۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'ر.ك:' به 'ر.ک:') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
آيين وهابيت كه بيشتر و پيشتر از آنكه نگرشى بازنگرانه به اسلام باشد - چنانكه به خبط ادعا شده است - رنگ و لعاب سياسى داشته است، بهخاطر ناهمگونىهاى فراوانش با محتواى راستين مكتب، مورد انكار بسيارى از متفكران اسلامى از شيعه و سنى قرار گرفت و كسان بسيارى در رد و نقد آن، كتاب نگاشتند<ref>معرفىهاى گزارشى، 1370، ص90</ref> | آيين وهابيت كه بيشتر و پيشتر از آنكه نگرشى بازنگرانه به اسلام باشد - چنانكه به خبط ادعا شده است - رنگ و لعاب سياسى داشته است، بهخاطر ناهمگونىهاى فراوانش با محتواى راستين مكتب، مورد انكار بسيارى از متفكران اسلامى از شيعه و سنى قرار گرفت و كسان بسيارى در رد و نقد آن، كتاب نگاشتند<ref>معرفىهاى گزارشى، 1370، ص90</ref> | ||
در مقدمه به اين نكته اشاره شده است كه عموما در هر دين و آئينى از آئينهايى كه بر پايه دانش و تفكر به وجود آمده، يعنى اديانى كه از روز نخست يا بر حقيقت راستين و يا بر حقيقت پندارين پايهريزى شدهاند، بهناچار پس از چندى به شعبهها و مذهبهاى متعددى تقسيم شده و آن وحدت اوليه آنها اندكاندك به اختلاف و تفرق منتهى گرديده است و اسلام از آن اديان مستثنى نيست. البته اختلاف و تعدد مذهب در مكتبهاى فكرى و اصولى، امرى است طبيعى و ناشى از اختلاف كم و كيف ماهيت افكار بشرى و وجود بىحد عوامل جنبى و عارضى مثل محيط و فرهنگ و ساير امور طبيعى است و هرگز امكان ندارد كه بتوان اين عوامل را از تأثير بازداشت؛ الا اينكه اين مطلب دليل نمىشود كه هر شعبه و مذهبى كه در مكتب و دينى به وجود آمد و هراختلافى كه در برداشت از متون و اصول آن دين برخيزد، حتما بايد عوامل به وجود آوردن آن اختلاف، انديشه و برداشت فكرى و يا استنباط و اجتهاد نظرى باشد، بلكه امكان دارد كه مصالح شخصى و يا ملى و يا قومى و قبيلهاى و يا اكثرا سياسى باعث به وجود آمدن آن شود و مذهب وهابيت نيز يكى از همين مذاهبى است كه مصلحت خارجى، آن را به وجود آورده و در عين حال كه سعى شده نماى مذهبى آن كاملا حفظ شود و بلكه به شكل مترقى هم جلوه كند، ولى آثار و نشانههاى دست خارجى، از همان اول در آن مشهود بوده است<ref>ر. | در مقدمه به اين نكته اشاره شده است كه عموما در هر دين و آئينى از آئينهايى كه بر پايه دانش و تفكر به وجود آمده، يعنى اديانى كه از روز نخست يا بر حقيقت راستين و يا بر حقيقت پندارين پايهريزى شدهاند، بهناچار پس از چندى به شعبهها و مذهبهاى متعددى تقسيم شده و آن وحدت اوليه آنها اندكاندك به اختلاف و تفرق منتهى گرديده است و اسلام از آن اديان مستثنى نيست. البته اختلاف و تعدد مذهب در مكتبهاى فكرى و اصولى، امرى است طبيعى و ناشى از اختلاف كم و كيف ماهيت افكار بشرى و وجود بىحد عوامل جنبى و عارضى مثل محيط و فرهنگ و ساير امور طبيعى است و هرگز امكان ندارد كه بتوان اين عوامل را از تأثير بازداشت؛ الا اينكه اين مطلب دليل نمىشود كه هر شعبه و مذهبى كه در مكتب و دينى به وجود آمد و هراختلافى كه در برداشت از متون و اصول آن دين برخيزد، حتما بايد عوامل به وجود آوردن آن اختلاف، انديشه و برداشت فكرى و يا استنباط و اجتهاد نظرى باشد، بلكه امكان دارد كه مصالح شخصى و يا ملى و يا قومى و قبيلهاى و يا اكثرا سياسى باعث به وجود آمدن آن شود و مذهب وهابيت نيز يكى از همين مذاهبى است كه مصلحت خارجى، آن را به وجود آورده و در عين حال كه سعى شده نماى مذهبى آن كاملا حفظ شود و بلكه به شكل مترقى هم جلوه كند، ولى آثار و نشانههاى دست خارجى، از همان اول در آن مشهود بوده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-7</ref> | ||
در اولين عنوان، به بيان ديدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت پيرامون وهابيت و حكم آنان به گمراهى رهبران و پيروان آن پرداخته شده است<ref>متن كتاب، ص13-15</ref> | در اولين عنوان، به بيان ديدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت پيرامون وهابيت و حكم آنان به گمراهى رهبران و پيروان آن پرداخته شده است<ref>متن كتاب، ص13-15</ref> | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در عنوان دوم، به بررسى عقايد محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه علماى مكه، حكم به الحاد و كفر محمد بن عبدالوهاب و شقاوت او كردهاند و او را خبيث و بىحيا و كوردل و گناهكار معرفى نموده و گفتهاند كه او شخصى دروغگو و تحريفكننده آيات قرآن و تهمتزننده بر خدا و منكر قرآن است و او را همواره و بارها لعن كردهاند<ref>همان، ص16</ref> | در عنوان دوم، به بررسى عقايد محمد بن عبدالوهاب پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه علماى مكه، حكم به الحاد و كفر محمد بن عبدالوهاب و شقاوت او كردهاند و او را خبيث و بىحيا و كوردل و گناهكار معرفى نموده و گفتهاند كه او شخصى دروغگو و تحريفكننده آيات قرآن و تهمتزننده بر خدا و منكر قرآن است و او را همواره و بارها لعن كردهاند<ref>همان، ص16</ref> | ||
در عنوان سوم، به كتابهايى اشاره شده است كه اهل سنت بر رد محمد بن عبدالوهاب نوشتهاند. شيخ [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سليمان بن عبدالوهاب]]، برادر محمد بن عبدالوهاب، اولين كسى است كه در ردّ بر برادرش، كتابى نوشت و نام آن را «فصل الخطاب في الرد على محمد بن عبدالوهاب» گذاشت. نام اين كتاب را اسماعيل پاشا در كتاب خود به نام «إيضاح المكنون» جلد 2 صفحه 190 چاپ بيروت، از انتشارات دارالفكر در سال 1402 و نيز عمر رضا كحاله در كتاب خود به نام «معجم المؤلفين» جلد 4، صفحه 269، چاپ بيروت، از انتشارات دار إحياء التراث العربي، ذكر كردهاند. وى همچنين كتاب ديگرى به نام «الصواعق الإلهية في الرد على الوهابية» نوشت و پس از اين كتاب بود كه ردها و نقدها از علماى اهل سنّت و جماعت حجاز، مصر، هند، سوريه، عراق و بلكه از علماى شيعه شروع شد. شيخ سليمان اين كتاب را در برابر درخواست حسن بن عيدان كه از وى خواسته كه ادله بطلان مذهب وهابيان را بيان كند، نوشته است<ref>ر. | در عنوان سوم، به كتابهايى اشاره شده است كه اهل سنت بر رد محمد بن عبدالوهاب نوشتهاند. شيخ [[نجدی، سلیمان بن عبدالوهاب|سليمان بن عبدالوهاب]]، برادر محمد بن عبدالوهاب، اولين كسى است كه در ردّ بر برادرش، كتابى نوشت و نام آن را «فصل الخطاب في الرد على محمد بن عبدالوهاب» گذاشت. نام اين كتاب را اسماعيل پاشا در كتاب خود به نام «إيضاح المكنون» جلد 2 صفحه 190 چاپ بيروت، از انتشارات دارالفكر در سال 1402 و نيز عمر رضا كحاله در كتاب خود به نام «معجم المؤلفين» جلد 4، صفحه 269، چاپ بيروت، از انتشارات دار إحياء التراث العربي، ذكر كردهاند. وى همچنين كتاب ديگرى به نام «الصواعق الإلهية في الرد على الوهابية» نوشت و پس از اين كتاب بود كه ردها و نقدها از علماى اهل سنّت و جماعت حجاز، مصر، هند، سوريه، عراق و بلكه از علماى شيعه شروع شد. شيخ سليمان اين كتاب را در برابر درخواست حسن بن عيدان كه از وى خواسته كه ادله بطلان مذهب وهابيان را بيان كند، نوشته است<ref>ر.ک: همان، ص19</ref> | ||
نامبرده در اين كتاب، نادانى وهابيين و گمراهى و عدم صلاحيت و بىلياقتى آنها را براى استنباط احكام كاملا ثابت كرده؛ همانگونهكه در آن كتاب پارهاى از آراى و عقائد بىارزش و باطل و منحرفكننده آنها را بىاعتبار نموده است؛ مثل اين عقيده كه گفتهاند: هركس كه با آنها در اعتقاداتشان مثل مسئله حرمت نذر و مسئله حرمت استشفاع از اولياى خدا و يا از قبور آنها و مسئله حرمت دعا و مسئله حرمت سؤال و سخن با مرده و غير اين مسائل، از كارهايى كه مسلمانان انجام مىدهند و در انجام آن اشكالى نمىبينند، موافق نباشد، چه از اهل سنت باشد و چه از غير آنان، كافر است، بااينكه آنها آن كارها را صحيح مىدانند و بر هركدام از آنها ادله شرعيه و روايات معتبرهاى را اقامه كرده و بر هركدام از آنها اجماعهايى را از پيشوايان مذاهب چهارگانه نقل كردهاند<ref>همان، ص20</ref> | نامبرده در اين كتاب، نادانى وهابيين و گمراهى و عدم صلاحيت و بىلياقتى آنها را براى استنباط احكام كاملا ثابت كرده؛ همانگونهكه در آن كتاب پارهاى از آراى و عقائد بىارزش و باطل و منحرفكننده آنها را بىاعتبار نموده است؛ مثل اين عقيده كه گفتهاند: هركس كه با آنها در اعتقاداتشان مثل مسئله حرمت نذر و مسئله حرمت استشفاع از اولياى خدا و يا از قبور آنها و مسئله حرمت دعا و مسئله حرمت سؤال و سخن با مرده و غير اين مسائل، از كارهايى كه مسلمانان انجام مىدهند و در انجام آن اشكالى نمىبينند، موافق نباشد، چه از اهل سنت باشد و چه از غير آنان، كافر است، بااينكه آنها آن كارها را صحيح مىدانند و بر هركدام از آنها ادله شرعيه و روايات معتبرهاى را اقامه كرده و بر هركدام از آنها اجماعهايى را از پيشوايان مذاهب چهارگانه نقل كردهاند<ref>همان، ص20</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#انحصار الوهيت و ربوبيت در خدا؛ | #انحصار الوهيت و ربوبيت در خدا؛ | ||
#عادى شمردن پيغمبر اسلام(ص) و احترام نكردن او؛ | #عادى شمردن پيغمبر اسلام(ص) و احترام نكردن او؛ | ||
#كافر شمردن تمام مسلمين<ref>ر. | #كافر شمردن تمام مسلمين<ref>ر.ک: همان، ص37</ref> | ||
در عنوان پنجم، به بررسى موقعيت دينى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] در نظر علماى اهل سنت و گفتار آنان درباره او پرداخته شده است. درباره [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]]، كه محمد بن عبدالوهاب از نظريات و آراى او پيروى كرده و عقائد و افكار خود را از او گرفته و بر آنها دين و طريقه خود را بنا نموده و نتيجتا خود و افراد زيادى را به گمراهى كشانده است، طبق آنچه كه در كتاب «سيف الجبار المسلول على أعداء الأبرار» آمده است، علماى مكه گفتهاند: «[[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] بدطينت، تمام علماى زمان او بر گمراهى و زندان كردن او اجماع كردهاند و صريحا اعلام شد كه: هركسى كه بر عقيده [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] باشد، مال و خون او حلال است» و در كتاب «[[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]» آمده است: «و علاء در ردّ او تأكيد و اصرار ورزيده، حتى اينكه هركسى كه بر او عنوان «شيخالاسلام» گذاشته، صريحا كافر دانسته است»<ref>ر. | در عنوان پنجم، به بررسى موقعيت