۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
جز (جایگزینی متن - ':م' به ': م') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
#:ب- الفصل الثانى في انه هل للعقول البشريه سبيل الى تحصيل الجزم و اليقين في هذا العلم: مؤلف در اين فصل، يكى از مباحث مهم معرفت شناسى را مطرح مىكند(آيا اصلا عقل انسان راهى به جزم يقين دارد يا نه؟). | #:ب- الفصل الثانى في انه هل للعقول البشريه سبيل الى تحصيل الجزم و اليقين في هذا العلم: مؤلف در اين فصل، يكى از مباحث مهم معرفت شناسى را مطرح مىكند(آيا اصلا عقل انسان راهى به جزم يقين دارد يا نه؟). | ||
#:ج- الفصل الثالث في ان تحصيل هذه المعارف المقدسه هل الطريق اليه واحد ام اكثر من واحد. | #:ج- الفصل الثالث في ان تحصيل هذه المعارف المقدسه هل الطريق اليه واحد ام اكثر من واحد. | ||
#:مؤلف در اين فصل به شيوۀ بحث در علم كلام مىپردازد و طرق آن را بيان مىكند. | #: مؤلف در اين فصل به شيوۀ بحث در علم كلام مىپردازد و طرق آن را بيان مىكند. | ||
#:د- الفصل الرابع في ضبط معاقد هذا العلم: مؤلف در اين فصل چگونگى تقسيم مباحث الهى را بيان مىكند. | #:د- الفصل الرابع في ضبط معاقد هذا العلم: مؤلف در اين فصل چگونگى تقسيم مباحث الهى را بيان مىكند. | ||
#الجزء الاول: جزء اول كتاب در بيان ادلۀ اثبات خداوند مىباشد كه سه قسمت مىباشد، كه هر كدام از فصولى تشكيل يافتهاند كه عبارتند از: | #الجزء الاول: جزء اول كتاب در بيان ادلۀ اثبات خداوند مىباشد كه سه قسمت مىباشد، كه هر كدام از فصولى تشكيل يافتهاند كه عبارتند از: | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
#:القسم الاول في مباحث القائلين بالقدم: اين بخش از 12 مقاله تشكيل يافته است. مقاله اول اختصاص دارد به مقدمات و مبادى اين بحث؛ همچون تفسير عالم، حدوث، قدم و... و در مقالههاى بعدى ادلۀ قديم بودن عالم را بيان كرده و به شبهات وارده جواب مىدهد. | #:القسم الاول في مباحث القائلين بالقدم: اين بخش از 12 مقاله تشكيل يافته است. مقاله اول اختصاص دارد به مقدمات و مبادى اين بحث؛ همچون تفسير عالم، حدوث، قدم و... و در مقالههاى بعدى ادلۀ قديم بودن عالم را بيان كرده و به شبهات وارده جواب مىدهد. | ||
#:القسم الثانى في مباحث القائلين بالحدوث: اين بخش كتاب از 4 مقاله تشكيل يافته است. | #:القسم الثانى في مباحث القائلين بالحدوث: اين بخش كتاب از 4 مقاله تشكيل يافته است. | ||
#:مقاله اول در اثبات حدوث عالم با استناد به وجود حركت در اجسام مىباشد. مقاله دوم در بيان مجموعهاى از ادلههاى متكلمين بر اثبات حدوث عالم است. مقاله سوم در اثبات فاعل مختار بودن خداوند با استفاده از براهين عقلى و آيات قرآنى مىباشد. مقالۀ چهارم در مباحث مربوط فاعل و فعل(علة و معلول) و صادر اول و علت حدوث عالم و... است. | #: مقاله اول در اثبات حدوث عالم با استناد به وجود حركت در اجسام مىباشد. مقاله دوم در بيان مجموعهاى از ادلههاى متكلمين بر اثبات حدوث عالم است. مقاله سوم در اثبات فاعل مختار بودن خداوند با استفاده از براهين عقلى و آيات قرآنى مىباشد. مقالۀ چهارم در مباحث مربوط فاعل و فعل(علة و معلول) و صادر اول و علت حدوث عالم و... است. | ||
#الجزء الخامس في الزمان و المكان: اين جزء از دو مقاله تشكيل يافته است: | #الجزء الخامس في الزمان و المكان: اين جزء از دو مقاله تشكيل يافته است: | ||
#:المقالة الاولى في الكلام في الزمان: مقاله اولى كه از 11 فصل تشكيل شده، به مباحثى پيرامون زمان همچون: ادلۀ نفى زمان، اثبات زمان، ماهيت زمان، حقيقت آن و دهر و سرمد و فرق آنها با زمان و حادث بودن زمان پرداخته است. | #:المقالة الاولى في الكلام في الزمان: مقاله اولى كه از 11 فصل تشكيل شده، به مباحثى پيرامون زمان همچون: ادلۀ نفى زمان، اثبات زمان، ماهيت زمان، حقيقت آن و دهر و سرمد و فرق آنها با زمان و حادث بودن زمان پرداخته است. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
#:المقالة الاولى في ذاتيات الجسم: مؤلف در اين مقاله طى 8 فصل جسم را تعريف كرده است. آراء علماء را در مورد جزء لا يتجزئ بيان نموده و جوهر فرد را با استفاده از احوال حركت و زمان و با استفاده از اصول هندسى اثبات مىكند. | #:المقالة الاولى في ذاتيات الجسم: مؤلف در اين مقاله طى 8 فصل جسم را تعريف كرده است. آراء علماء را در مورد جزء لا يتجزئ بيان نموده و جوهر فرد را با استفاده از احوال حركت و زمان و با استفاده از اصول هندسى اثبات مىكند. | ||
#:المقالة الثانية في ذكر دلائل نفاة الجوهر الفرد: اين مقاله از 10 فصل تشكيل يافته است. | #:المقالة الثانية في ذكر دلائل نفاة الجوهر الفرد: اين مقاله از 10 فصل تشكيل يافته است. | ||
#:مؤلف ادلۀ كسانى را كه جوهر فرد را نفى مىكنند، به ده گروه تقسيم كرده است و در هر فصل گروهى از اين ادله را بيان كرده و به بعضى از آنها جواب مىدهد. | #: مؤلف ادلۀ كسانى را كه جوهر فرد را نفى مىكنند، به ده گروه تقسيم كرده است و در هر فصل گروهى از اين ادله را بيان كرده و به بعضى از آنها جواب مىدهد. | ||
#:المقالة الثالثة في بقية احكام الاجسام: در اين مقاله مؤلف طى 3 فصل به بيان احكام اجسام مىپردازد. او براى تناهى ابعاد اجسام دليل اقامه مىكند و بيان مىكند كه اجسام در ذات و ماهيت متماثل هستند. | #:المقالة الثالثة في بقية احكام الاجسام: در اين مقاله مؤلف طى 3 فصل به بيان احكام اجسام مىپردازد. او براى تناهى ابعاد اجسام دليل اقامه مىكند و بيان مىكند كه اجسام در ذات و ماهيت متماثل هستند. | ||
#:المقالة الرابعة في الكلام في الهيولى الاولى و تغاريعها: اين مقاله اختصاص دارد به مباحث مربوط به هيولى اولى. مؤلف در 3 فصل ادلۀ مثبتين هيولى را بيان مىكند و بعد به آنها جواب داده و به بيان ادلۀ نافين هيولى مىپردازد. | #:المقالة الرابعة في الكلام في الهيولى الاولى و تغاريعها: اين مقاله اختصاص دارد به مباحث مربوط به هيولى اولى. مؤلف در 3 فصل ادلۀ مثبتين هيولى را بيان مىكند و بعد به آنها جواب داده و به بيان ادلۀ نافين هيولى مىپردازد. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
#:المقالة الثانية في بيان ان النفس الانسانية هل هى جوهر مجرد عن الحجمية و الحلول في الحجمية ام لا: مؤلف در اين مقاله طى 7 فصل مذاهب علماء را در مورد نفس بيان مىكند و اين كه آيا نفس مجرد است يا مادى را بيان كرده و با ادلۀ عقليه و نقليه وجود نفس مجرد را اثبات مىكند. | #:المقالة الثانية في بيان ان النفس الانسانية هل هى جوهر مجرد عن الحجمية و الحلول في الحجمية ام لا: مؤلف در اين مقاله طى 7 فصل مذاهب علماء را در مورد نفس بيان مىكند و اين كه آيا نفس مجرد است يا مادى را بيان كرده و با ادلۀ عقليه و نقليه وجود نفس مجرد را اثبات مىكند. | ||
#:المقالة الثالثة في صفات النفوس البشرية: اين مقاله از 23 فصل تشكيل شده است. | #:المقالة الثالثة في صفات النفوس البشرية: اين مقاله از 23 فصل تشكيل شده است. | ||
#:مؤلف در اين مقاله ابتداء بحث مىكند از وحدت نفوس، موضع نفس، حادث بودن و قديم بودن نفس. | #: مؤلف در اين مقاله ابتداء بحث مىكند از وحدت نفوس، موضع نفس، حادث بودن و قديم بودن نفس. | ||
#:سپس به مباحث معاد مىپردازد، مباحثى؛ همچون تناسخ، بقاء نفس بعد از موت بدن و اينكه نفس همچنانكه در اين عالم مدرك كليات و جزئيات است، در آخرت هم عالم به جزئيات خواهد بود. او به طريق اين مباحث معاد روحانى را اثبات مىكند و اثبات مىكند كه لذات عقلى اشرف و اكمل از لذات حسيه هستند. | #:سپس به مباحث معاد مىپردازد، مباحثى؛ همچون تناسخ، بقاء نفس بعد از موت بدن و اينكه نفس همچنانكه در اين عالم مدرك كليات و جزئيات است، در آخرت هم عالم به جزئيات خواهد بود. او به طريق اين مباحث معاد روحانى را اثبات مىكند و اثبات مىكند كه لذات عقلى اشرف و اكمل از لذات حسيه هستند. | ||
#:المقالة الرابعة في البحث عن احوال الارواح السفلية المسماة بالجن و الشياطين: در اين مقاله طى 3 فصل بحث شده است از جن و شيطان و اين كه آيا اين دو امكان وجودى دارند و يا نه؟ سپسبر وجودشان ادلهاى اقامه كرده است و از حقيقت الهام و وسوسه بحث كرده است. | #:المقالة الرابعة في البحث عن احوال الارواح السفلية المسماة بالجن و الشياطين: در اين مقاله طى 3 فصل بحث شده است از جن و شيطان و اين كه آيا اين دو امكان وجودى دارند و يا نه؟ سپسبر وجودشان ادلهاى اقامه كرده است و از حقيقت الهام و وسوسه بحث كرده است. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
#:الباب الثانى في تقرير الدلائل القرآنية على ان خالق اعمال العباد هو الله: مؤلف در اين باب طى 4 فصل آياتى را كه مناسب جبر هست بيان كرده و آنها را توضيح مىدهد. | #:الباب الثانى في تقرير الدلائل القرآنية على ان خالق اعمال العباد هو الله: مؤلف در اين باب طى 4 فصل آياتى را كه مناسب جبر هست بيان كرده و آنها را توضيح مىدهد. | ||
#:الباب الثالث في الدلائل الاخبارية في مسألة خلق الافعال: اين باب از دو فصل تشكيل يافته: | #:الباب الثالث في الدلائل الاخبارية في مسألة خلق الافعال: اين باب از دو فصل تشكيل يافته: | ||
