۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') |
جز (جایگزینی متن - 'مىشد' به 'میشد') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
برخى از نویسندگان، پیدایش تشیع را در روز سقیفه و برخى دیگر در اواخر خلافت عثمان مىدانند. دسته سوم نیز معتقدند شیعه بعد از قتل عثمان و گروه چهارم میگویند بعد از شهادت على(ع) به وجود آمده است. گروه پنجم نیز پیدایش تشیع را بعد از رخداد کربلا مىدانند. به باور نویسنده، افزون بر قاطبه عالمان شیعه، برخى از دانشمندان اهل سنت، چون محمد کردعلى، عقیده دارند که ریشه پیدایش شیعه در دوره پیامبر(ص) است و آن حضرت براى نخستین بار لفظ شیعه را بر دوستداران على(ع) اطلاق کرده است. عدهاى از اصحاب نیز در همان دوره به شیعه على(ع) معروف بودهاند. گذشته از اینها شیعه همان دوستى و پیروى از على(ع) است که پیامبر(ص) در موارد بسیارى اصحابش را به پیروى از آن حضرت فرمان داده است.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref> | برخى از نویسندگان، پیدایش تشیع را در روز سقیفه و برخى دیگر در اواخر خلافت عثمان مىدانند. دسته سوم نیز معتقدند شیعه بعد از قتل عثمان و گروه چهارم میگویند بعد از شهادت على(ع) به وجود آمده است. گروه پنجم نیز پیدایش تشیع را بعد از رخداد کربلا مىدانند. به باور نویسنده، افزون بر قاطبه عالمان شیعه، برخى از دانشمندان اهل سنت، چون محمد کردعلى، عقیده دارند که ریشه پیدایش شیعه در دوره پیامبر(ص) است و آن حضرت براى نخستین بار لفظ شیعه را بر دوستداران على(ع) اطلاق کرده است. عدهاى از اصحاب نیز در همان دوره به شیعه على(ع) معروف بودهاند. گذشته از اینها شیعه همان دوستى و پیروى از على(ع) است که پیامبر(ص) در موارد بسیارى اصحابش را به پیروى از آن حضرت فرمان داده است.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref> | ||
پیرامون نامهای دیگر شیعه، نویسنده بر این عقیده است که بعد از خلافت علی(ع)، عناوین دیگرى نیز به شیعیان داده شد؛ القاب تحقیرآمیزى مانند: رافضى و ترابى از طرف مخالفان شیعیان براى کوچک کردن آنان به کار مىرفت و برخى دیگر مانند: علوى، امامى، حسینیه، اثناعشرى، خاصه و جعفرى به شیعیان اطلاق | پیرامون نامهای دیگر شیعه، نویسنده بر این عقیده است که بعد از خلافت علی(ع)، عناوین دیگرى نیز به شیعیان داده شد؛ القاب تحقیرآمیزى مانند: رافضى و ترابى از طرف مخالفان شیعیان براى کوچک کردن آنان به کار مىرفت و برخى دیگر مانند: علوى، امامى، حسینیه، اثناعشرى، خاصه و جعفرى به شیعیان اطلاق میشد.<ref>ر.ک: همان، ص65</ref> | ||
نویسنده، معتقد است که نباید نقش قریش را در رخداد سقیفه نادیده گرفت؛ زیرا قریش تنها مردمى بودند که مىتوانستند حق عترت پیامبر(ص) را تصاحب کنند و [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در موارد فراوانى به ستم قریش نسبت به خودش اشاره دارد. به اعتقاد نویسنده، دشمنى قریش با خاندان پیامبر(ص) به این دلایل بود: | نویسنده، معتقد است که نباید نقش قریش را در رخداد سقیفه نادیده گرفت؛ زیرا قریش تنها مردمى بودند که مىتوانستند حق عترت پیامبر(ص) را تصاحب کنند و [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] در موارد فراوانى به ستم قریش نسبت به خودش اشاره دارد. به اعتقاد نویسنده، دشمنى قریش با خاندان پیامبر(ص) به این دلایل بود: | ||
# ریاستطلبى قریش که سبب | # ریاستطلبى قریش که سبب میشد دعوت پیامبر(ص) را نپذیرند؛ چون آن را با ریاست خویش در تعارض مىدیدند. | ||
# رقابت و حسادتى که میان گروههاى قریش و بنى هاشم وجود داشت. | # رقابت و حسادتى که میان گروههاى قریش و بنى هاشم وجود داشت. | ||
# دشمنى با شخص على(ع) به سبب ضربهاى که از آن حضرت دیده بودند.<ref>ر.ک: همان، ص73</ref> | # دشمنى با شخص على(ع) به سبب ضربهاى که از آن حضرت دیده بودند.<ref>ر.ک: همان، ص73</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
# قیامهای شیعی و علوی در عصر امویان: قیامهاى شیعى بعد از نهضت عاشورا شروع شده است. قیام توابین و قیام مختار بهروشنى براى خونخواهى امام حسین(ع) برپا شدند. رهبران این دو قیام هیچیک علوى نبودند، بلکه از بزرگان شیعه بودند و تأثیر خوبى در گسترش تشیع داشتند. قیام زید بن على نیز در مقابل ستمکارىهاى هشام، خلیفه جبار اموى بود. به اعتقاد نویسنده، او فردى بزرگوار و مورد ستایش بود و براى امر به معروف و نهى از منکر قیام کرد. یحیى بن زید نیز بعد از شهادت پدرش به خراسان رفت و در آنجا برضد امویان قیام کرد، ولى او نیز مانند پدرش در میدان جنگ به ضرب تیرى کشته شد.<ref>ر.ک: همان، ص150</ref> | # قیامهای شیعی و علوی در عصر امویان: قیامهاى شیعى بعد از نهضت عاشورا شروع شده است. قیام توابین و قیام مختار بهروشنى براى خونخواهى امام حسین(ع) برپا شدند. رهبران این دو قیام هیچیک علوى نبودند، بلکه از بزرگان شیعه بودند و تأثیر خوبى در گسترش تشیع داشتند. قیام زید بن على نیز در مقابل ستمکارىهاى هشام، خلیفه جبار اموى بود. به اعتقاد نویسنده، او فردى بزرگوار و مورد ستایش بود و براى امر به معروف و نهى از منکر قیام کرد. یحیى بن زید نیز بعد از شهادت پدرش به خراسان رفت و در آنجا برضد امویان قیام کرد، ولى او نیز مانند پدرش در میدان جنگ به ضرب تیرى کشته شد.<ref>ر.ک: همان، ص150</ref> | ||
# قیامهای شیعی و علوی در عصر عباسیان: به باور نویسنده، اوج قیامهاى علویان یکى در زمان منصور عباسى بود که رهبرى آن را محمد نفس زکیه به عهده داشت. دومى در زمان مأمون که بهخاطر وجود فرمانده نظامى سزاوارى چون ابوالسرایا، علویان موفقیتهایى به دست آوردند. سومى بعد از سال 250ق، است که علویان طبرستان توانستند حکومت تشکیل دهند، که دیگر علویان جرأت قیام یافتند و در مناطق گوناگون دست به قیام زدند.<ref>ر.ک: همان، ص157</ref> | # قیامهای شیعی و علوی در عصر عباسیان: به باور نویسنده، اوج قیامهاى علویان یکى در زمان منصور عباسى بود که رهبرى آن را محمد نفس زکیه به عهده داشت. دومى در زمان مأمون که بهخاطر وجود فرمانده نظامى سزاوارى چون ابوالسرایا، علویان موفقیتهایى به دست آوردند. سومى بعد از سال 250ق، است که علویان طبرستان توانستند حکومت تشکیل دهند، که دیگر علویان جرأت قیام یافتند و در مناطق گوناگون دست به قیام زدند.<ref>ر.ک: همان، ص157</ref> | ||
# قیامهای پراکنده: نویسنده، معتقد است این قیامها اغلب بدون طرح و نقشه قبلى و با تصمیمگیرى فردى انجام میگرفت و بیشتر به صورت عکسالعمل در مقابل ستمهاى خلفا و حاکمان ستمکار برپا | # قیامهای پراکنده: نویسنده، معتقد است این قیامها اغلب بدون طرح و نقشه قبلى و با تصمیمگیرى فردى انجام میگرفت و بیشتر به صورت عکسالعمل در مقابل ستمهاى خلفا و حاکمان ستمکار برپا میشد. از جمله قیام حسین بن على حسنى معروف به شهید فخ که در مقابل سختگیرى و ستمهاى بیش از اندازه هادى، خلیفه عباسى، بود.<ref>همان، ص162</ref> | ||
فصل پنجم گستره جغرافیایی تشیع را توضیح میدهد و مناطق شیعهنشین در قرن اول تا سوم هجری را ترسیم مینماید. فصل ششم درباره انشعابهای داخلی تشیع و علل انشعاب آنهاست و دو فصل آخر نیز درباره میراث علمی شیعه و نقش شاعران در توسعه تشیع میباشد. | فصل پنجم گستره جغرافیایی تشیع را توضیح میدهد و مناطق شیعهنشین در قرن اول تا سوم هجری را ترسیم مینماید. فصل ششم درباره انشعابهای داخلی تشیع و علل انشعاب آنهاست و دو فصل آخر نیز درباره میراث علمی شیعه و نقش شاعران در توسعه تشیع میباشد. |
ویرایش