دينى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] در نظر علماى اهل سنت و گفتار آنان درباره او پرداخته شده است. درباره [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]]، كه محمد بن عبدالوهاب از نظريات و آراى او پيروى كرده و عقائد و افكار خود را از او گرفته و بر آنها دين و طريقه خود را بنا نموده و نتيجتا خود و افراد زيادى را به گمراهى كشانده است، طبق آنچه كه در كتاب «سيف الجبار المسلول على أعداء الأبرار» آمده است، علماى مكه گفتهاند: «[[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] بدطينت، تمام علماى زمان او بر گمراهى و زندان كردن او اجماع كردهاند و صريحا اعلام شد كه: هركسى كه بر عقيده [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] باشد، مال و خون او حلال است» و در كتاب «[[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]]» آمده است: «و علاء در ردّ او تأكيد و اصرار ورزيده، حتى اينكه هركسى كه بر او عنوان «شيخالاسلام» گذاشته، صريحا كافر دانسته است»<ref>ر.ک: همان، ص43</ref> | ||
در ششمين عنوان، نمونههايى از فتاوى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] ذكر شده است، از جمله آنكه: | در ششمين عنوان، نمونههايى از فتاوى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] ذكر شده است، از جمله آنكه: | ||
«نماز اگر عمدا ترك شود قضاى آن واجب نيست»، «زن حائض مىتواند در اطراف كعبه طواف كند و كفارهاى هم ندارد»، «اگر زنى سه طلاقه شود، سه طلاق او يك طلاق حساب مىشود (احمد خودش قبل از اين ادعا اجماع مسلمانان را بر اعتبار آن به سه طلاق نقل كرده بود)»، «مالياتهايى كه از افراد گرفته مىشود هركس كه از آن استفاده كند حلال است و اگر از افراد تاجر و معامله گرفته شود از زكات دادن كفايت مىكند، ولو اينكه به نام زكات گرفته نشود» و...<ref>ر. | «نماز اگر عمدا ترك شود قضاى آن واجب نيست»، «زن حائض مىتواند در اطراف كعبه طواف كند و كفارهاى هم ندارد»، «اگر زنى سه طلاقه شود، سه طلاق او يك طلاق حساب مىشود (احمد خودش قبل از اين ادعا اجماع مسلمانان را بر اعتبار آن به سه طلاق نقل كرده بود)»، «مالياتهايى كه از افراد گرفته مىشود هركس كه از آن استفاده كند حلال است و اگر از افراد تاجر و معامله گرفته شود از زكات دادن كفايت مىكند، ولو اينكه به نام زكات گرفته نشود» و...<ref>ر.ک: همان، ص59</ref> | ||
در آخرين عنوان، به برخى از افكار و اصول اعتقادى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] اشاره شده است؛ از جمله آنكه [نعوذ بالله]: «خداوند جسم است و داراى جهت و سوى خاصى است و از جايى به جاى ديگر انتقال مىيابد و ذات مقدس او به اندازه عرش است، نه بزرگتر و نه كوچكتر»<ref>ر. | در آخرين عنوان، به برخى از افكار و اصول اعتقادى [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|احمد بن تيميه]] اشاره شده است؛ از جمله آنكه [نعوذ بالله]: «خداوند جسم است و داراى جهت و سوى خاصى است و از جايى به جاى ديگر انتقال مىيابد و ذات مقدس او به اندازه عرش است، نه بزرگتر و نه كوچكتر»<ref>ر.ک: همان، ص61</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است. | ||
در پاورقىها، توضيحات جامع و مفصلى پيرامون برخى مطالب متن داده شده است<ref>ر. | در پاورقىها، توضيحات جامع و مفصلى پيرامون برخى مطالب متن داده شده است<ref>ر.ک: پاورقى، ص37</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش