است.
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.
مطالب مربوط به جغرافياى طبيعى و سياسى كه در كورش نامه آمده است، داراى نواقصى است، زيرا يونانيان هنگام لشكركشى از موقع و محل كشورهاى اطراف خويش اطلاعى نداشته و از روى حدس و گمان پيش ميرفتند. اگر [[گزنفون]] جز از هرودت و كتسياس از منابع ديگرى استفاده ميكرد، مسلماً مرتكب چنين اشتباهى نميشد.


مثلاً بنا به نوشته [[گزنفون]] آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاك ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاك آشور نزديكتر از خاك ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند.
مثلاً بنا به نوشته [[گزنفون]] آشور در زمان آستياگ و كورش با اين كه در خاک ماد قدرتى نداشت ولى هيركانيه(گرگان) را در تصرف داشت و با باختر(بلخ) متحد بود. به عقيده او هيركانيه به خاک آشور نزديكتر از خاک ماد بود و آشور بر سر راه ماد و اراضى كادوسيان(طالش) و سكائيان قرار داشت و كلدانيان(بابليان) بدون واسطه با پادشاه هند ارتباط داشتند.


[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث ميبرد.
[[گزنفون]] درباره انتقال قدرت به هخامنشيان نيز دچار اشتباه شده است. آن كورشى كه در تاريخ آمده و جد خويش، آستياگ را از سلطنت ساقط كرد و در نوشته‌هاى هرودت و كتسياس آمده است، براى بازى كردن نقش قهرمان نيكو خصالى كه بلندترين آرمان گزنفون به شمار ميرفت و در داستان وى مورد نياز بود، سودى نداشت. به گفته گزنفون آستياگ در محيط صلح و آرامش، هنگامى كه شاه ماد، در بستر خويش است، فوت می‌كند و كورش فتوحات خويش را نه در سمت شاهى بلكه به عنوان سردار كياكسارهوخشتره فرزند آستياگ كسب می‌كند. كورش سردار سپاه، افتخارات فراوانى به دست آورده بود كه با خضوع تمام نثار پاى كياكسار كه پادشاهى حقير ولى قانونى است می‌كند، در عوض پرهيزگارى و فرمانبردارى، كورش به پاداش خويش رسيده و هوخشتره كه پسرى نداشت، دختر خود را به او داده و كورش پادشاهى ايران و نيمى از جهان آن روز را به ارث ميبرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش