۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىپ' به 'میپ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاى' به 'هاى') |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
[[ابراهیمی دینانی، غلامحسین|دکتر دینانی]] در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگهداشتن کتابهای چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دورههای کارشناسی ارشد و دکتری، سخن میگوید. این اثر پایاننامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref> | [[ابراهیمی دینانی، غلامحسین|دکتر دینانی]] در ادامه پیشگفتار از اهمیت زنده نگهداشتن کتابهای چاپی آن دوره و تلاشش در راستای تصحیح و احیای این متون با کمک دانشجویان مستعد دورههای کارشناسی ارشد و دکتری، سخن میگوید. این اثر پایاننامه کارشناسی ارشد فاطمه فنا در دانشگاه تهران و در همین راستا است.<ref>ر.ک: همان، ص34</ref> | ||
علىقلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به | علىقلى بن قرچغاى خان ابتداى کتاب را به خطبهاى در حمد و سپاس خداوند و سلام و درود بر پیامبر عظیمالشأن اسلام و خاندان عصمت و طهارت(ع) آراسته است. آنگاه با پیشگفتارى در بیان مراتب حکمت موافق با قول معصومین(ع) و شریعت و مطابق رأى ارسطو، همراه با اقوالى که دراینباره آورده، آغاز میکند و اظهار مىدارد که: <ref>ر.ک: مقدمه مصحح، ص55</ref> «ما نیز مقتفیاَ لآثار الشریعة، فن حکمت را مترتب به دو مرتبه ساختیم؛ و مرتبه اوّل و أسفل که مشتمل بر فنون حکمت عامه طبیعى و الهى است، آنچه از اصول معتمده حکیم بزرگ ارسطاطالیس و سایر اساطین حکماى قدیم استنباط کرده مدلل و مبرهن ساخته بودیم، به فضلالله و قوته، در این کتاب تقریر و تحریر خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و مرتبه دویم که مشتمل بر حکمت خاصه عالیه است همان متن کتاب مستطاب اثولوجیا را که فى الحقیقة نور مبین و کتاب متین حکمت است مطابقاً لآیات القرآن العظیم و موافقاً لأحادیث المعصوم الکریم، بعدازاین شرح و بیان خواهیم کرد- ان شاء الله؛ و این کتاب را مشتمل بر چهار مقدمه و دو فن و دوازده باب و پنجاهوپنج مقاله و یک خاتمه و یک وصیت ساختیم و احیاى حکمت نام نهادیم.»<ref>مقدمه مصنف، ص115</ref> | ||
«مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح میکند، ازاینرو شمار اقوالى که به نقل آنها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان میکند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آنها دنبال کرده است.»<ref>مقدمه مصحح، ص38</ref> | «مصنف، مباحث خود را غالباً با آیات قرآن، احادیث ائمه(ع) و اقوال و آراى حکماى متقدم و متأخر و حتى معاصرانش طرح میکند، ازاینرو شمار اقوالى که به نقل آنها پرداخته بیش از پانصد قول است. وى همچنین بعضاً مطالبى را ذیل عناوین تنبیه، تحقیق، تذنیب، قانون و وصل بیان میکند و گاه بحث خود را در قالب طرح شکوک و ازاله آنها دنبال کرده است.»<ref>مقدمه مصحح، ص38</ref> | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجبالوجود و علتالعلل، توحید واجبالوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح میگردد.<ref>ر.ک: همان، ص79-105</ref> | در فن دوم(الهیات) مباحث؛ تقسیم علم الهیات، صدق و کذب و حق و باطل، عام و خاص و کلی و جزئی، اعراض نسبی، ماده اولای عنصر سماوی، اصالت وجود یا ماهیت، جعل، علت و اقسام آن، اثبات واجبالوجود و علتالعلل، توحید واجبالوجود، علم و اقسام آن، عرضیت علم حقیقی حصولی و حضوری، وجود ذهنی، معاد عقلانی و جسمانی و... مطرح میگردد.<ref>ر.ک: همان، ص79-105</ref> | ||
وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس | وی در بحث معاد عقلانی و جسمانی معتقد است «معاد بنا بر آنچه مشهور نزد جمهور است عبارت است از رجوع هر نفس ناطقهاى بهسوی مبدأش. آنگاه گوید: نفس بنا بر آنچه از احادیث معصومین(ع) و کلام حکماى الهى مستفاد است بر سه قسم است که هر یک معادى مناسب خود دارند»<ref>همان، ص103</ref> | ||
«یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمیکند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مىآید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شىء در ذهن عالم حاصل میگردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن میپردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آنها بأنفسها در ذهن مىآید یا اشباح آنها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مىآید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح میکند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مىشود. سپس خاطرنشان مىکند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آنها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنانکه خود میگوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»<ref>همان، ص97</ref> | «یکى از مسائلى که مصنف به بررسى آن پرداخته است مسئله وجود ذهنى است. البته وى با همین عنوان «وجود ذهنى» از آن بحث نمیکند. آنچه از عبارات وى درباره علم به اشیا به دست مىآید این است که وى قائل است به اینکه در علم به اشیا، مثال و شبح و صورت شىء در ذهن عالم حاصل میگردد. قول وى به شبح با اقوال قائلین به شبح در مسئله وجود ذهنى نیز متفاوت است. آنچه مصنف در این موضع به بررسى آن میپردازد این است که آیا در علم به اشیا، ماهیات آنها بأنفسها در ذهن مىآید یا اشباح آنها؛ و اگر شبح اشیا به ذهن مىآید، آیا این شبح و صورت مثالى عین ذى شبح و ممثل منه است؟ در پاسخ به این سؤالات، وى ابتدا تصریح میکند که علم و حس «عرض شبحى» و «مثالى نورانى» است که در نفس حاصل مىشود. سپس خاطرنشان مىکند که جمعى کثیر از فحول حکما در این مسئله قائل به عینیت تام من جمیع الوجوه در مرتبه هى هى میان این شبح و مثال نورانى کلى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه هستند؛ و رأى کثیر دیگرى نیز آن است که میان آنها مباینت تام من جمیع الوجوه است. رأى مختار مصنف این است که میان شبح و صورت مثالى نورانى موجود در ذهن با حقیقت و ماهیت خارجى ذى شبح و ممثل منه نه مباینت تام من جمیع الوجوه است نه عینیت من جمیع الوجوه، بلکه به وجهى عین و به وجهى غیرند. وى این قول را، چنانکه خود میگوید، در کتاب دیگرش به نام جمع بین الرأیین و تصالح الطرفین و تأویل القولین آورده است.»<ref>همان، ص97</ref> |
ویرایش