۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
در مورد كتاب حاضر ذكر چند نكته سودمند است: | در مورد كتاب حاضر ذكر چند نكته سودمند است: | ||
#اين تعليقه در اواخر عمر و دوران كمال علمى آشتيانى به رشته تحرير درآمده است. وى در مقدمهاى كه بر آن نوشته با تجليل بسيار، شرح منظومه را بهترين كتاب و [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] را بهترين نويسنده در طول قرون متمادى دانسته است...<ref>مقدمه نويسنده، | #اين تعليقه در اواخر عمر و دوران كمال علمى آشتيانى به رشته تحرير درآمده است. وى در مقدمهاى كه بر آن نوشته با تجليل بسيار، شرح منظومه را بهترين كتاب و [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] را بهترين نويسنده در طول قرون متمادى دانسته است...<ref>مقدمه نويسنده، ص1</ref> | ||
#هر چند موضوع اين كتاب مباحث منطقى است ولى به دليل آنكه نويسنده بر گزارههاى مطرح در فلسفه و عرفان نيز اشراف داشته، مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى گوناگونى مانند: «اتحاد عاقل و معقول و معانى يازدهگانه عقل»، «معناى حمد»، «انسان كامل»، «تجلى صفاتى»، «تفاوت الهام و وحى»، «علم بارى»، «اقسام تشكيك»، «مشيت و معيت قيّوميه»، «اقوال مختلف درباره ابصار»، «كيفيت طىّ زمان و مكان و راز معجزات پيامبران» به مناسبت مطرح شده و بلكه مسائل عرفانى مطرح شده در اين اثر بيشتر از مباحث منطقى است...<ref>مقدمه ناشر، | #هر چند موضوع اين كتاب مباحث منطقى است ولى به دليل آنكه نويسنده بر گزارههاى مطرح در فلسفه و عرفان نيز اشراف داشته، مباحث كلامى، فلسفى و عرفانى گوناگونى مانند: «اتحاد عاقل و معقول و معانى يازدهگانه عقل»، «معناى حمد»، «انسان كامل»، «تجلى صفاتى»، «تفاوت الهام و وحى»، «علم بارى»، «اقسام تشكيك»، «مشيت و معيت قيّوميه»، «اقوال مختلف درباره ابصار»، «كيفيت طىّ زمان و مكان و راز معجزات پيامبران» به مناسبت مطرح شده و بلكه مسائل عرفانى مطرح شده در اين اثر بيشتر از مباحث منطقى است...<ref>مقدمه ناشر، ص12</ref> | ||
#همانطور كه از نام اثر پيداست اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و براى توضيح مطالب برخى از اشعار عربى را هم در آن آورده ولى به بسيارى از اشعار فارسى مانند شعرهاى مولوى و سنائى و [[شبستری، محمود|شيخ محمود شبسترى]] و ميرفندرسكى نيز توجه و در هنگام بحث به آن استشهاد كرده است. | #همانطور كه از نام اثر پيداست اين كتاب به زبان عربى نوشته شده و براى توضيح مطالب برخى از اشعار عربى را هم در آن آورده ولى به بسيارى از اشعار فارسى مانند شعرهاى مولوى و سنائى و [[شبستری، محمود|شيخ محمود شبسترى]] و ميرفندرسكى نيز توجه و در هنگام بحث به آن استشهاد كرده است. | ||
#شارح درباره اينكه مراعات احترام اسماى تدوينى الهى ضرورى است تا چه برسد به اسماى تكوينى، بر اين نكته تأكيد كرده است كه زيرا اسماى تكوينى وجودشان تمامتر و كاملتر از اسماى تدوينى است همانطور كه وجود عينى از وجود لفظى و كتبى برتر است و اسماى تكوينى حقيقت تدوينيات هستند...<ref>متن كتاب، | #شارح درباره اينكه مراعات احترام اسماى تدوينى الهى ضرورى است تا چه برسد به اسماى تكوينى، بر اين نكته تأكيد كرده است كه زيرا اسماى تكوينى وجودشان تمامتر و كاملتر از اسماى تدوينى است همانطور كه وجود عينى از وجود لفظى و كتبى برتر است و اسماى تكوينى حقيقت تدوينيات هستند...<ref>متن كتاب، ص141</ref> | ||
#شارح در مورد موضوع منطق بر آن است كه موضوع منطق، معقولات ثانى منطقى است و بحث از وجود موضوع و ماهيت آن، از وظائف آن علم نيست و اگر بحث از معقولات ثانى از جهت هليه منطقيه و مائيت حقيقيه از وظائف منطقى نباشد پس بحث از كلى طبيعى از نظر وجود داشتن يا نداشتن در خارج، سزاوارتر است كه از موضوع علم منطق خارج باشد. بنابراين تحقيق در اين مسأله بر عهده منطقى نيست؛ بر عكس حكيم الهى كه وظيفه دارد درباره وجود مطلق و عوارض و احوالش پژوهش كند و ترديدى نيست كه موضوعات همه علوم، از عوارض موضوع و احوال حكمت الهى است. همانطوركه گفته شده است:{{شعر}} | #شارح در مورد موضوع منطق بر آن است كه موضوع منطق، معقولات ثانى منطقى است و بحث از وجود موضوع و ماهيت آن، از وظائف آن علم نيست و اگر بحث از معقولات ثانى از جهت هليه منطقيه و مائيت حقيقيه از وظائف منطقى نباشد پس بحث از كلى طبيعى از نظر وجود داشتن يا نداشتن در خارج، سزاوارتر است كه از موضوع علم منطق خارج باشد. بنابراين تحقيق در اين مسأله بر عهده منطقى نيست؛ بر عكس حكيم الهى كه وظيفه دارد درباره وجود مطلق و عوارض و احوالش پژوهش كند و ترديدى نيست كه موضوعات همه علوم، از عوارض موضوع و احوال حكمت الهى است. همانطوركه گفته شده است:{{شعر}} | ||
#:{{ب|''من و تو عارض ذات وجوديم''|2=''مشبكهاى مرآت شهوديم''}}{{پایان شعر}} | #:{{ب|''من و تو عارض ذات وجوديم''|2=''مشبكهاى مرآت شهوديم''}}{{پایان شعر}} | ||
...<ref>متن كتاب، | ...<ref>متن كتاب، ص175</ref> | ||
#شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مىگذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مىكند كه گويى جادو شدهاند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط...<ref>همان، | #شارح نوشته است كه خطابه براى عموم مردم مفيدتر است و در آنان تأثير بيشترى مىگذارد زيرا آنان تحمل برهان و جدل را ندارند. و برخى از اشعار نيز چنان قلب مردم را تسخير مىكند كه گويى جادو شدهاند. برخى از شعرها حكمتند و آن عبارت از شعرى است كه مشتمل باشد بر توحيد بارى تعالى و تنزيه او و بيان صفات ثبوتيه و سلبيه و جماليه و جلاليه و مدح انبياء و اولياى الهى بدون افراط و تفريط...<ref>همان، ص300</ref> | ||
#شارح در شرح مثالهاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مىگردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفتهاند كه حكمت گمراهكننده مؤمن است! همچنين برخى گفتهاند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مىشود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همينطور است. از طرف ديگر ما نمىپذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همانطور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلالهايى كه در اخبار اهل بيت(ع) آمده و اصحابشان مانند هشام بن حكم و... را فرمان دادهاند كه با مخالفان مجادله كنند و آنان را ستودهاند كه آگاه به قواعد منطقى و فلسفى هستند...<ref>همان، | #شارح در شرح مثالهاى انواع مغالطات نوشته است كه در روايت آمده كه «أن الحكمة ضالة المؤمن يطلبها حيث وجدها» و منظور به قرينه آخر روايت آن است كه حكمت مانند مركبى است كه صاحبش آن را گم كرده و به دنبالش مىگردد ولى برخى از جاهلان روايت را تحريف كرده و گفتهاند كه حكمت گمراهكننده مؤمن است! همچنين برخى گفتهاند كه تأليف منطق در زمان پيامبر(ص) انجام نشده يا جواز تعلمش از سوى ايشان وارد نشده است ولى اين گفته با اين نكته نقض مىشود كه علم نحو و صرف و اصول و غير آن هم همينطور است. از طرف ديگر ما نمىپذيريم كه چنين مطلبى در شرع وارد نشده است؛ زيرا همانطور كه در اول كتاب ذكر شد «ميزان» و «موازين» و «حكمت» تأويل به منطق و فلسفه شده است و همچنين مؤيد اين مطلب است مجادلات و استدلالهايى كه در اخبار اهل بيت(ع) آمده و اصحابشان مانند هشام بن حكم و... را فرمان دادهاند كه با مخالفان مجادله كنند و آنان را ستودهاند كه آگاه به قواعد منطقى و فلسفى هستند...<ref>همان، ص306- 307</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش