جرجانی، علی بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص'
جز (جایگزینی متن - 'رحمه الله' به 'رحمه‌الله')
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
خط ۴۷: خط ۴۷:




'''على بن محمود استرآبادى'''، معروف به '''مير سيد شريف جرجانى'''، از عالمان پرآوازه سده هشتم هجرى است كه سال 740 قمرى در روستاى طاغو<ref>در حبيب السير (تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1380، ج 3، ص 546) نام اين روستا به همين صورتى كه ضبط شد، آمده است. دهخدا نيز در لغت نامه (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم: 1377، ذيل طاغو) به نقل از حبيب السير آن را با همين ضبط آورده است. اما [[زرکلی، خیرالدین|زركلى]] در الاعلام (بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ 13، ج 5، ص 7) زادگاه جرجانى را تاكو ضبط كرده است. در اثرآفرينان (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1377 ش، ج 2، ص 197) نام اين قريه طاعو ذكر شده است و در تاريخ راقم سمرقندى، به تصحيح دكتر [[ستوده، منوچهر|منوچهر ستوده]]، (تهران: موقوفات افشار، 1380 ش، ص 42) هم از قريه طاعون (!) سخن به ميان آمده است.</ref>نزديك استرآباد ديده به جهان گشود و در همان‌جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات خود به شيراز و هرات و قاهره رفت.
'''على بن محمود استرآبادى'''، معروف به '''مير سيد شريف جرجانى'''، از عالمان پرآوازه سده هشتم هجرى است كه سال 740 قمرى در روستاى طاغو<ref>در حبيب السير (تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1380، ج 3، ص546) نام اين روستا به همين صورتى كه ضبط شد، آمده است. دهخدا نيز در لغت نامه (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم: 1377، ذيل طاغو) به نقل از حبيب السير آن را با همين ضبط آورده است. اما [[زرکلی، خیرالدین|زركلى]] در الاعلام (بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ 13، ج 5، ص7) زادگاه جرجانى را تاكو ضبط كرده است. در اثرآفرينان (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1377 ش، ج 2، ص197) نام اين قريه طاعو ذكر شده است و در تاريخ راقم سمرقندى، به تصحيح دكتر [[ستوده، منوچهر|منوچهر ستوده]]، (تهران: موقوفات افشار، 1380 ش، ص42) هم از قريه طاعون (!) سخن به ميان آمده است.</ref>نزديك استرآباد ديده به جهان گشود و در همان‌جا به كسب علوم پرداخت و براى تكميل تحصيلات خود به شيراز و هرات و قاهره رفت.


== دوران تحصيل، تدريس و اساتيد ==
== دوران تحصيل، تدريس و اساتيد ==




درباره دوران تحصيل او برخى منابع از بهره‌گيرى وى از دانش [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] (694 -766 قمرى) سخن به ميان آورده‌اند و چنين مى‌نگارند كه وى شرح شمسيه و شرح مطالع را نزد [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] فراگرفته است<ref>بنگريد به: ريحانةالادب، محمودعلى مدرس تبريزى، تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1374 ش، ج 3، صص 217 213، الفوائد البهيه، محمد بن عبدالحى لكنهوى هندى، كراچى: 1393 ق، صص 127; 126 و الكنى و الاؤلقاب، الشيخ عبؤاس القمى، تهران: مكتبة الصدر، ج 2، ص 3593</ref>، اما گزارش ديگرى نيز حاكى از آن است كه به دليل ضعف پيرى و سالخوردگى قطب‌الدين، بهره‌گيرى از دانش وى براى جرجانى امكان پذير نشد و او به راهنمايى اين حكيم نامور، از هرات راهى قاهره مى‌شود تا در آنجا از مجلس درس ميرمحمد بن مبارك شاه بخارى، معروف به ميرك بخارى (متوفاى 775 قمرى)، كه از شاگردان برجسته قطب‌الدين بود، بهره‌مند شود و شرح شمسيه، شرح مطالع، و مواقف عضدالدين ايجى را از او فراگيرد.<ref>الفوائد البهيه، ص 1304 مجالس الموؤمنين، [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]]، تهران: اسلاميه، چ 1365:3 ش، ج 2، ص 2125</ref>
درباره دوران تحصيل او برخى منابع از بهره‌گيرى وى از دانش [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] (694 -766 قمرى) سخن به ميان آورده‌اند و چنين مى‌نگارند كه وى شرح شمسيه و شرح مطالع را نزد [[قطب‌‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‌الدين رازى]] فراگرفته است<ref>بنگريد به: ريحانةالادب، محمودعلى مدرس تبريزى، تهران: انتشارات خيام، چاپ چهارم: 1374 ش، ج 3، صص 217 213، الفوائد البهيه، محمد بن عبدالحى لكنهوى هندى، كراچى: 1393 ق، صص 127; 126 و الكنى و الاؤلقاب، الشيخ عبؤاس القمى، تهران: مكتبة الصدر، ج 2، ص3593</ref>، اما گزارش ديگرى نيز حاكى از آن است كه به دليل ضعف پيرى و سالخوردگى قطب‌الدين، بهره‌گيرى از دانش وى براى جرجانى امكان پذير نشد و او به راهنمايى اين حكيم نامور، از هرات راهى قاهره مى‌شود تا در آنجا از مجلس درس ميرمحمد بن مبارك شاه بخارى، معروف به ميرك بخارى (متوفاى 775 قمرى)، كه از شاگردان برجسته قطب‌الدين بود، بهره‌مند شود و شرح شمسيه، شرح مطالع، و مواقف عضدالدين ايجى را از او فراگيرد.<ref>الفوائد البهيه، ص1304 مجالس الموؤمنين، [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]]، تهران: اسلاميه، چ 1365:3 ش، ج 2، ص2125</ref>


وى در سفر دراز خود به قاهره از مجلس درس اكمل‌الدين محمود بن محمود بابرتى (714 - 786 قمرى) نيز بهره برد و نزد او حاشيه الهدايه مرغينانى را فراگرفت و در ميان راه با شمس‌الدين فنارى (751 - 834 قمرى) آشنا شد و او جرجانى را در اين سفر همراهى كرد.
وى در سفر دراز خود به قاهره از مجلس درس اكمل‌الدين محمود بن محمود بابرتى (714 - 786 قمرى) نيز بهره برد و نزد او حاشيه الهدايه مرغينانى را فراگرفت و در ميان راه با شمس‌الدين فنارى (751 - 834 قمرى) آشنا شد و او جرجانى را در اين سفر همراهى كرد.
خط ۷۰: خط ۷۰:
جرجانى مدتى كه در سمرقند مى‌زيست، به تدريس و از جمله تدريس شرح كافيه، اشتغال داشت و در همين شهر، نگارش شرح مواقف ايجى را آغاز كرد و آن را سال 807 قمرى اندكى پس از مرگ تيمور به پايان رساند. او تا سال 812 قمرى در سمرقند ماند<ref>از اجازه نامه‌اى كه جرجانى به محمود بن حاجى بن شيخ عمر بن محمود داده است، چنين بر مى‌آيد كه وى تا سال 812ق در سمرقند مى‌زيسته است. اين اجازه‌نامه كه در همين شهر نوشته شده است، در مقدمه خزانةالادب. عبدالقادر بن عمر بغدادى (درگذشته به سال 1093) آمده است</ref>و پس از آن به شيراز بازگشت و تا پايان عمر در اين سامان زيست.
جرجانى مدتى كه در سمرقند مى‌زيست، به تدريس و از جمله تدريس شرح كافيه، اشتغال داشت و در همين شهر، نگارش شرح مواقف ايجى را آغاز كرد و آن را سال 807 قمرى اندكى پس از مرگ تيمور به پايان رساند. او تا سال 812 قمرى در سمرقند ماند<ref>از اجازه نامه‌اى كه جرجانى به محمود بن حاجى بن شيخ عمر بن محمود داده است، چنين بر مى‌آيد كه وى تا سال 812ق در سمرقند مى‌زيسته است. اين اجازه‌نامه كه در همين شهر نوشته شده است، در مقدمه خزانةالادب. عبدالقادر بن عمر بغدادى (درگذشته به سال 1093) آمده است</ref>و پس از آن به شيراز بازگشت و تا پايان عمر در اين سامان زيست.


گفته مى‌شود در همين دوران است كه شاه نعمت‌الله ولى (730 - 834 قمرى) به شيراز آمد و جرجانى از وى به گرمى استقبال كرد<ref>بنگريد به: «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى» ص 135 و 181</ref>در همين دوران است كه وى در مسير سير و سلوك عرفانى گام برداشت و به طريقه نقشبنديه انتساب يافت.
گفته مى‌شود در همين دوران است كه شاه نعمت‌الله ولى (730 - 834 قمرى) به شيراز آمد و جرجانى از وى به گرمى استقبال كرد<ref>بنگريد به: «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى» ص135 و 181</ref>در همين دوران است كه وى در مسير سير و سلوك عرفانى گام برداشت و به طريقه نقشبنديه انتساب يافت.


[[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]] (817 -898 قمرى) در نفحات الانس، درباره انتساب جرجانى به طريقه نقشبنديه، ضمن آن كه وى را از اصحاب علاالدين عطار (درگذشته به سال 802 قمرى)، داماد و مريد بهاالدين نقشبند (متوفاى 790 قمرى)، دانسته است، مى‌گويد: اين فقير از بعضى عزيزان شنيده است كه قدوة العلما المحققين و اسوة الكبرا المدققين، صاحب التصانيف الفائقة و التحقيقات الرائقة، السيد الشريف الجرجانى، رحمه‌الله تعالى كه توفيق انخراط در سلك اصحاب ايشان يافته بوده است و نياز و اخلاص تمام به خادمان و ملازمان ايشان داشته، بارها مى‌گفته كه تا من به شرف صحبت شيخ زين‌الدين على رحمه‌الله تعالى نرسيدم از رفض نرستم، و تا به صحبت خواجه عطار قدس‌سره نپيوستم خداى را نشناختم.<ref>بنگريد به: «تذكره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولى از عبدالرزاق کرمانى»، مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمت‌الله ولى کرمانى، تصحيح ژان اوبن، انجمن ايران شناسى فرانسه در ايران، تهران: 1361‌ش (به نقل از «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، ص 136) ; و نيز: ريحانةالادب، ج 6، ص 3409. نفحات الانس، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]]، به تصحيح و مقدمه و پيوست مهدى توحيدى پور، تهران: انتشارات سعدى، چاپ دوم: 1366، ص 389</ref>
[[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]] (817 -898 قمرى) در نفحات الانس، درباره انتساب جرجانى به طريقه نقشبنديه، ضمن آن كه وى را از اصحاب علاالدين عطار (درگذشته به سال 802 قمرى)، داماد و مريد بهاالدين نقشبند (متوفاى 790 قمرى)، دانسته است، مى‌گويد: اين فقير از بعضى عزيزان شنيده است كه قدوة العلما المحققين و اسوة الكبرا المدققين، صاحب التصانيف الفائقة و التحقيقات الرائقة، السيد الشريف الجرجانى، رحمه‌الله تعالى كه توفيق انخراط در سلك اصحاب ايشان يافته بوده است و نياز و اخلاص تمام به خادمان و ملازمان ايشان داشته، بارها مى‌گفته كه تا من به شرف صحبت شيخ زين‌الدين على رحمه‌الله تعالى نرسيدم از رفض نرستم، و تا به صحبت خواجه عطار قدس‌سره نپيوستم خداى را نشناختم.<ref>بنگريد به: «تذكره در مناقب حضرت شاه نعمت‌الله ولى از عبدالرزاق کرمانى»، مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمت‌الله ولى کرمانى، تصحيح ژان اوبن، انجمن ايران شناسى فرانسه در ايران، تهران: 1361‌ش (به نقل از «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، ص136) ; و نيز: ريحانةالادب، ج 6، ص3409. نفحات الانس، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامى]]، به تصحيح و مقدمه و پيوست مهدى توحيدى پور، تهران: انتشارات سعدى، چاپ دوم: 1366، ص389</ref>


== گرايش مذهبى ==
== گرايش مذهبى ==




درباره گرايش مذهبى جرجانى نيز گفتنى است كه [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] بر پيروى او از مكتب اهل بيت و مذهب اماميه سخت اصرار مى‌ورزد و در اين ميان براى اثبات اين مدعا شهادت سيد محمود نوربخش موسوى (795 - 869 قمرى) شاگرد و معاصر مير سيد شريف و محمد بن ابی‌جمهور احسايى (متوفاى حدود 880 قمرى) را گواه مى‌آورد و چنين مى‌نويسد: مير سيد شريف بر وجهى كه مشهور بر السنه شافعيه فارس است به امر تيمور مجبور شد بر يكى از دو مذهب شافعى و حنفى كه در بلاد فارس و ماوراءالنهر شايع بود، حكم نمايد و او سه روز مهلت خواست و شافعيان و حنفى‌ها كه از جريان امر آگاه شدند در خفيه به خدمت سيد رسيدند و هر كدام مير را جهت ترويج مذهب خود تطميع مى‌نمودند و آخر چون اكثر امرا و مقربان پادشاه، حنفى بودند، به زور و زر غالب آمدند و حكم به ترجيح مذهب حنفى دادند و بنا بر آن مردم او را حنفى مذهب تصور نمودند، ولى در باطن به موجب تصريح شيخ محمود بن ابی‌جمهور در رساله مناظره او با فاضل سنى هروى و به مقتضاى تنصيص سيد محمد نوربخش و ساير دلايل و امارات مير سيد شريف از فرقه ناجيه اماميه بوده است.<ref>مجالس المومنين، ج 2، ص 212</ref>
درباره گرايش مذهبى جرجانى نيز گفتنى است كه [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] بر پيروى او از مكتب اهل بيت و مذهب اماميه سخت اصرار مى‌ورزد و در اين ميان براى اثبات اين مدعا شهادت سيد محمود نوربخش موسوى (795 - 869 قمرى) شاگرد و معاصر مير سيد شريف و محمد بن ابی‌جمهور احسايى (متوفاى حدود 880 قمرى) را گواه مى‌آورد و چنين مى‌نويسد: مير سيد شريف بر وجهى كه مشهور بر السنه شافعيه فارس است به امر تيمور مجبور شد بر يكى از دو مذهب شافعى و حنفى كه در بلاد فارس و ماوراءالنهر شايع بود، حكم نمايد و او سه روز مهلت خواست و شافعيان و حنفى‌ها كه از جريان امر آگاه شدند در خفيه به خدمت سيد رسيدند و هر كدام مير را جهت ترويج مذهب خود تطميع مى‌نمودند و آخر چون اكثر امرا و مقربان پادشاه، حنفى بودند، به زور و زر غالب آمدند و حكم به ترجيح مذهب حنفى دادند و بنا بر آن مردم او را حنفى مذهب تصور نمودند، ولى در باطن به موجب تصريح شيخ محمود بن ابی‌جمهور در رساله مناظره او با فاضل سنى هروى و به مقتضاى تنصيص سيد محمد نوربخش و ساير دلايل و امارات مير سيد شريف از فرقه ناجيه اماميه بوده است.<ref>مجالس المومنين، ج 2، ص212</ref>


شيخ [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] (1293 - 1389قمرى) نيز در [[طبقات أعلام الشيعة|طبقات اعلام‌الشيعه]] با اشاره به استدلال قاضى نورالله درباره تشيع جرجانى، امامى بودن وى را مسلم مى‌داند و مى‌گويد: اين مساله چنان آشكار است كه نيازى به اثبات ندارد و در ادامه مى‌افزايد: آنچه باعث شده است برخى در مورد شيعه بودن مير سيد شريف ترديد پيدا كنند اين است كه شمارى از نوادگان او به پيروى از جريان حاكم بر كشور از مذهب اهل سنت پيروى كرده‌اند<ref>از جمله فرزندان مير سيد شريف كه نه تنها به پيروى از مذهب اهل تسنن، بلكه به ناصبى‌گرى اشتهار دارد، ميرزا مخدوم است كه كتابى نيز با عنوان نواقض الروافض در رد شيعه نگاشته است. [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] نيز در پاسخ به اين كتاب، مصائب النواصب و شيخ [[مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل|ابوعلى حائرى]] نيز، عذاب النواصب را به رشته تحرير در آورده است. جالب آن كه همين ميرزا مخدوم فرزندى دارد به نام ابوالفتح عصام‌الدين كه از علماى شيعه دربار شاه طهماسب صفوى است و آثارى چون تفسير شاهى (شرح فارسى آيات الاحكام)، و شرح باب حادى عشر و... را در كارنامه علمى خود ثبت كرده است. بنگريد به: الكنى و الالقاب، ج 2، ص 359 و ص 468 ريحانه الادب، ج 3، صص 215 - 216</ref>و اين در حالى است كه چنين استدلالى سست مى‌نمايد، زيرا بسيارى از فرزندان عارفان بزرگ شيعه از نسل‌هاى متاخر به پيروى از مذهب تسنن تظاهر مى‌كردند و اين به خاطر فعاليت‌هاى برخى حاكمان ترك و تاتار در زمينه پيوند ميان گنوسيسم و تسنن بوده است و نمى‌توان بر اين اساس پدران آنان را پيرو مذهب تسنن دانست.
شيخ [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ تهرانى]] (1293 - 1389قمرى) نيز در [[طبقات أعلام الشيعة|طبقات اعلام‌الشيعه]] با اشاره به استدلال قاضى نورالله درباره تشيع جرجانى، امامى بودن وى را مسلم مى‌داند و مى‌گويد: اين مساله چنان آشكار است كه نيازى به اثبات ندارد و در ادامه مى‌افزايد: آنچه باعث شده است برخى در مورد شيعه بودن مير سيد شريف ترديد پيدا كنند اين است كه شمارى از نوادگان او به پيروى از جريان حاكم بر كشور از مذهب اهل سنت پيروى كرده‌اند<ref>از جمله فرزندان مير سيد شريف كه نه تنها به پيروى از مذهب اهل تسنن، بلكه به ناصبى‌گرى اشتهار دارد، ميرزا مخدوم است كه كتابى نيز با عنوان نواقض الروافض در رد شيعه نگاشته است. [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] نيز در پاسخ به اين كتاب، مصائب النواصب و شيخ [[مازندرانی حائری، محمد بن اسماعیل|ابوعلى حائرى]] نيز، عذاب النواصب را به رشته تحرير در آورده است. جالب آن كه همين ميرزا مخدوم فرزندى دارد به نام ابوالفتح عصام‌الدين كه از علماى شيعه دربار شاه طهماسب صفوى است و آثارى چون تفسير شاهى (شرح فارسى آيات الاحكام)، و شرح باب حادى عشر و... را در كارنامه علمى خود ثبت كرده است. بنگريد به: الكنى و الالقاب، ج 2، ص359 و ص468 ريحانه الادب، ج 3، صص 215 - 216</ref>و اين در حالى است كه چنين استدلالى سست مى‌نمايد، زيرا بسيارى از فرزندان عارفان بزرگ شيعه از نسل‌هاى متاخر به پيروى از مذهب تسنن تظاهر مى‌كردند و اين به خاطر فعاليت‌هاى برخى حاكمان ترك و تاتار در زمينه پيوند ميان گنوسيسم و تسنن بوده است و نمى‌توان بر اين اساس پدران آنان را پيرو مذهب تسنن دانست.


از سويى ديگر مير سيد شريف از سوى شاه شجاع به مدت 10 سال به عنوان مدرس دارالشفاى شيراز منصوب شده بود و چون اين شهر به دست تيموريان سنى مذهب، سقوط كرد، مير به اقامت اجبارى در سمرقند وادار مى‌شود و پس از مرگ تيمور، او نيز امكان بازگشت به شيراز را فراهم مى‌بيند و به اين شهر بازمى‌گردد و در همين دوران، يعنى پس از بازگشت از تبعيدگاه خويش، آثارى چون شرح تذكره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] (595 - 673 قمرى) را در سال 811 قمرى پديد مى‌آورد.<ref>بنگريد به: طبقات اعلام الشيعه، الشيخ آغابزرگ الطهرانى، تحقيق على نقى منزوى، تهران: موسسه اسماعيليان، الطبعة الثانية، ج 4 (القرن التاسع و القرن العاشر)، صص 90 - 91</ref>
از سويى ديگر مير سيد شريف از سوى شاه شجاع به مدت 10 سال به عنوان مدرس دارالشفاى شيراز منصوب شده بود و چون اين شهر به دست تيموريان سنى مذهب، سقوط كرد، مير به اقامت اجبارى در سمرقند وادار مى‌شود و پس از مرگ تيمور، او نيز امكان بازگشت به شيراز را فراهم مى‌بيند و به اين شهر بازمى‌گردد و در همين دوران، يعنى پس از بازگشت از تبعيدگاه خويش، آثارى چون شرح تذكره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] (595 - 673 قمرى) را در سال 811 قمرى پديد مى‌آورد.<ref>بنگريد به: طبقات اعلام الشيعه، الشيخ آغابزرگ الطهرانى، تحقيق على نقى منزوى، تهران: موسسه اسماعيليان، الطبعة الثانية، ج 4 (القرن التاسع و القرن العاشر)، صص 90 - 91</ref>
خط ۸۶: خط ۸۶:




علامه جرجانى در دوران زندگى پربار خود، شاگردان زيادى را تربيت كرده است و شمار زيادى از دانشوران شيعى و غير شيعى شاگرد يا راوى آثار و انديشه‌هاى او بوده‌اند. از آن ميان مى‌توان به پسرش شمس‌الدين محمد بن على جرجانى (متوفاى 838 قمرى)، مولانا حسن شاه بقال، سعدالدين اسعد دوانى، محيى‌الدين محمد كوشكنارى انصارى، نورالدين على بن ابراهيم جويمى شيرازى (متوفاى 862 قمرى)، خواجه على چاكرديزگى سمرقندى، محمد حاجى بن شيخ عمر بن محمد، شهاب‌الدين ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عربشاه (791 - 854 قمرى)، خواجه حافظ رازى، شيخ محمد بن ابی‌جمهور احسايى، سيد محمد نوربخش، جلال‌الدين محمد بن عبدالعزيز شافعى، شيخ منصور بن حسن كازرونى و... اشاره كرد.<ref>بنگريد به: دايرةالمعارف تشيع (تهران: نشر شهير سعيد محبى)، ج 5، ص ;333 الكنى و الالقاب، ج 2، ص 359 و نيز: مقاله «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، صص 185 183 (پيوست 1)</ref>
علامه جرجانى در دوران زندگى پربار خود، شاگردان زيادى را تربيت كرده است و شمار زيادى از دانشوران شيعى و غير شيعى شاگرد يا راوى آثار و انديشه‌هاى او بوده‌اند. از آن ميان مى‌توان به پسرش شمس‌الدين محمد بن على جرجانى (متوفاى 838 قمرى)، مولانا حسن شاه بقال، سعدالدين اسعد دوانى، محيى‌الدين محمد كوشكنارى انصارى، نورالدين على بن ابراهيم جويمى شيرازى (متوفاى 862 قمرى)، خواجه على چاكرديزگى سمرقندى، محمد حاجى بن شيخ عمر بن محمد، شهاب‌الدين ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن عربشاه (791 - 854 قمرى)، خواجه حافظ رازى، شيخ محمد بن ابی‌جمهور احسايى، سيد محمد نوربخش، جلال‌الدين محمد بن عبدالعزيز شافعى، شيخ منصور بن حسن كازرونى و... اشاره كرد.<ref>بنگريد به: دايرةالمعارف تشيع (تهران: نشر شهير سعيد محبى)، ج 5، ص;333 الكنى و الالقاب، ج 2، ص359 و نيز: مقاله «كتاب شناسى مير سيد شريف جرجانى»، صص 185 183 (پيوست 1)</ref>


== آثار ==
== آثار ==
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:




مير سيد شريف سال 816 قمرى، زمانى كه 76 سال از عمر پربارش سپرى شده بود، دار فانى را وداع گفت و در شيراز به خاك سپرده شد. در تاريخ وفاتش گفته‌اند: استاد بشر حيات عالم سلطان جهان شريف ملت اندر ششم ربيع ثانى از هشتصد و شانزده ز هجرت زين دار فنا به چارشنبه فرمود به دار خلد رحلت<ref>بنگريد به: تاريخ راقم سمرقندى، ص 43، حبيب السير، ج 3، ص 547 روضة الصفا، ج 8، ص 452 مجالس المومنين، ج 2، ص 220 نزهت الاخبار، ص 569. درباره سال وفات جرجانى اقوال ديگرى، همچون سال 814 ق، 824 ق، و 825ق نيز در برخى منابع به چشم مى‌خورد. براى نمونه بنگريد به: بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر|جلال‌الدين عبدالرحمن السيوطى]]، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دارالفكر، الطبعة الثانية: 1979 م، ج 2، ص 197 ; 196 تذكره منتخب اللطايف، رحيم على خان ايمان، با مقدمه دكتر تاراچند، به اهتمام [[جلالی نایینی، محمدرضا|سيد محمدرضا جلالى نائينى]] و دكتر سيد اميرحسن عابدى، چاپ تابان: 1349 ش، ص ;228 ريحانة [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة الى تصانيف الشيعة]]، الشيخ آقابزرگ الطهرانى، بيروت: دارالاضوا، ج 9، بخش 2 ص 521</ref>از جرجانى اشعار پراكنده‌اى نيز ميان منابع مختلف به چشم مى‌خورد كه رباعى زير از آن جمله است:
مير سيد شريف سال 816 قمرى، زمانى كه 76 سال از عمر پربارش سپرى شده بود، دار فانى را وداع گفت و در شيراز به خاك سپرده شد. در تاريخ وفاتش گفته‌اند: استاد بشر حيات عالم سلطان جهان شريف ملت اندر ششم ربيع ثانى از هشتصد و شانزده ز هجرت زين دار فنا به چارشنبه فرمود به دار خلد رحلت<ref>بنگريد به: تاريخ راقم سمرقندى، ص43، حبيب السير، ج 3، ص547 روضة الصفا، ج 8، ص452 مجالس المومنين، ج 2، ص220 نزهت الاخبار، ص569. درباره سال وفات جرجانى اقوال ديگرى، همچون سال 814 ق، 824 ق، و 825ق نيز در برخى منابع به چشم مى‌خورد. براى نمونه بنگريد به: بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النحاة، [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌‌بکر|جلال‌الدين عبدالرحمن السيوطى]]، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دارالفكر، الطبعة الثانية: 1979 م، ج 2، ص197 ; 196 تذكره منتخب اللطايف، رحيم على خان ايمان، با مقدمه دكتر تاراچند، به اهتمام [[جلالی نایینی، محمدرضا|سيد محمدرضا جلالى نائينى]] و دكتر سيد اميرحسن عابدى، چاپ تابان: 1349 ش، ص;228 ريحانة [[الذريعة إلی تصانيف الشيعة|الذريعة الى تصانيف الشيعة]]، الشيخ آقابزرگ الطهرانى، بيروت: دارالاضوا، ج 9، بخش 2 ص521</ref>از جرجانى اشعار پراكنده‌اى نيز ميان منابع مختلف به چشم مى‌خورد كه رباعى زير از آن جمله است:


{{شعر}}
{{شعر}}
۶۱٬۱۸۹

ویرایش