درج الدرر في تفسير القرآن العظيم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ آوریل ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:'
جز (جایگزینی متن - '،ج' به '، ج')
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:')
خط ۶۳: خط ۶۳:
جرجانى تفسيرش را به‌اختصار رقم زده است؛ جز مواردى بسيار اندك، از جمله ذيل آيه ''' «و ما ننسخ...» '''، جرجانى آيه را با نسخ احكام مرتبط مى‌داند. او به آيه 101 سوره نمل: ''' «و إذا بدلنا آية مكان آية...» ''' و نيز آيه 39 سوره رعد: ''' «يمحو الله ما يشاء و يثبت...» '''، استناد مى‌كند؛ اما شگفتا كه چونان پيشينيان و همگنانش بر طبل افترا مى‌كوبد و مى‌گويد: «اماميه» از شيعه، همانند يهود، «نسخ» را روا نمى‌دانند و نسخ را مانند «بداء» تلقى مى‌كنند و فرقى بين آن دو قائل نيستند و ترديدى نيست كه كذب محض است<ref>مهدوى‌راد، محمدعلى، ص33</ref>
جرجانى تفسيرش را به‌اختصار رقم زده است؛ جز مواردى بسيار اندك، از جمله ذيل آيه ''' «و ما ننسخ...» '''، جرجانى آيه را با نسخ احكام مرتبط مى‌داند. او به آيه 101 سوره نمل: ''' «و إذا بدلنا آية مكان آية...» ''' و نيز آيه 39 سوره رعد: ''' «يمحو الله ما يشاء و يثبت...» '''، استناد مى‌كند؛ اما شگفتا كه چونان پيشينيان و همگنانش بر طبل افترا مى‌كوبد و مى‌گويد: «اماميه» از شيعه، همانند يهود، «نسخ» را روا نمى‌دانند و نسخ را مانند «بداء» تلقى مى‌كنند و فرقى بين آن دو قائل نيستند و ترديدى نيست كه كذب محض است<ref>مهدوى‌راد، محمدعلى، ص33</ref>


جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبه‌هاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، به‌ويژه تبيين واژه‌ها، از آيات ديگر بهره مى‌گيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيه‌هاى ''' «اذكرني عند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مى‌كند و اين بهره‌گيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است<ref>ر.ك: همان</ref>
جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبه‌هاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، به‌ويژه تبيين واژه‌ها، از آيات ديگر بهره مى‌گيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيه‌هاى ''' «اذكرني عند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مى‌كند و اين بهره‌گيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است<ref>ر.ک: همان</ref>


