إعجاز البيان في تفسير أم‌القرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'قدس سره' به 'قدس‌سره'
جز (جایگزینی متن - '{{وابسته‌ها}}' به '{{وابسته‌ها}} ')
جز (جایگزینی متن - 'قدس سره' به 'قدس‌سره')
خط ۸۵: خط ۸۵:
در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».
در بابى متعرض تفسير «الرحمن الرحيم» مى‌شود و مى‌گويد: «اين رحمان و رحيم، تكرار در آن رحمان و رحيم در بسمله نيست و اسم «الله»، جامع مراتب و موجودات است و «رحمن» تنها به‌واسطه دلالتش بر وجود، از آن اخص است و اسم «رحيم» اختصاص به تفصيل حكم وجود و آشكار كردن تعينات آن در موجودات دارد».


سپس حضرت شيخ(قدس سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برايش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.
سپس حضرت شيخ(قدس‌سره) مراتب رحمت را بيان مى‌دارد كه سه است: مرتبه ظهور و مرتبه بطون و مرتبه جمع و چون رحمت، عين وجود است و وجود هم نور است و حكم عدمى آن ظلمت، پس هر كس كه حكم نور در او تمام‌تر و فراگيرتر ظاهر شود، او نسبت به حق تعالى سزاوارتر و كامل‌تر از همه است؛ ازاين‌روى بود كه رسول خدا(ص) از پروردگارش خواست كه ظاهر و تمام اعضاى ظاهرى‌اش را و سپس قلب و چشم و گوش باطنى‌اش را نورانى گرداند و پس از آن خواست كه برايش نورى قرار دهد و اصلا وجودش را نور گرداند.


سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
سپس آغاز در تفسير آيه '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كرده كه حاوى راز ملك و راز يوم و راز دين است و مفصلا اينكه مالك و يا ملك خوانده شود كدام افضل است، بحث نموده است و در تفسير يوم، وارد بحث اصل زمان كه اسم «دهر» است، مى‌شود و مى‌گويد: اين هم نسبت معقولى مانند ديگر نسبت‌هاى اسمايى و حقايق كلى است، پس بين «آن (لحظه)» و دوران كه مظهرش در خارج ادراك مى‌گردد و بين وجود و امكان كه به‌واسطه كشف و معقول در ذهن‌ها ادراك مى‌شود، اكوان و الوان (موجودات و رنگ‌ها) ظاهر مى‌گردد و احكام دهر و زمان را تفصيل مى‌دهند، زيرا به‌واسطه «آن (لحظه)» دقايق و به‌واسطه دقايق، ساعات و به‌واسطه، ساعات روزها اندازه مى‌شود و كار، به‌واسطه اين حكم چهارگانه و سرّ جامع بين آنها تمامى مى‌يابد.
خط ۹۹: خط ۹۹:
پس از آن، دنباله‌اى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گويد: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجه‌هايى كه از آنها به دست مى‌آيد، صورت‌هاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمان‌ها و برزخ‌ها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - به‌واسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى...
پس از آن، دنباله‌اى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گويد: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجه‌هايى كه از آنها به دست مى‌آيد، صورت‌هاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمان‌ها و برزخ‌ها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - به‌واسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى...


حضرت شيخ(قدس سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.
حضرت شيخ(قدس‌سره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مى‌دارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مى‌دارد و مى‌گويد: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمى‌كند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بى‌نياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مى‌كند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مى‌كند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مى‌باشد.


حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پايانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، براى هر بخشى در پايانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مى‌كند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش