سهروردی، عبدالقاهر بن عبدالله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'محمد رضا' به 'محمدرضا'
جز (جایگزینی متن - 'بيت المقدس ' به 'بيت‌المقدس ')
جز (جایگزینی متن - 'محمد رضا' به 'محمدرضا')
خط ۴۶: خط ۴۶:
==ولادت==
==ولادت==


'''عبدالقاهر بن عبداللّه بن محمد سهروردى بكرى'''، فقيه شافعى، صوفى، محدث، مدرس و مورخ، در سال 490ق در سهرورد زنجان به دنيا آمد.<ref>نصيرى، محمد رضا، 263</ref>
'''عبدالقاهر بن عبداللّه بن محمد سهروردى بكرى'''، فقيه شافعى، صوفى، محدث، مدرس و مورخ، در سال 490ق در سهرورد زنجان به دنيا آمد.<ref>نصيرى، محمدرضا، 263</ref>


وى از اكابر صوفيه و مشايخ عرفاى قرن ششم هجرى مى‌باشد كه بسيار عابد و زاهد و فاضل، به علوم ظاهريه و باطنيه واقف و نسبش با دوازده يا سيزده واسطه به ابوبكر خليفه موصول مى‌رسد و در طريقت، به ابوحامد غزالى منسوب و در بغداد مرشد و پير طريقت بود.<ref>مدرس، ميرزا محمد على، ص282</ref>
وى از اكابر صوفيه و مشايخ عرفاى قرن ششم هجرى مى‌باشد كه بسيار عابد و زاهد و فاضل، به علوم ظاهريه و باطنيه واقف و نسبش با دوازده يا سيزده واسطه به ابوبكر خليفه موصول مى‌رسد و در طريقت، به ابوحامد غزالى منسوب و در بغداد مرشد و پير طريقت بود.<ref>مدرس، ميرزا محمد على، ص282</ref>
خط ۵۲: خط ۵۲:
==اساتید==
==اساتید==


در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره بسيار يافت. فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از ابوعلى بن نبهان شنيد، همچنين از ظاهر شحّامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شنيد. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گراييد. در اين امر هم از شيخ [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] ارشاد يافت.<ref>نصيرى، محمد رضا، 263</ref>
در جوانى به بغداد رفت و از علوم رسمى بهره بسيار يافت. فقه شافعى را از اسعد ميهنى آموخت و كتاب «غريب الحديث» را از ابوعلى بن نبهان شنيد، همچنين از ظاهر شحّامى و ابوبكر انصارى نيز حديث شنيد. چندى متولى تدريس در نظاميه شد، اما از آن كار نيز منصرف شد و به عزلت و تصوف گراييد. در اين امر هم از شيخ [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] ارشاد يافت.<ref>نصيرى، محمدرضا، 263</ref>


وى پس از فراغت از علوم ظاهرى، داخل رشته تصوف شد و به تربيت و ارشاد طالبان طريقت پرداخت. او را در مذهب شافعى امام و در طريق تصوف، عَلَمى از اَعلام شمرده‌اند. در علم به پايگاهى رسيده بود كه او را مُفتى عِراقين و قُدوه فريقين لقب داده بودند. پس از آن كه به تصوف تمايل يافت، با شيخ حماد دباس و [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] مصاحبت كرد و در بغداد رباط و مدرسه‌اى ساخت و به وعظ، تذكير، دعا و تحذير پرداخت. در تفسير و فقه محفوظات بسيار داشت و شاگردان بسيارى از او دين و تصوف فراگرفتند. نزد خليفه عباسى زمان بسيار مقرب بود و از اين رو پناهگاه مردمى بود كه از تعديات المستنجد بالله در عذاب بودند. او مركز اتصال چند رشته از سَلاسِل صوفيه از جمله سلسله سهرورديه است و رشته تصوف او به شهاب‌الدين سهروردى و پس از او نيز به عزالدين محمود كاشانى (وفات 735ق) مؤلف مصباح الهداية و مفتاح الكفاية مى‌رسد.
وى پس از فراغت از علوم ظاهرى، داخل رشته تصوف شد و به تربيت و ارشاد طالبان طريقت پرداخت. او را در مذهب شافعى امام و در طريق تصوف، عَلَمى از اَعلام شمرده‌اند. در علم به پايگاهى رسيده بود كه او را مُفتى عِراقين و قُدوه فريقين لقب داده بودند. پس از آن كه به تصوف تمايل يافت، با شيخ حماد دباس و [[غزالی، احمد بن محمد|احمد غزالى]] مصاحبت كرد و در بغداد رباط و مدرسه‌اى ساخت و به وعظ، تذكير، دعا و تحذير پرداخت. در تفسير و فقه محفوظات بسيار داشت و شاگردان بسيارى از او دين و تصوف فراگرفتند. نزد خليفه عباسى زمان بسيار مقرب بود و از اين رو پناهگاه مردمى بود كه از تعديات المستنجد بالله در عذاب بودند. او مركز اتصال چند رشته از سَلاسِل صوفيه از جمله سلسله سهرورديه است و رشته تصوف او به شهاب‌الدين سهروردى و پس از او نيز به عزالدين محمود كاشانى (وفات 735ق) مؤلف مصباح الهداية و مفتاح الكفاية مى‌رسد.


وى در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى‌خورد و چندى نيز سقايى مى‌كرد. پس از آن به وعظ پرداخت و شهرت و قبول فوق‌العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقرا و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت‌المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبى‌ها موفق به زيارت نشد، با اين وجود نورالدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ برپا كرد.<ref>نصيرى، محمد رضا، 263</ref>
وى در مدت عزلت و مجاهدت از كسب دست خويش مى‌خورد و چندى نيز سقايى مى‌كرد. پس از آن به وعظ پرداخت و شهرت و قبول فوق‌العاده يافت. مدرسه و رباطى بنا كرد كه وجود او را ملجاء فقرا و درماندگان ساخت و مجالس او را محل توجه عام و خاص. در اواخر عمر به قصد زيارت بيت‌المقدس به شام رفت، اما به سبب غلبه و تهديد صليبى‌ها موفق به زيارت نشد، با اين وجود نورالدين زنگى مقدمش را گرامى داشت و او يك چند در دمشق ماند و مجلس وعظ برپا كرد.<ref>نصيرى، محمدرضا، 263</ref>


وى تمامى مايملك خود را وقف اولاد كرد، بعد از آن، شيخ شهاب‌الدين عمر سهروردى، برادرزاده او، با تمام فقر و احتياج بر وى وارد شد، او هم بسيار ملول و افسرده خاطر گرديد از اينكه از آن مال وقفى چيزى براى خودش ذخيره نكرده كه بدان وسيله، كمكى به شيخ عمر كرده باشد. ابونجيب به پسر خود عبداللّه اظهار داشت كه چيزى از سهم وقفى خود به شيخ عمر بدهد، اما عبداللّه موافقت نكرده و ابوالنجيب بسيار ملول شد و گفت والله تو به همين شيخ محتاج خواهى شد، پس آن‌قدر طول نكشيد كه دنيا به شيخ اقبال كرده و به ثروت زياد رسيد و عبدالله به او محتاج گرديده و از او استرحام نمود و شيخ تا آخر عمر، به او صله مى‌كرد.
وى تمامى مايملك خود را وقف اولاد كرد، بعد از آن، شيخ شهاب‌الدين عمر سهروردى، برادرزاده او، با تمام فقر و احتياج بر وى وارد شد، او هم بسيار ملول و افسرده خاطر گرديد از اينكه از آن مال وقفى چيزى براى خودش ذخيره نكرده كه بدان وسيله، كمكى به شيخ عمر كرده باشد. ابونجيب به پسر خود عبداللّه اظهار داشت كه چيزى از سهم وقفى خود به شيخ عمر بدهد، اما عبداللّه موافقت نكرده و ابوالنجيب بسيار ملول شد و گفت والله تو به همين شيخ محتاج خواهى شد، پس آن‌قدر طول نكشيد كه دنيا به شيخ اقبال كرده و به ثروت زياد رسيد و عبدالله به او محتاج گرديده و از او استرحام نمود و شيخ تا آخر عمر، به او صله مى‌كرد.
خط ۸۳: خط ۸۳:
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==


#نصيرى، محمد رضا، اثرآفرينان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ج3، ص263.
#نصيرى، محمدرضا، اثرآفرينان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ج3، ص263.
#مدرس، ميرزا محمد على، ريحانة الادب، كتابفروشى خيام، ج7، ص282.
#مدرس، ميرزا محمد على، ريحانة الادب، كتابفروشى خيام، ج7، ص282.


۶۱٬۱۸۹

ویرایش