۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کردهاند' به 'کردهاند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مىخ' به 'میخ') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در دومین فصل کتاب، دو دیدگاه مخالف نقد شده است. عکرمی بربری از مشهورترین زندیقانی بود که برای وارد کردن خدشه به اسلام روایت جعل کرد. بنا به دیدگاه دیگر منظور از اهلبیت در آیه شریفه، هم اهلبیت پیامبر و هم همسران ایشان هستند. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] این دیدگاه را آورده و آن را فقط به ضحاک بن مزاحم نسبت داده است.<ref>ر.ک: همان، ص54-51؛ همان، ص31-28</ref> | در دومین فصل کتاب، دو دیدگاه مخالف نقد شده است. عکرمی بربری از مشهورترین زندیقانی بود که برای وارد کردن خدشه به اسلام روایت جعل کرد. بنا به دیدگاه دیگر منظور از اهلبیت در آیه شریفه، هم اهلبیت پیامبر و هم همسران ایشان هستند. [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزی]] این دیدگاه را آورده و آن را فقط به ضحاک بن مزاحم نسبت داده است.<ref>ر.ک: همان، ص54-51؛ همان، ص31-28</ref> | ||
در فصل سوم، اثبات عصمت اهلبیت(ع) به آیه تطهیر را بهطور خلاصه در ضمن سه نکته آورده است. سپس شبههای را پاسخ گفته است. شبهه این است که اراده تکوینی دلیل بر عصمت است؛ چراکه تخلف از اراده خداوند متعال محال است. این امر همان پایبندی به جبر و عدم اختیار است؛ امری که شیعه امامیه به آن اعتقاد ندارد. علماى ما به این شبهه - بر اساس نظریه «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» - اینگونه پاسخ دادهاند: از آنجایى که خداوند متعال آگاهى دارد از اینکه اراده اهلبیت(ع) با اراده او مطابقت دارد و اینکه بهجز خواست او چیزى | در فصل سوم، اثبات عصمت اهلبیت(ع) به آیه تطهیر را بهطور خلاصه در ضمن سه نکته آورده است. سپس شبههای را پاسخ گفته است. شبهه این است که اراده تکوینی دلیل بر عصمت است؛ چراکه تخلف از اراده خداوند متعال محال است. این امر همان پایبندی به جبر و عدم اختیار است؛ امری که شیعه امامیه به آن اعتقاد ندارد. علماى ما به این شبهه - بر اساس نظریه «لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين» - اینگونه پاسخ دادهاند: از آنجایى که خداوند متعال آگاهى دارد از اینکه اراده اهلبیت(ع) با اراده او مطابقت دارد و اینکه بهجز خواست او چیزى نمیخواهند و انجام نمىدهند، زیرا آنها در مراتب معرفت و عبودیت به جایى رسیدهاند که جز اراده خداوند متعال چیزى را اراده نمىکنند پس خداوند متعال با اراده تكوينى خود اجبار مىكند كه رجس را از آنان دور داشته و اينكه آنها كارهايى را كه به اختيار خود انجام مىدهند در مسير اراده خداوند متعال است. اما ديگر مردم كه اين حالات را ندارند، اراده خداوند به زدودن پليدى از آنها تعلق نگرفته است.<ref>ر.ک: همان، ص61-59؛ همان، ص34-33</ref> | ||
مؤلف در فصل آخر کتاب، علمای اهل سنت را گرفتار تناقضگویی دانسته و مینویسد: گروهى از دانشمندان اهل سنّت، با وجود درک معنا و مفهوم آیه مبارکه تطهیر و احادیث نقلشده درباره آن، به حقیقت اعتراف نمىکنند؛ زیرا از یکسو با اعتراف به این معنا، این آیه عقاید آنان را در اصول و فروع از بیخ و بن ریشه کن مىکند.از سوى دیگر، خود را به «سنّت پیامبر» نسبت دادهاند و ادّعاى عمل به آن و پیروى از آن را دارند؛ ازاینرو در این آیه دچار اضطراب و تشویش شدهاند و عبارات علماى اهل سنّت با یکدیگر سازگارى ندارد؛ تا آنجا که مشاهده مىشود یک عالم در کلام خود دچار تناقضگویى شده است. علمای اهل سنت درباره معنای آیه تطهیر به سه گروه تقسیم شدهاند که از هر گروه به یکی دو نفر اشاره شده است. دو گروه از این افراد پیروان عکرمه و ضحاک بن مزاحم هستند و از این میان تنها یک گروه با شیعه امامیه اتفاق نظر دارند و در واقع از سنت اثباتشده پیامبر(ص) پیروی کردهاند و در خصوص این مقام به آن عمل کردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص65؛ همان، ص38-37</ref> | مؤلف در فصل آخر کتاب، علمای اهل سنت را گرفتار تناقضگویی دانسته و مینویسد: گروهى از دانشمندان اهل سنّت، با وجود درک معنا و مفهوم آیه مبارکه تطهیر و احادیث نقلشده درباره آن، به حقیقت اعتراف نمىکنند؛ زیرا از یکسو با اعتراف به این معنا، این آیه عقاید آنان را در اصول و فروع از بیخ و بن ریشه کن مىکند.از سوى دیگر، خود را به «سنّت پیامبر» نسبت دادهاند و ادّعاى عمل به آن و پیروى از آن را دارند؛ ازاینرو در این آیه دچار اضطراب و تشویش شدهاند و عبارات علماى اهل سنّت با یکدیگر سازگارى ندارد؛ تا آنجا که مشاهده مىشود یک عالم در کلام خود دچار تناقضگویى شده است. علمای اهل سنت درباره معنای آیه تطهیر به سه گروه تقسیم شدهاند که از هر گروه به یکی دو نفر اشاره شده است. دو گروه از این افراد پیروان عکرمه و ضحاک بن مزاحم هستند و از این میان تنها یک گروه با شیعه امامیه اتفاق نظر دارند و در واقع از سنت اثباتشده پیامبر(ص) پیروی کردهاند و در خصوص این مقام به آن عمل کردهاند.<ref>ر.ک: همان، ص65؛ همان، ص38-37</ref> |
ویرایش