حسینی طهرانی، سید محمدحسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص'
جز (جایگزینی متن - 'رحمة الله عليه' به 'رحمةالله‌عليه')
جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص')
خط ۴۶: خط ۴۶:




پس از هفت سال تلاش علمى و مجاهدات عملى در حوزه علميه قم و نيل به درجه اجتهاد، جهت تكميل دروس خويش عزم هجرت به آستان مولى الموحدين اميرالمؤمنين على (عليه‌السلام) را مى‌نمايند و در اين راستا از محضر استادشان مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] كسب تكليف كرده؛ مرحوم علامه در ضمن نامه‌اى با بيانى بديع خطاب به ايشان مى‌فرمايند: «... ولى با اين همه چنانچه قلبتان هم قاعدتا بايد شهادت بدهد، هيچگاه صورت پر مهر جنابعالى فراموش بنده نمى‌شود؛ و لولا اينكه موضوع آستان عرش بنيان [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) بود، بنده هيچگونه راى به مسافرت جنابعالى نه در مقام شور ونه به حسب تصور نمى‌دادم، بهر حال و اجمالا دل بنده پيوسته پيش شماست...» (حريم قدس ص 108)
پس از هفت سال تلاش علمى و مجاهدات عملى در حوزه علميه قم و نيل به درجه اجتهاد، جهت تكميل دروس خويش عزم هجرت به آستان مولى الموحدين اميرالمؤمنين على (عليه‌السلام) را مى‌نمايند و در اين راستا از محضر استادشان مرحوم [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] كسب تكليف كرده؛ مرحوم علامه در ضمن نامه‌اى با بيانى بديع خطاب به ايشان مى‌فرمايند: «... ولى با اين همه چنانچه قلبتان هم قاعدتا بايد شهادت بدهد، هيچگاه صورت پر مهر جنابعالى فراموش بنده نمى‌شود؛ و لولا اينكه موضوع آستان عرش بنيان [[امام على(ع)|حضرت امير]](ع) بود، بنده هيچگونه راى به مسافرت جنابعالى نه در مقام شور ونه به حسب تصور نمى‌دادم، بهر حال و اجمالا دل بنده پيوسته پيش شماست...» (حريم قدس ص108)


بارى، ايشان با عزيمت به نجف اشرف قريب مدت هفت سال از محضر علماء اعلام آیت‌الله حاج [[حلی، حسین|شيخ حسين حلى]] (رحمه‌الله)، [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خويى]] (رحمه‌الله) و آیت‌الله شاهرودى بهره برده و دروس فقه و اصول و تفسير خود را به اتمام مى‌رسانند.  
بارى، ايشان با عزيمت به نجف اشرف قريب مدت هفت سال از محضر علماء اعلام آیت‌الله حاج [[حلی، حسین|شيخ حسين حلى]] (رحمه‌الله)، [[خویی، ابوالقاسم|آیت‌الله خويى]] (رحمه‌الله) و آیت‌الله شاهرودى بهره برده و دروس فقه و اصول و تفسير خود را به اتمام مى‌رسانند.  


جديت و عزم ستودنى ايشان در مسير تحصيل در نجف اشرف از ايشان شخصيتى مشار بالبنان ساخته بود تا جايى كه اقران ايشان در محضر آیت‌الله حاج سيد عبدالهادى شيرازى شهادت داده بودند كه «اگر سيد محمدحسین به ايران مراجعت نكند و در نجف بماند، مرجعيت شيعه مطلقا در اختيار او قرار خواهد گرفت.» (مهر فروزان ص 35)
جديت و عزم ستودنى ايشان در مسير تحصيل در نجف اشرف از ايشان شخصيتى مشار بالبنان ساخته بود تا جايى كه اقران ايشان در محضر آیت‌الله حاج سيد عبدالهادى شيرازى شهادت داده بودند كه «اگر سيد محمدحسین به ايران مراجعت نكند و در نجف بماند، مرجعيت شيعه مطلقا در اختيار او قرار خواهد گرفت.» (مهر فروزان ص35)


در ايام تحصيل در نجف اشرف بنا به فرموده استاد خود [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] (رحمةالله‌عليه) با بازماندگان از تلامذه موحد كبير و عارف عظيم حضرت حاج سيد على قاضى، ارتباط برقرار و با آقايان حاج شيخ عباس هاتف قوچانى و مرحوم حاج سيد جمال‌الدين گلپايگانى باب مراودات سلوكى را باز نمود.  
در ايام تحصيل در نجف اشرف بنا به فرموده استاد خود [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبائى]] (رحمةالله‌عليه) با بازماندگان از تلامذه موحد كبير و عارف عظيم حضرت حاج سيد على قاضى، ارتباط برقرار و با آقايان حاج شيخ عباس هاتف قوچانى و مرحوم حاج سيد جمال‌الدين گلپايگانى باب مراودات سلوكى را باز نمود.  
خط ۵۷: خط ۵۷:




