۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نهج البلاغه' به 'نهجالبلاغه') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
فصل اول اين باب در اصل حدوث اجتهاد و قول به آن در نزد عامه است. عامه اولين بار بنيانگذار اجتهاد بوده و اساس قواعد آن را ايجاد كردهاند. | فصل اول اين باب در اصل حدوث اجتهاد و قول به آن در نزد عامه است. عامه اولين بار بنيانگذار اجتهاد بوده و اساس قواعد آن را ايجاد كردهاند. | ||
عمل امت اسلامى در زمان حيات رسول خدا(ص) بر اساس نص بوده و بعد از ايشان نيز خليفه اول شروع كرد به اجتهاد طبق كتاب و سنت و نيز پرسش از صحابهاى كه محضر پيامبر(ص) را درك كرده بودند، لكن طبق آن چيزى كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] | عمل امت اسلامى در زمان حيات رسول خدا(ص) بر اساس نص بوده و بعد از ايشان نيز خليفه اول شروع كرد به اجتهاد طبق كتاب و سنت و نيز پرسش از صحابهاى كه محضر پيامبر(ص) را درك كرده بودند، لكن طبق آن چيزى كه [[ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله|ابن ابىالحديد]] در شرح نهجالبلاغه بيان كرده عمر اولين كسى بود كه بر اساس قياس و استحسان اجتهاد كرده و مصالح مرسله را هم جزو ادله اجتهاد به حساب مىآورد. | ||
در فصل دوم، اطلاق لفظ اجتهاد طبق نظريه اماميه بر معرفت احكام شرعيه و تسميه عالم به مجتهد بيان شده است. طريق اصحاب ائمه در اصول و فروع دين اين بوده كه طبق نظر ائمه عمل مىكردهاند. | در فصل دوم، اطلاق لفظ اجتهاد طبق نظريه اماميه بر معرفت احكام شرعيه و تسميه عالم به مجتهد بيان شده است. طريق اصحاب ائمه در اصول و فروع دين اين بوده كه طبق نظر ائمه عمل مىكردهاند. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، همچنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛ | در فصل ششم اختلاف علما در مسائلى كه ضرورت تقيه در آنها محرز نبوده، همچنين كسى كه به رأى و نظر خود در نفس احكام الهى اعتماد كرده و متشابهات قرآن و ظواهرش را بر طبق نظر خود تفسير كند، مورد مذمت قرار گرفته است؛ | ||
براى قسم اول از نهجالبلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] | براى قسم اول از نهجالبلاغه شاهدى آورده شده است كما اينكه از جمله شواهد قسم دوم نيز كلامى است از [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] در نهجالبلاغه كه فرموده: «و آخر قد تسمى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال و أضاليل من ضلال و نصب للناس أشراكا من حبائل غرور و قول زور قد حمل الكتاب على آرائه و...» مؤلف در فصل هفتم با اشارهاى به تاريخ فقه شيعه در زمان ناصر عباسى كه تمايلى به شيعيان داشته، بعضى از نظريات علماى اماميه را برگرفته از اصول اهل سنت مىداند. | ||
ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعايش باشد. | ايشان طريق بعضى از علماى بزرگ ما را در اصول ياد آورى كرده تا سندى بر مدعايش باشد. |
ویرایش