۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ميرود' به 'میرود') |
جز (جایگزینی متن - 'ذى القعده' به 'ذىالقعده') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
كتاب با جمله «حالا اواخر سنبله است هواها خوب و ناخوشى نيست ارزانى و فراوانى نعمت الحمد للّه زياد است» آغاز مىشود. | كتاب با جمله «حالا اواخر سنبله است هواها خوب و ناخوشى نيست ارزانى و فراوانى نعمت الحمد للّه زياد است» آغاز مىشود. | ||
كتاب شرح ماوقع حدود سه ماه و نيم روز، سفر شاه قاجار براى سركشى به مناطق مازندران مىباشد كه از شنبه هفدهم شعبان شروع مىشود و تا شنبه پنجم | كتاب شرح ماوقع حدود سه ماه و نيم روز، سفر شاه قاجار براى سركشى به مناطق مازندران مىباشد كه از شنبه هفدهم شعبان شروع مىشود و تا شنبه پنجم ذىالقعده ادامه پيدا مىكند. | ||
نمونهاى از متن كتاب اين چنين است كه... «[پنجشنبه ششم رمضان] پنجشنبه ششم صبح بايد برويم بقريه پول كه يكى از دهات معظم خواجهوند نشين كجور است رودخانه زانوس و ميخساز كه ديروز ذكر شد جائيكه بهم وصل مىشوند درّه تنك عميق جنكل پر بيراهه است و هر قدر پائينتر میرود اين درّه كودتر و بيراههتر مىشود امّا طرفين درّه راه عبور است امروز هوا بسيار خوبست سر كوهها را مه كرفته ليكن پائين بىمه و صاف و خوش هواست ما از دست راست درّه و رودخانه ميرفتيم راه بسيار باصفا و پر آب و پر كل است و تا اردو زياده از دو فرسخ مسافت نبود بحوالى اردو كه رسيديم آنطرف درّه و رودخانه مذكور كوهى ديدم پر جنكل و با صفا مكر قدرى از وسط اين كوه طبيعة بى جنكل بود و ليكن اطرافش جنكل تاريك انبوهى بود ميل كردم آنجا بردم امّا از اين درّه و رودخانه بآن طرف هيچ راه نبود مكر در نزديكى سراپرده كه زير قريه پول افتاده بود از محلّى كه قاطرخانه بود راهى از درّه و رودخانه بآنطرف داشت يك پلى هم بر روى رودخانه بود كه عبور از آن با اسب خطر داشت پياده كذشتم كلّ قاطرها را آورده بودند آب ميدادند راه را كرفته بودند بزحمت زياد گذشتيم...» | نمونهاى از متن كتاب اين چنين است كه... «[پنجشنبه ششم رمضان] پنجشنبه ششم صبح بايد برويم بقريه پول كه يكى از دهات معظم خواجهوند نشين كجور است رودخانه زانوس و ميخساز كه ديروز ذكر شد جائيكه بهم وصل مىشوند درّه تنك عميق جنكل پر بيراهه است و هر قدر پائينتر میرود اين درّه كودتر و بيراههتر مىشود امّا طرفين درّه راه عبور است امروز هوا بسيار خوبست سر كوهها را مه كرفته ليكن پائين بىمه و صاف و خوش هواست ما از دست راست درّه و رودخانه ميرفتيم راه بسيار باصفا و پر آب و پر كل است و تا اردو زياده از دو فرسخ مسافت نبود بحوالى اردو كه رسيديم آنطرف درّه و رودخانه مذكور كوهى ديدم پر جنكل و با صفا مكر قدرى از وسط اين كوه طبيعة بى جنكل بود و ليكن اطرافش جنكل تاريك انبوهى بود ميل كردم آنجا بردم امّا از اين درّه و رودخانه بآن طرف هيچ راه نبود مكر در نزديكى سراپرده كه زير قريه پول افتاده بود از محلّى كه قاطرخانه بود راهى از درّه و رودخانه بآنطرف داشت يك پلى هم بر روى رودخانه بود كه عبور از آن با اسب خطر داشت پياده كذشتم كلّ قاطرها را آورده بودند آب ميدادند راه را كرفته بودند بزحمت زياد گذشتيم...» |
ویرایش