#:مؤلف در فصلى ابتداء متذكر مىشود كه آيا در اين مسأله مىتوان به اخبار آحاد استناد كرد و يا نه و در فصل ديگر، اخبارى را كه حول قضاء و قدر است، بيان مىكند. | #: مؤلف در فصلى ابتداء متذكر مىشود كه آيا در اين مسأله مىتوان به اخبار آحاد استناد كرد و يا نه و در فصل ديگر، اخبارى را كه حول قضاء و قدر است، بيان مىكند. | ||
#:الباب الرابع في الاثار الواردة عن علماء السلف في القضاء و القدر: مؤلف در اين باب اقوال و حكاياتى را از علماء سلف جبريه در مورد قضاء و قدر بيان مىكند. | #:الباب الرابع في الاثار الواردة عن علماء السلف في القضاء و القدر: مؤلف در اين باب اقوال و حكاياتى را از علماء سلف جبريه در مورد قضاء و قدر بيان مىكند. | ||
#:الباب الخامس في حكاية الشبه العقلية التى عليها تعويل قول المعتزله في قولهم الانسان يخلق أفعال نفسه: مؤلف طى 2 فصل در اين باب شبهات عقلى معتزله را بيان كرده و جواب مىدهد. | #:الباب الخامس في حكاية الشبه العقلية التى عليها تعويل قول المعتزله في قولهم الانسان يخلق أفعال نفسه: مؤلف طى 2 فصل در اين باب شبهات عقلى معتزله را بيان كرده و جواب مىدهد. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
#استقلال بعضى اجزاء كتاب: اكثر اجزاء اين كتاب مستقل بوده و در موضوع خود جامع مىباشد. از اينرو بعضى از سيرهنويسان به اشتباه بعضى از اجزاء اين كتاب؛ همچون كتاب النفس، كتاب النبوة، كتاب القضاء و القدر را به عنوان آثار مستقلى در بين آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نام بردهاند، بلكه بعضى از آنها مستقلا چاپ شده است؛ مثلا كتاب القضاء و القدر با تحقيق محمد المعتصم بالله البغدادى در بيروت به عنوان كتابى مستقل از مؤلف به چاپ رسيده است. | #استقلال بعضى اجزاء كتاب: اكثر اجزاء اين كتاب مستقل بوده و در موضوع خود جامع مىباشد. از اينرو بعضى از سيرهنويسان به اشتباه بعضى از اجزاء اين كتاب؛ همچون كتاب النفس، كتاب النبوة، كتاب القضاء و القدر را به عنوان آثار مستقلى در بين آثار [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] نام بردهاند، بلكه بعضى از آنها مستقلا چاپ شده است؛ مثلا كتاب القضاء و القدر با تحقيق محمد المعتصم بالله البغدادى در بيروت به عنوان كتابى مستقل از مؤلف به چاپ رسيده است. | ||
#جايگاه ادلۀ گمانآور در علم كلام: يكى از بحثهايى كه بايد به عنوان مقدمۀ علم كلام مورد بحث واقع شود، ادلهاى است كه در علم كلام مىتوان از آنها استفاده كرد. | #جايگاه ادلۀ گمانآور در علم كلام: يكى از بحثهايى كه بايد به عنوان مقدمۀ علم كلام مورد بحث واقع شود، ادلهاى است كه در علم كلام مىتوان از آنها استفاده كرد. | ||
#:مؤلف گرچه اعتقاد دارد به اينكه ادلۀ گمانآور نمىتوانند مستند آراء اعتقادى باشند؛ اما ادلۀ ظنيه وقتى با هم جمع مىشوند از اجتماع آنها يقين حاصل مىشود، لذا استفاده از جدليات را در مسائل اعتقادى جائز مىداند.<ref>ج 1 ص239</ref>[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] يكى از مشكلات موجود در اعتقاديات را وجود اخبار واحدى مىداند كه موجب وجود اعتقادات ضد و نقيض شده است. او بحث مفصلى حول ادلۀ كسانى كه اخبار واحد را حجت نمىدانند، بيان كرده است و خود نيز در آخر، حرف آنها را قبول كرده و مىگويد «ما هم قبول مىكنيم كه اين اخبار صرفا گمانآور هستند و لكن وقتى دلائل عقلى بر مطلبى دلالت كردند و ظاهر آيات و روايات هم آن را تأييد كرد، يقين ما تقويت شده و شبهات زائل مىگردند.».<ref>ج 9 ص214</ref> | #: مؤلف گرچه اعتقاد دارد به اينكه ادلۀ گمانآور نمىتوانند مستند آراء اعتقادى باشند؛ اما ادلۀ ظنيه وقتى با هم جمع مىشوند از اجتماع آنها يقين حاصل مىشود، لذا استفاده از جدليات را در مسائل اعتقادى جائز مىداند.<ref>ج 1 ص239</ref>[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] يكى از مشكلات موجود در اعتقاديات را وجود اخبار واحدى مىداند كه موجب وجود اعتقادات ضد و نقيض شده است. او بحث مفصلى حول ادلۀ كسانى كه اخبار واحد را حجت نمىدانند، بيان كرده است و خود نيز در آخر، حرف آنها را قبول كرده و مىگويد «ما هم قبول مىكنيم كه اين اخبار صرفا گمانآور هستند و لكن وقتى دلائل عقلى بر مطلبى دلالت كردند و ظاهر آيات و روايات هم آن را تأييد كرد، يقين ما تقويت شده و شبهات زائل مىگردند.».<ref>ج 9 ص214</ref> | ||
#انتقاد از فلاسفه: مؤلف در موارد عديدهاى بر آراء فلاسفه اعتراض كرده است. او كلمات فلاسفه را حول صادر اول به تفصيل آورده و بر هر كدام از آنها نقدهايى بيان مىكند و در آخر نتيجه مىگيرد كه «ان الاصل الذى فرعوا عليه هذه الكلمات هو قولهم الواحد لا يصدر عنه الا الواحد و قد بينا ضعف دلائلهم في تقرير هذا الاصل»..<ref>ج 4 ص381</ref> | #انتقاد از فلاسفه: مؤلف در موارد عديدهاى بر آراء فلاسفه اعتراض كرده است. او كلمات فلاسفه را حول صادر اول به تفصيل آورده و بر هر كدام از آنها نقدهايى بيان مىكند و در آخر نتيجه مىگيرد كه «ان الاصل الذى فرعوا عليه هذه الكلمات هو قولهم الواحد لا يصدر عنه الا الواحد و قد بينا ضعف دلائلهم في تقرير هذا الاصل»..<ref>ج 4 ص381</ref> | ||
#انصاف مؤلف: معمولا علماء اهل سنت با شيعه به انصاف رفتار نكردهاند، بلكه خيلى از رفتارهاى آنها و افكارشان نسبت به شيعه قابل توجيه عقلانى نيست. يكى از اين امور قبول نكردن روايات شيعه است. اين امر مؤلف كتاب را كه خود سنى اشعرى است به تعجب واداشته و مىگويد: «و العجب من هولاء المحدثين انهم يقولون فلان متهم بالرفض فلا تقبل روايته و لم يقل احد منهم فلان مصرح بالتشبيه فكان جاهلا بربه فوجب ان لا تقبل روايته لأن الطعن في ابوبكر و عمر لا يزيد على الطعن في ذات الله تعالى و في صفاته».<ref>ج /9ص 213</ref> | #انصاف مؤلف: معمولا علماء اهل سنت با شيعه به انصاف رفتار نكردهاند، بلكه خيلى از رفتارهاى آنها و افكارشان نسبت به شيعه قابل توجيه عقلانى نيست. يكى از اين امور قبول نكردن روايات شيعه است. اين امر مؤلف كتاب را كه خود سنى اشعرى است به تعجب واداشته و مىگويد: «و العجب من هولاء المحدثين انهم يقولون فلان متهم بالرفض فلا تقبل روايته و لم يقل احد منهم فلان مصرح بالتشبيه فكان جاهلا بربه فوجب ان لا تقبل روايته لأن الطعن في ابوبكر و عمر لا يزيد على الطعن في ذات الله تعالى و في صفاته».<ref>ج /9ص 213</ref> |
ویرایش