اوقات بر اين منوال سپرى مى‌شد تا آن كه دست تقدير در نيمه شعبان سنه 1376 هق افق جديدى از بحار معرفت به رويش گشود و برگ زرين ديگرى بر اوراق حيات جاودانه اش بيفزود؛ او به ملاقات فريد عصر و حسنه دهر، مولى الاولياء و قدوة العرفاء، الذى لم يات بمثله الزمان، حضرت حاج سيد هاشم حداد (قدس‌الله‌نفسه الزكية) مشرف مى‌شود؛ در بدو ورود بر ايشان در آن دكان محقر آهنگرى و نعل سازى با بيانى سراسر تواضع، عشق و شور و شوق و بهاء و بهجت عرضه مى‌دارد: «آمده‌ام تا نعلى هم به پاى من بكوبيد» (روح مجرد ص 27) كلامى‌كه جز با استقرار نور معرفت و بصيرت در قلب و ضمير انسان، بر لسان جارى نمى‌شود !
اوقات بر اين منوال سپرى مى‌شد تا آن كه دست تقدير در نيمه شعبان سنه 1376 هق افق جديدى از بحار معرفت به رويش گشود و برگ زرين ديگرى بر اوراق حيات جاودانه اش بيفزود؛ او به ملاقات فريد عصر و حسنه دهر، مولى الاولياء و قدوة العرفاء، الذى لم يات بمثله الزمان، حضرت حاج سيد هاشم حداد (قدس‌الله‌نفسه الزكية) مشرف مى‌شود؛ در بدو ورود بر ايشان در آن دكان محقر آهنگرى و نعل سازى با بيانى سراسر تواضع، عشق و شور و شوق و بهاء و بهجت عرضه مى‌دارد: «آمده‌ام تا نعلى هم به پاى من بكوبيد» (روح مجرد ص27) كلامى‌كه جز با استقرار نور معرفت و بصيرت در قلب و ضمير انسان، بر لسان جارى نمى‌شود !


بارى، از ان لحظه به مدت بيست و هشت سال تمام با اين ابرمرد ميدان توحيد ومعرفت و يگانه ى راه سلوك و تجريد مراوده داشته و در سفر و حضر ملازم و مصاحب با ايشان بود تا جايى كه در اثر تعالى علمى و عملى از طرف استاد خود ملقب به سيد الطائفتين (سيد دو طائفه ى اهل علم و اهل معرفت) گرديد؛ كه شرح پاره‌اى از مصاحبات و مراودات خويش را با ايشان در كتاب قويم خود «روح مجرد» به رشته تحرير در آورده است.  
بارى، از ان لحظه به مدت بيست و هشت سال تمام با اين ابرمرد ميدان توحيد ومعرفت و يگانه ى راه سلوك و تجريد مراوده داشته و در سفر و حضر ملازم و مصاحب با ايشان بود تا جايى كه در اثر تعالى علمى و عملى از طرف استاد خود ملقب به سيد الطائفتين (سيد دو طائفه ى اهل علم و اهل معرفت) گرديد؛ كه شرح پاره‌اى از مصاحبات و مراودات خويش را با ايشان در كتاب قويم خود «روح مجرد» به رشته تحرير در آورده است.  
خط ۶۶: خط ۶۶:
در سال 1377ق در راستاى اجراى دستور مرحوم حاج شيخ محمد جواد انصارى همدانى (رضوان‌الله‌عليه) كه در آن اوقات بنا به سفارش مرحوم حداد (رحمةالله‌عليه) تحت تربيت ايشان قرار داشت، به صوب ايران مراجعت نموده و عهده دار تمشيت امور مسجد قائم طهران مى‌شوند و على رغم ميل باطنى و شخصى و تنها جهت انقياد در برابر ارشادات اساتيد خود به دستگيرى و ارشاد نفوس مستعده و قابل، از تمامى طبقات اجتماعى مبادرت مى‌ورزند.  
در سال 1377ق در راستاى اجراى دستور مرحوم حاج شيخ محمد جواد انصارى همدانى (رضوان‌الله‌عليه) كه در آن اوقات بنا به سفارش مرحوم حداد (رحمةالله‌عليه) تحت تربيت ايشان قرار داشت، به صوب ايران مراجعت نموده و عهده دار تمشيت امور مسجد قائم طهران مى‌شوند و على رغم ميل باطنى و شخصى و تنها جهت انقياد در برابر ارشادات اساتيد خود به دستگيرى و ارشاد نفوس مستعده و قابل، از تمامى طبقات اجتماعى مبادرت مى‌ورزند.  


بارها در زمستان سرد و برف و يخبندان به جهت ضيق مالى و نبود امكانات مسافت يك فرسخى بين منزل و مسجد قائم طهران را پياده طى نمودند و برمى‌گشتند و باز براى نماز مغرب و عشا همين مسير را مى‌پيمودند و اين در حالى بود كه به كسالت رماتيسم مفصلى مبتلا بودند، مى‌فرمودند: «شبها در اثر اين رفت و آمد از شدت درد تا صبح نمى‌خوابيدم و پايم را روى منقل كرسى مى‌گذاردم تا گرم شود و از درد و الم آن كاسته گردد» (مهر فروزان ص 41
بارها در زمستان سرد و برف و يخبندان به جهت ضيق مالى و نبود امكانات مسافت يك فرسخى بين منزل و مسجد قائم طهران را پياده طى نمودند و برمى‌گشتند و باز براى نماز مغرب و عشا همين مسير را مى‌پيمودند و اين در حالى بود كه به كسالت رماتيسم مفصلى مبتلا بودند، مى‌فرمودند: «شبها در اثر اين رفت و آمد از شدت درد تا صبح نمى‌خوابيدم و پايم را روى منقل كرسى مى‌گذاردم تا گرم شود و از درد و الم آن كاسته گردد» (مهر فروزان ص41


== هجرت به مشهد ==
== هجرت به مشهد ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش