۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاند' به 'هاند') |
جز (جایگزینی متن - 'مىگ' به 'میگ') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
شیعه در اصطلاح، بر یاران و پیروان على(ع) اطلاق مىشود. شیعه در منابع شیعى بیش از یک مفهوم ندارد و آن اعتقاد به جانشینى على(ع) و یازده فرزند اوست. نویسنده بر این باور است که ائمه(ع) منتسبان به فرقههاى باطل را خارج از جرگه شیعه مىدانستند؛ ولى دانشمندان و رجالنویسان اهل سنت، شیعه را به معنایى گستردهتر از این به کار برده و به تمام فرقههایى که از پیکره شیعه منشعب شدهاند و نیز به دوستداران خاندان رسالت اطلاق کردهاند. البته در قرن دوم و سوم بعد از شیعیان امامى، بیشترین تعداد شیعه را زیدیان تشکیل مىدادند.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | شیعه در اصطلاح، بر یاران و پیروان على(ع) اطلاق مىشود. شیعه در منابع شیعى بیش از یک مفهوم ندارد و آن اعتقاد به جانشینى على(ع) و یازده فرزند اوست. نویسنده بر این باور است که ائمه(ع) منتسبان به فرقههاى باطل را خارج از جرگه شیعه مىدانستند؛ ولى دانشمندان و رجالنویسان اهل سنت، شیعه را به معنایى گستردهتر از این به کار برده و به تمام فرقههایى که از پیکره شیعه منشعب شدهاند و نیز به دوستداران خاندان رسالت اطلاق کردهاند. البته در قرن دوم و سوم بعد از شیعیان امامى، بیشترین تعداد شیعه را زیدیان تشکیل مىدادند.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | ||
برخى از نویسندگان، پیدایش تشیع را در روز سقیفه و برخى دیگر در اواخر خلافت عثمان مىدانند. دسته سوم نیز معتقدند شیعه بعد از قتل عثمان و گروه چهارم | برخى از نویسندگان، پیدایش تشیع را در روز سقیفه و برخى دیگر در اواخر خلافت عثمان مىدانند. دسته سوم نیز معتقدند شیعه بعد از قتل عثمان و گروه چهارم میگویند بعد از شهادت على(ع) به وجود آمده است. گروه پنجم نیز پیدایش تشیع را بعد از رخداد کربلا مىدانند. به باور نویسنده، افزون بر قاطبه عالمان شیعه، برخى از دانشمندان اهل سنت، چون محمد کردعلى، عقیده دارند که ریشه پیدایش شیعه در دوره پیامبر(ص) است و آن حضرت براى نخستین بار لفظ شیعه را بر دوستداران على(ع) اطلاق کرده است. عدهاى از اصحاب نیز در همان دوره به شیعه على(ع) معروف بودهاند. گذشته از اینها شیعه همان دوستى و پیروى از على(ع) است که پیامبر(ص) در موارد بسیارى اصحابش را به پیروى از آن حضرت فرمان داده است.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref> | ||
پیرامون نامهای دیگر شیعه، نویسنده بر این عقیده است که بعد از خلافت علی(ع)، عناوین دیگرى نیز به شیعیان داده شد؛ القاب تحقیرآمیزى مانند: رافضى و ترابى از طرف مخالفان شیعیان براى کوچک کردن آنان به کار مىرفت و برخى دیگر مانند: علوى، امامى، حسینیه، اثناعشرى، خاصه و جعفرى به شیعیان اطلاق مىشد.<ref>ر.ک: همان، ص65</ref> | پیرامون نامهای دیگر شیعه، نویسنده بر این عقیده است که بعد از خلافت علی(ع)، عناوین دیگرى نیز به شیعیان داده شد؛ القاب تحقیرآمیزى مانند: رافضى و ترابى از طرف مخالفان شیعیان براى کوچک کردن آنان به کار مىرفت و برخى دیگر مانند: علوى، امامى، حسینیه، اثناعشرى، خاصه و جعفرى به شیعیان اطلاق مىشد.<ref>ر.ک: همان، ص65</ref> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
وی معتقد است بعد از جریان سقیفه، شیعه بهعنوان گروهى ویژه با جهتگیرى سیاسى ویژهاى شکل گرفت و بهطور انفرادى و دستهجمعى از حقانیت علی(ع) دفاع کرد؛ آنان در خانه فاطمه(س) جمع شدند؛ در مسجد، ابوبکر را استیضاح کردند و طى 25 سال همواره على(ع) را خلیفه برحق به مردم معرفى میکردند.<ref>همان</ref> | وی معتقد است بعد از جریان سقیفه، شیعه بهعنوان گروهى ویژه با جهتگیرى سیاسى ویژهاى شکل گرفت و بهطور انفرادى و دستهجمعى از حقانیت علی(ع) دفاع کرد؛ آنان در خانه فاطمه(س) جمع شدند؛ در مسجد، ابوبکر را استیضاح کردند و طى 25 سال همواره على(ع) را خلیفه برحق به مردم معرفى میکردند.<ref>همان</ref> | ||
به باور نویسنده، نخستین شیعیان از صحابیان بزرگوار پیامبر(ص) بودند و محمد کردعلى در «خطط الشام» آورده است که عدهاى از اصحاب در زمان پیامبر(ص)، به شیعه على(ع) معروف بودند. سید علىخان شیرازى نیز در «الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعة»، صحابیان شیعه را در دو بخش صحابیان شیعى از بنى هاشم و صحابیان شیعى از غیر بنى هاشم بررسى کرده است. همچنین مؤلف رجال البرقي نیز بخشى از کتابش را به یاران على(ع) از اصحاب پیامبر(ص) اختصاص داده است. [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] در «الجمل» تمام صحابیانى را که در جنگهاى على(ع)، با حضرت همراهى کردند، شیعه مىدانند. [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]] در رجال کشى بعد از شمارش صحابیان شیعى، | به باور نویسنده، نخستین شیعیان از صحابیان بزرگوار پیامبر(ص) بودند و محمد کردعلى در «خطط الشام» آورده است که عدهاى از اصحاب در زمان پیامبر(ص)، به شیعه على(ع) معروف بودند. سید علىخان شیرازى نیز در «الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعة»، صحابیان شیعه را در دو بخش صحابیان شیعى از بنى هاشم و صحابیان شیعى از غیر بنى هاشم بررسى کرده است. همچنین مؤلف رجال البرقي نیز بخشى از کتابش را به یاران على(ع) از اصحاب پیامبر(ص) اختصاص داده است. [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] در «الجمل» تمام صحابیانى را که در جنگهاى على(ع)، با حضرت همراهى کردند، شیعه مىدانند. [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]] در رجال کشى بعد از شمارش صحابیان شیعى، میگوید: تعداد زیادى به امامت على(ع) برگشتند. یاران [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] نیز در مقابل معاویه، همراهى اصحاب پیامبر(ص) با على(ع) را یکى از ادله حقانیت آن حضرت مىدانستند.<ref>ر.ک: همان، ص86</ref> | ||
در فصل سوم، ادوار تحول تاریخی شیعه در قالب شش درس بیان شده است که عناوین این دروس به ترتیب عبارت است از: شیعه در عصر خلفای اولیه؛ گسترش تشیع در عصر امویان؛ عصر [[امام سجاد(ع)]]؛ دعوت عباسیان و تأثیر آن در توسعه تشیع؛ شیعه در عصر عباسیان و علل فزونی شیعیان در عصر عباسیان.<ref>همان، ص89-141</ref> | در فصل سوم، ادوار تحول تاریخی شیعه در قالب شش درس بیان شده است که عناوین این دروس به ترتیب عبارت است از: شیعه در عصر خلفای اولیه؛ گسترش تشیع در عصر امویان؛ عصر [[امام سجاد(ع)]]؛ دعوت عباسیان و تأثیر آن در توسعه تشیع؛ شیعه در عصر عباسیان و علل فزونی شیعیان در عصر عباسیان.<ref>همان، ص89-141</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
# قیامهای شیعی و علوی در عصر امویان: قیامهاى شیعى بعد از نهضت عاشورا شروع شده است. قیام توابین و قیام مختار بهروشنى براى خونخواهى امام حسین(ع) برپا شدند. رهبران این دو قیام هیچیک علوى نبودند، بلکه از بزرگان شیعه بودند و تأثیر خوبى در گسترش تشیع داشتند. قیام زید بن على نیز در مقابل ستمکارىهاى هشام، خلیفه جبار اموى بود. به اعتقاد نویسنده، او فردى بزرگوار و مورد ستایش بود و براى امر به معروف و نهى از منکر قیام کرد. یحیى بن زید نیز بعد از شهادت پدرش به خراسان رفت و در آنجا برضد امویان قیام کرد، ولى او نیز مانند پدرش در میدان جنگ به ضرب تیرى کشته شد.<ref>ر.ک: همان، ص150</ref> | # قیامهای شیعی و علوی در عصر امویان: قیامهاى شیعى بعد از نهضت عاشورا شروع شده است. قیام توابین و قیام مختار بهروشنى براى خونخواهى امام حسین(ع) برپا شدند. رهبران این دو قیام هیچیک علوى نبودند، بلکه از بزرگان شیعه بودند و تأثیر خوبى در گسترش تشیع داشتند. قیام زید بن على نیز در مقابل ستمکارىهاى هشام، خلیفه جبار اموى بود. به اعتقاد نویسنده، او فردى بزرگوار و مورد ستایش بود و براى امر به معروف و نهى از منکر قیام کرد. یحیى بن زید نیز بعد از شهادت پدرش به خراسان رفت و در آنجا برضد امویان قیام کرد، ولى او نیز مانند پدرش در میدان جنگ به ضرب تیرى کشته شد.<ref>ر.ک: همان، ص150</ref> | ||
# قیامهای شیعی و علوی در عصر عباسیان: به باور نویسنده، اوج قیامهاى علویان یکى در زمان منصور عباسى بود که رهبرى آن را محمد نفس زکیه به عهده داشت. دومى در زمان مأمون که بهخاطر وجود فرمانده نظامى سزاوارى چون ابوالسرایا، علویان موفقیتهایى به دست آوردند. سومى بعد از سال 250ق، است که علویان طبرستان توانستند حکومت تشکیل دهند، که دیگر علویان جرأت قیام یافتند و در مناطق گوناگون دست به قیام زدند.<ref>ر.ک: همان، ص157</ref> | # قیامهای شیعی و علوی در عصر عباسیان: به باور نویسنده، اوج قیامهاى علویان یکى در زمان منصور عباسى بود که رهبرى آن را محمد نفس زکیه به عهده داشت. دومى در زمان مأمون که بهخاطر وجود فرمانده نظامى سزاوارى چون ابوالسرایا، علویان موفقیتهایى به دست آوردند. سومى بعد از سال 250ق، است که علویان طبرستان توانستند حکومت تشکیل دهند، که دیگر علویان جرأت قیام یافتند و در مناطق گوناگون دست به قیام زدند.<ref>ر.ک: همان، ص157</ref> | ||
# قیامهای پراکنده: نویسنده، معتقد است این قیامها اغلب بدون طرح و نقشه قبلى و با تصمیمگیرى فردى انجام | # قیامهای پراکنده: نویسنده، معتقد است این قیامها اغلب بدون طرح و نقشه قبلى و با تصمیمگیرى فردى انجام میگرفت و بیشتر به صورت عکسالعمل در مقابل ستمهاى خلفا و حاکمان ستمکار برپا مىشد. از جمله قیام حسین بن على حسنى معروف به شهید فخ که در مقابل سختگیرى و ستمهاى بیش از اندازه هادى، خلیفه عباسى، بود.<ref>همان، ص162</ref> | ||
فصل پنجم گستره جغرافیایی تشیع را توضیح میدهد و مناطق شیعهنشین در قرن اول تا سوم هجری را ترسیم مینماید. فصل ششم درباره انشعابهای داخلی تشیع و علل انشعاب آنهاست و دو فصل آخر نیز درباره میراث علمی شیعه و نقش شاعران در توسعه تشیع میباشد. | فصل پنجم گستره جغرافیایی تشیع را توضیح میدهد و مناطق شیعهنشین در قرن اول تا سوم هجری را ترسیم مینماید. فصل ششم درباره انشعابهای داخلی تشیع و علل انشعاب آنهاست و دو فصل آخر نیز درباره میراث علمی شیعه و نقش شاعران در توسعه تشیع میباشد. |
ویرایش