در اين كتاب، جنبه‌هاى ادبى چيره است. به‌گونه‌اى، كار جرجانى را مى‌توان به كار بيضاوى مانند كرد؛ يعنى او بيشتر مى‌كوشد جنبه‌هاى ادبى آيات را برنماياند. در اين جهت، او به معانى لغوى، جنبه‌هاى نحوى و تحليل‌هاى ادبى روى مى‌آورد. جرجانى، اديبى است چيره‌دست و موضع او در مسائل نحوى و ادبى تا حدودى براى ديگران، حجت. او گاه معانى و باريك‌بينى‌هاى معنايى را گزارش مى‌كند، بدون اينكه استشهاد كند و ديگرگاه براى استوارسازى معانى به‌دست‌داده از واژه‌ها، به منابع لغوى، ادبى و نحوى استشهاد مى‌كند؛ براى مثال، در تفسير ''' «فانفروا» ''' مى‌گويد: «نفر»، خروج و رويارويى با دشمن است. در تفسير «نقيب» كه آن را «ضامن و امين مردم و يا گروهى ويژه مى‌داند»، به كالبدشكافى واژه مى‌پردازد و با توجه به ريشه واژه، ديدگاه برگزيده خود را استوار مى‌كند. جالب است بدانيم جرجانى در جايگاه اديب و نحوى بزرگى - كه در فرهنگ اسلامى از مكانت رفيعى برخوردار است - گاه تعليل‌هاى نحويان را در تفسير واژه مى‌آورد و آن‌گاه آن همه را، يكسر واهى دانسته، مى‌گويد: «علت‌ها واهى است و معنى واژه را تنها از طريق سماع مى‌توان دريافت»<ref>همان، ص33</ref>
در اين كتاب، جنبه‌هاى ادبى چيره است. به‌گونه‌اى، كار جرجانى را مى‌توان به كار بيضاوى مانند كرد؛ يعنى او بيشتر مى‌كوشد جنبه‌هاى ادبى آيات را برنماياند. در اين جهت، او به معانى لغوى، جنبه‌هاى نحوى و تحليل‌هاى ادبى روى مى‌آورد. جرجانى، اديبى است چيره‌دست و موضع او در مسائل نحوى و ادبى تا حدودى براى ديگران، حجت. او گاه معانى و باريك‌بينى‌هاى معنايى را گزارش مى‌كند، بدون اينكه استشهاد كند و ديگرگاه براى استوارسازى معانى به‌دست‌داده از واژه‌ها، به منابع لغوى، ادبى و نحوى استشهاد مى‌كند؛ براى مثال، در تفسير ''' «فانفروا» ''' مى‌گويد: «نفر»، خروج و رويارويى با دشمن است. در تفسير «نقيب» كه آن را «ضامن و امين مردم و يا گروهى ويژه مى‌داند»، به كالبدشكافى واژه مى‌پردازد و با توجه به ريشه واژه، ديدگاه برگزيده خود را استوار مى‌كند. جالب است بدانيم جرجانى در جايگاه اديب و نحوى بزرگى - كه در فرهنگ اسلامى از مكانت رفيعى برخوردار است - گاه تعليل‌هاى نحويان را در تفسير واژه مى‌آورد و آن‌گاه آن همه را، يكسر واهى دانسته، مى‌گويد: «علت‌ها واهى است و معنى واژه را تنها از طريق سماع مى‌توان دريافت»<ref>همان، ص33</ref>
خط ۷۱: خط ۷۱:
در تفسير ''' «مالك يوم‌الدين» '''، ''' «مالك» ''' را به «قاضى» تفسير كرده است. اين تفسير در ميان مفسران شهره نيست و به‌گونه‌اى جرجانى در اين تفسير يگانه است؛ يعنى اين واژه با قرائت‌هاى مختلف «مالك، ملك، ملك» در ميان مفسران به معناى «قاضى» نيست؛ گو اينكه خداوند متعال در قيامت قاضى است و درباره رفتار مؤمنان داورى خواهد كرد<ref>همان</ref>
در تفسير ''' «مالك يوم‌الدين» '''، ''' «مالك» ''' را به «قاضى» تفسير كرده است. اين تفسير در ميان مفسران شهره نيست و به‌گونه‌اى جرجانى در اين تفسير يگانه است؛ يعنى اين واژه با قرائت‌هاى مختلف «مالك، ملك، ملك» در ميان مفسران به معناى «قاضى» نيست؛ گو اينكه خداوند متعال در قيامت قاضى است و درباره رفتار مؤمنان داورى خواهد كرد<ref>همان</ref>


اين تفسير از جنبه‌هاى بلاغى، اگرچه خالى نيست، اما اين نمود، گسترده نيست و مى‌توان چنين گفت كه ابعاد بلاغى كتاب، از اشاراتى لطيف و نكته‌هايى مختصر، فراتر نمى‌رود و به‌واقع اين نكته شگفت مى‌نمايد؛ زيرا جرجانى هم به جايگاه والاى بلاغى قرآن توجه دارد و هم در برنمودن جهاتى از وجوه منابع بلاغى و زيباشناختى قرآن، مبتكر و پيشتاز است<ref>ر.ك: همان، ص34</ref>
اين تفسير از جنبه‌هاى بلاغى، اگرچه خالى نيست، اما اين نمود، گسترده نيست و مى‌توان چنين گفت كه ابعاد بلاغى كتاب، از اشاراتى لطيف و نكته‌هايى مختصر، فراتر نمى‌رود و به‌واقع اين نكته شگفت مى‌نمايد؛ زيرا جرجانى هم به جايگاه والاى بلاغى قرآن توجه دارد و هم در برنمودن جهاتى از وجوه منابع بلاغى و زيباشناختى قرآن، مبتكر و پيشتاز است<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>


جرجانى با همه اختصارى كه پيش گرفته است، در جاى‌جاى تفسيرش، به نكات تفسيرى و علوم قرآنى شايان توجهى پرداخته است. وى به مسائل مربوط به علم قرائت نيز توجهى ويژه داشته و فراوان به چرايى قرائت پرداخته و متواتر و شاذ آن‌ها را تحليل و توجيه كرده است؛ به‌عنوان نمونه:
جرجانى با همه اختصارى كه پيش گرفته است، در جاى‌جاى تفسيرش، به نكات تفسيرى و علوم قرآنى شايان توجهى پرداخته است. وى به مسائل مربوط به علم قرائت نيز توجهى ويژه داشته و فراوان به چرايى قرائت پرداخته و متواتر و شاذ آن‌ها را تحليل و توجيه كرده است؛ به‌عنوان نمونه:


الف)- ذيل آيه ''' «فأزلهما الشيطان عنها فأخرجهما...» '''، مى‌نويسد: شيطان آن دو را در لغزش افكند و بر لغزش واداشت، آن‌گاه مى‌گويد: ''' «أزلهما» ''' را «أزالهما» نيز قرائت كرده‌اند؛ بدين‌سان بر اساس قرائت مشهور، معنا چنين مى‌شود: آنها را از وصيت الهى بازداشت و بر اساس قرائت شاذ، از بهشت الهى زدود و برون راند<ref>ر.ك: همان</ref>
الف)- ذيل آيه ''' «فأزلهما الشيطان عنها فأخرجهما...» '''، مى‌نويسد: شيطان آن دو را در لغزش افكند و بر لغزش واداشت، آن‌گاه مى‌گويد: ''' «أزلهما» ''' را «أزالهما» نيز قرائت كرده‌اند؛ بدين‌سان بر اساس قرائت مشهور، معنا چنين مى‌شود: آنها را از وصيت الهى بازداشت و بر اساس قرائت شاذ، از بهشت الهى زدود و برون راند<ref>ر.ک: همان</ref>


ب)- ذيل آيه 165 سوره بقره: ''' «... و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة لله جميعا...» '''؛ «... و اگر آن كسانى كه ستم كردند، عذاب [روز قيامت] را بنگرند، دريابند كه همه نيرو از آن خداست»، مى‌نويسد: «در محل نصب است بر اساس قرائت «تا» (ترى الذين) و در محل رفع است بر اساس قرائت «يا» (يرى الذين) كه قرائت «ترى» قرائت اهل مدينه و شاذ است و «يرى» قرائت نافع و ابن عامر و يعقوب است از قاريان هفت‌گانه<ref>همان</ref>
ب)- ذيل آيه 165 سوره بقره: ''' «... و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة لله جميعا...» '''؛ «... و اگر آن كسانى كه ستم كردند، عذاب [روز قيامت] را بنگرند، دريابند كه همه نيرو از آن خداست»، مى‌نويسد: «در محل نصب است بر اساس قرائت «تا» (ترى الذين) و در محل رفع است بر اساس قرائت «يا» (يرى الذين) كه قرائت «ترى» قرائت اهل مدينه و شاذ است و «يرى» قرائت نافع و ابن عامر و يعقوب است از قاريان هفت‌گانه<ref>همان</ref>
خط ۹۴: خط ۹۴:
فهرست مطالب هر جلد در انتهاى همان جلد و فهرست منابع و مصادر مورد استفاده محققان، در انتهاى جلد دوم آمده است.
فهرست مطالب هر جلد در انتهاى همان جلد و فهرست منابع و مصادر مورد استفاده محققان، در انتهاى جلد دوم آمده است.


در پاورقى‌ها علاوه بر ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به ترجمه برخى از اعلام مذكور در متن پرداخته شده است<ref>ر.ك: پاورقى ج2، ص167</ref>
در پاورقى‌ها علاوه بر ذكر منابع و اشاره به اختلاف نسخ، به ترجمه برخى از اعلام مذكور در متن پرداخته شده است<ref>ر.ک: پاورقى ج2، ص167</ref>


==پانويس ==
==پانويس ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش