شرح عيون الحكمة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۴ دسامبر ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'طبيعي' به 'طبیعی'
جز (جایگزینی متن - 'بو على' به 'بوعلى')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'طبيعي' به 'طبیعی')
خط ۵۱: خط ۵۱:


== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==
'''شرح عيون الحكمة'''، از تأليفات امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، به زبان عربى و در سه بخش منطقيات، طبيعيات و الهيات است كه در سه جلد به چاپ رسيده است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] غرض خود را از اين شرح، پاسخ به درخواست عده‌اى از دوستان و علما، براى رفع پاره‌اى از معضلات و غوامض كتاب و بيان هدف و غايت آن بيان مى‌كند. وى، در ادامه متذكر مى‌شود كه من مخالف مضامين اين كتاب و عقايد ابن سينا هستم، ولى از آن‌جايى كه نام مؤلف در ميان علما عظمت فراوانى دارد، آثارش نوعاً تلقى به قبول مى‌گردد، فلذا ناگزير شدم مطالب آن را شكافته، ايرادات آن را مورد نقد و بررسى قرار دهم.
'''شرح عيون الحكمة'''، از تأليفات امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، به زبان عربى و در سه بخش منطقيات، طبیعیات و الهيات است كه در سه جلد به چاپ رسيده است. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] غرض خود را از اين شرح، پاسخ به درخواست عده‌اى از دوستان و علما، براى رفع پاره‌اى از معضلات و غوامض كتاب و بيان هدف و غايت آن بيان مى‌كند. وى، در ادامه متذكر مى‌شود كه من مخالف مضامين اين كتاب و عقايد ابن سينا هستم، ولى از آن‌جايى كه نام مؤلف در ميان علما عظمت فراوانى دارد، آثارش نوعاً تلقى به قبول مى‌گردد، فلذا ناگزير شدم مطالب آن را شكافته، ايرادات آن را مورد نقد و بررسى قرار دهم.


وى، در ادامه مى‌گويد: بسيار ديده شده كه افرادى آمده‌اند و امثال اين كتاب را ديده و مطالبش را نفهميده‌اند و طبق فهم ناصواب خود چيزهايى را در حاشيه كتاب يادداشت كرده‌اند كه صحيح نمى‌باشد و به مرور زمان افرادى جاهل‌تر آمده‌اند و در مورد آن حواشى غير صحيح قضاوت كرده و بعضاً آن را به پاى مؤلف اصلى كتاب نوشته‌اند، به همين منظور شرحى كه من بر اين كتاب مى‌نويسم اين مشكل را نيز حل خواهد كرد.
وى، در ادامه مى‌گويد: بسيار ديده شده كه افرادى آمده‌اند و امثال اين كتاب را ديده و مطالبش را نفهميده‌اند و طبق فهم ناصواب خود چيزهايى را در حاشيه كتاب يادداشت كرده‌اند كه صحيح نمى‌باشد و به مرور زمان افرادى جاهل‌تر آمده‌اند و در مورد آن حواشى غير صحيح قضاوت كرده و بعضاً آن را به پاى مؤلف اصلى كتاب نوشته‌اند، به همين منظور شرحى كه من بر اين كتاب مى‌نويسم اين مشكل را نيز حل خواهد كرد.
خط ۷۱: خط ۷۱:
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در مورد تعريف موضوع منطق، توضيحاتى دارد؛ او ابتدا معقولات ثانيه را توضيح مى‌دهد و سپس راجع به وجود و عدم آنها صحبت مى‌كند.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، در مورد تعريف موضوع منطق، توضيحاتى دارد؛ او ابتدا معقولات ثانيه را توضيح مى‌دهد و سپس راجع به وجود و عدم آنها صحبت مى‌كند.


در بحث از ارزش علم منطق، به كلامى از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] كه علم منطق را خادم ساير علوم دانسته است استشهاد مى‌كند. مسئله آخرى را كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، قبل از ورود به متن كتاب، مطرح كرده است، در باب تقسيم علوم است؛ او مى‌گويد: [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در ابتداى طبيعيات، به تقسيم علوم اشاره مى‌كند كه ما نيز در آن‌جا به طور مفصل بيان خواهيم كرد. او سپس اجمالا علوم را به نظرى و عملى و تقسيم علم نظرى به طبيعى، رياضى و الهى و تقسيم علم عملى را به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن تقسيم مى‌كند.
در بحث از ارزش علم منطق، به كلامى از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] كه علم منطق را خادم ساير علوم دانسته است استشهاد مى‌كند. مسئله آخرى را كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، قبل از ورود به متن كتاب، مطرح كرده است، در باب تقسيم علوم است؛ او مى‌گويد: [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در ابتداى طبیعیات، به تقسيم علوم اشاره مى‌كند كه ما نيز در آن‌جا به طور مفصل بيان خواهيم كرد. او سپس اجمالا علوم را به نظرى و عملى و تقسيم علم نظرى به طبيعى، رياضى و الهى و تقسيم علم عملى را به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن تقسيم مى‌كند.


شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مى‌شود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مى‌كند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مى‌شود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مى‌نمايد كه به چهار صورت مى‌باشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است.
شروع بحث منطقيات عيون الحكمه، با تقسيم الفاظ شروع مى‌شود؛ ابن سينا، نخست، الفاظ را به مفرد و مركب تقسيم مى‌كند كه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] در شرح آن ابتدا لفظ مركب و مفرد را تعريف كرده، بعد تفاوت بين لفظ مركب و مؤلَّف را يادآور مى‌شود و نهايتاً تقسيمات الفاظ و معانى را بيان مى‌نمايد كه به چهار صورت مى‌باشد: يا لفظ و معنا هر دو مفردند يا لفظ مفرد و معنا مؤلف است يا لفظ، مؤلف و معنا مفرد است.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
آخرين و نهمين فصل منطقيات، فيوطيقا است كه در آن قياسات شعريه، توسط ماتن توضيح داده شده است و توسط شارح تفسير گرديده است.
آخرين و نهمين فصل منطقيات، فيوطيقا است كه در آن قياسات شعريه، توسط ماتن توضيح داده شده است و توسط شارح تفسير گرديده است.


طبيعيات: بخش دوم كتاب، در مورد طبيعيات مى‌باشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است.
طبیعیات: بخش دوم كتاب، در مورد طبیعیات مى‌باشد. اين بخش، در شانزده فصل تنظيم گرديده است كه در مورد علوم، اجسام، خلأ، زمان، حركت، نبات، حيوان، حواس، قواى محركه و نفس ناطقه در آن مطالبى بيان شده است.


فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، حكمت را اين چنين تعريف مى‌كند: «الحكمة استكمال النفس الانسانية بتصور الامور و التصديق بالحقائق النظرية و العملية على قدر الطاقة الانسانية». امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، تفسيرى بر اين تعريف بوعلى دارد و در آن‌جا كمالات انسان را به سه قسم تقسيم كرده است كه عبارتند از: كمالات نفسانيه، كمالات بدنيه و كمالات روحانيه. وى، حكمت را جزء كمالات نفسانيه شمرده است.
فصل اول، در تقسيم علوم است كه چهار مسئله را در بر گرفته است: مسئله اول، تقسيم حكمت است. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، حكمت را اين چنين تعريف مى‌كند: «الحكمة استكمال النفس الانسانية بتصور الامور و التصديق بالحقائق النظرية و العملية على قدر الطاقة الانسانية». امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، تفسيرى بر اين تعريف بوعلى دارد و در آن‌جا كمالات انسان را به سه قسم تقسيم كرده است كه عبارتند از: كمالات نفسانيه، كمالات بدنيه و كمالات روحانيه. وى، حكمت را جزء كمالات نفسانيه شمرده است.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
تفسيرى كه ابن سينا از هر كدام از اقسام حكمت‌هاى عملى ارائه مى‌نمايد، به نظر شارح، به اندازه كافى گويا است.
تفسيرى كه ابن سينا از هر كدام از اقسام حكمت‌هاى عملى ارائه مى‌نمايد، به نظر شارح، به اندازه كافى گويا است.


فصل دوم طبيعيات، در مقدماتى است كه قبل از ورود به علم طبيعى، دانستن آنها لازم است. ابن سينا، نخست، راجع به جزيى بودن علم طبيعى سخن مى‌گويد و رازى، علت آن را بحث علم طبيعى از موجودات مى‌داند و مى‌گويد: هر علم جزيى نيازمند مباديى هست تا مسائل آن را روشن نمايد.
فصل دوم طبیعیات، در مقدماتى است كه قبل از ورود به علم طبيعى، دانستن آنها لازم است. ابن سينا، نخست، راجع به جزيى بودن علم طبيعى سخن مى‌گويد و رازى، علت آن را بحث علم طبيعى از موجودات مى‌داند و مى‌گويد: هر علم جزيى نيازمند مباديى هست تا مسائل آن را روشن نمايد.


ماتن، هر جسم طبيعى را متشكل از ماده و صورت معرفى مى‌كند و شارح، علت آوردن صفت طبيعى را احتراز از جسم تعليمى مى‌داند. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در ادامه مقدمات علم طبيعى، مطلبى را در مورد موجودات حادث بيان مى‌كند و شرط عدم سبق را براى آنها لازم مى‌داند و اين همراه است با توضيحاتى ازجانب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]].
ماتن، هر جسم طبيعى را متشكل از ماده و صورت معرفى مى‌كند و شارح، علت آوردن صفت طبيعى را احتراز از جسم تعليمى مى‌داند. [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، در ادامه مقدمات علم طبيعى، مطلبى را در مورد موجودات حادث بيان مى‌كند و شرط عدم سبق را براى آنها لازم مى‌داند و اين همراه است با توضيحاتى ازجانب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]].
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
شارح، كلام ابن سينا را در مورد طبيعت برگرفته از كلام ارسطاطاليس مى‌داند و توضيحاتى در باره‌اش ارائه مى‌نمايد. تعريفى كه ابن سينا در مورد حركت كرده است، توسط شارح تفسير شده است. وى در مورد اين سخن بو علی «كل حركة تصدر عن محرك من متحرك فهى بالقياس الى ما فيه تحرك و بالقياس الى ما عنه تحريك»، مى‌گويد: اگر منظور ماتن اين است كه حركت اگر از محرك باشد تحريك است و اگر از متحرك باشد تحرك نام دارد، اين سخن باطلى است، زيرا خود شيخ در كتاب شفا آن را ابطال كرده است و باعث تعجب است كه در اين‌جا چرا به چنين چيزى قائل شده است.
شارح، كلام ابن سينا را در مورد طبيعت برگرفته از كلام ارسطاطاليس مى‌داند و توضيحاتى در باره‌اش ارائه مى‌نمايد. تعريفى كه ابن سينا در مورد حركت كرده است، توسط شارح تفسير شده است. وى در مورد اين سخن بو علی «كل حركة تصدر عن محرك من متحرك فهى بالقياس الى ما فيه تحرك و بالقياس الى ما عنه تحريك»، مى‌گويد: اگر منظور ماتن اين است كه حركت اگر از محرك باشد تحريك است و اگر از متحرك باشد تحرك نام دارد، اين سخن باطلى است، زيرا خود شيخ در كتاب شفا آن را ابطال كرده است و باعث تعجب است كه در اين‌جا چرا به چنين چيزى قائل شده است.


فصل سوم طبيعيات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مى‌كند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجه‌اى كه از اين بحث به دست مى‌آيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است.
فصل سوم طبیعیات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مى‌كند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجه‌اى كه از اين بحث به دست مى‌آيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است.


فصل چهارم، در تحديد جهان با محيط و مركز است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، ابتدا به نهايت و غايت داشتن جهات اشاره مى‌كند كه با تفاسيرى از شارح همراه است. اين مسئله داراى فروعاتى است كه در باره حركت اجسام و احوال آن، هم‌چنين تركيب اجسام در حال حركت و... مى‌باشد.
فصل چهارم، در تحديد جهان با محيط و مركز است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، ابتدا به نهايت و غايت داشتن جهات اشاره مى‌كند كه با تفاسيرى از شارح همراه است. اين مسئله داراى فروعاتى است كه در باره حركت اجسام و احوال آن، هم‌چنين تركيب اجسام در حال حركت و... مى‌باشد.


در پنجمين فصل طبيعيات، بحث، راجع به احكام اجسام بسيطه و مركبه مى‌باشد كه آن احكام را مى‌توان به اين صورت بيان نمود: الف- هر جسم بسيطى داراى يك حيّز طبيعى است. ب- شكل طبيعى اجسام بسيط، كروى مى‌باشد. ج- بسايط عالم، در يك كره واحد قرار دارند. اين احكام با توضيحاتى از شارح همراهند كه به طور كلى حجج و براهين و تفاسير اين مطالب مى‌باشند و نقدى از شارح بر اين مطالب وارد نگرديده است.
در پنجمين فصل طبیعیات، بحث، راجع به احكام اجسام بسيطه و مركبه مى‌باشد كه آن احكام را مى‌توان به اين صورت بيان نمود: الف- هر جسم بسيطى داراى يك حيّز طبيعى است. ب- شكل طبيعى اجسام بسيط، كروى مى‌باشد. ج- بسايط عالم، در يك كره واحد قرار دارند. اين احكام با توضيحاتى از شارح همراهند كه به طور كلى حجج و براهين و تفاسير اين مطالب مى‌باشند و نقدى از شارح بر اين مطالب وارد نگرديده است.


فصل ششم، در نفى خلأ و ملأ است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، علل نفى آنها را توضيح مى‌دهد كه اگر چيزى به نام خلأ يا ملأ موجود بود، چه لوازمى را به همراه داشت كه براى توضيح بيشتر، شارح، اشكال و جوابى را مطرح نموده است.
فصل ششم، در نفى خلأ و ملأ است. در اين‌جا [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، علل نفى آنها را توضيح مى‌دهد كه اگر چيزى به نام خلأ يا ملأ موجود بود، چه لوازمى را به همراه داشت كه براى توضيح بيشتر، شارح، اشكال و جوابى را مطرح نموده است.
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مى‌باشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به چشم نمى‌خورد.
امتناع تداخل اجسام محسوسه، از ديگر مباحث مطرح شده در اين فصل مى‌باشد كما اينكه در ادامه توضيحات و دلايل ديگرى توسط شارح و ماتن بر نفى خلأ و ملأ بيان شده است و تقريباً نقدى از سوى [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] بر اين عقايد [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]]، به چشم نمى‌خورد.


نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبيعيات، است. در ابتداى اين فصل، بوعلى در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مى‌كند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مى‌سازد.
نفى جوهر فرد، عنوان هفتمين فصل طبیعیات، است. در ابتداى اين فصل، بوعلى در پى توضيحاتى راجع به الفاظ اتصال، مماس و تداخل است. اين توضيحات، براى تقرير برهانى است براى اثبات اينكه ممكن نيست اجسام محسوسه، از اجزاى لا يتجزى تركيب گردند. اينها همگى با توضيحات مفصلى از شارح همراه است كه هم كلمات ماتن را تفسير مى‌كند و هم براهينى را براى اثبات اين موضوعات مطرح مى‌سازد.


ابن سينا، در ادامه، نتيجه‌اى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مى‌شود، بيان مى‌كند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مى‌آورد. شارح، در ادامه مى‌گويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بى‌نهايت قابل قسمت مى‌باشند، تشكيل شده‌اند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است.
ابن سينا، در ادامه، نتيجه‌اى را كه از تركيب اجسام محسوسه از اجزاى لا يتجزى حاصل مى‌شود، بيان مى‌كند و امام رازى، آن را به عنوان دومين حجت بر نفى جوهر فرد به حساب مى‌آورد. شارح، در ادامه مى‌گويد: حال كه اجسام متشكل از اجزاى لا يتجزى نيستند، ناگزير از اجزايى كه بى‌نهايت قابل قسمت مى‌باشند، تشكيل شده‌اند. اين كلام رازى، با براهينى همراه است كه در همين مبحث آمده است.
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
افعالى كه از نفس ناطقه با مشاركت بدن، صادر مى‌شود، عبارتند از: تعقل و رؤيت. انفعالاتى كه عارض بدن مى‌گردند با مشاركت نفس ناطقه، عبارتند از: استعداد خنديدن، گريه كردن، خجالت كشيدن، حيا كردن، رحمت، رأفت و الفت. تنها فعل اختصاصى نفس ناطقه، عبارت است از تصور معانى كليه.
افعالى كه از نفس ناطقه با مشاركت بدن، صادر مى‌شود، عبارتند از: تعقل و رؤيت. انفعالاتى كه عارض بدن مى‌گردند با مشاركت نفس ناطقه، عبارتند از: استعداد خنديدن، گريه كردن، خجالت كشيدن، حيا كردن، رحمت، رأفت و الفت. تنها فعل اختصاصى نفس ناطقه، عبارت است از تصور معانى كليه.


احوال قوه نظريه كه قواى معدّه براى نفس ناطقه ناميده شده‌اند، عنوان بحث ديگرى در اين بخش از طبيعيات مى‌باشد. چگونگى فعليت يافتن قواى عقليه نيز موضوع ديگرى است كه با تفصيلات فراوانى توسط شارح همراه مى‌باشد.
احوال قوه نظريه كه قواى معدّه براى نفس ناطقه ناميده شده‌اند، عنوان بحث ديگرى در اين بخش از طبیعیات مى‌باشد. چگونگى فعليت يافتن قواى عقليه نيز موضوع ديگرى است كه با تفصيلات فراوانى توسط شارح همراه مى‌باشد.


در باره ادراك معقولات، هم خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و هم [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] توضيحات مفصلى را بيان نموده‌اند. اثبات تجرد نفس ناطقه، با دلايل متعدد و... از جمله مباحث پايانى اين فصل است.
در باره ادراك معقولات، هم خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و هم [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] توضيحات مفصلى را بيان نموده‌اند. اثبات تجرد نفس ناطقه، با دلايل متعدد و... از جمله مباحث پايانى اين فصل است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش