الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

لینک درون متنی
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'> پرونده:NUR02875J1.jpg|بندانگشتی|الفخري في الآداب السلطانية و الدول ا...» ایجاد کرد)
 
(لینک درون متنی)
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR02875J1.jpg|بندانگشتی|الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية]]
[[پرونده:NUR02875J1.jpg|بندانگشتی|الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية]]
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
{| class="wikitable aboutBookTable" style="text-align:Right"
|+ |
|+  
|-
|-
! نام کتاب!! data-type='bookName'|الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية
! نام کتاب!! data-type="bookName" |الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
|data-type='otherBookNames'|
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
|data-type='authors'|[[ابن طقطقي، محمد بن علي]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[ابن طقطقی، محمد بن علی]] (نويسنده)
   
   


خط ۱۷: خط ۱۷:
|-
|-
|زبان  
|زبان  
|data-type='language'|عربي
| data-type="language" |عربي
|-
|-
|کد کنگره  
|کد کنگره  
|data-type='congeressCode' style='direction:ltr'|‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ف‎‏3‎‏  
| data-type="congeressCode" style="direction:ltr" |‏DS‎‏ ‎‏38‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ف‎‏3‎‏  
|-
|-
|موضوع  
|موضوع  
|data-type='subject'|اسلام - تاريخ - متون قديمي تا قرن 14  
| data-type="subject" |اسلام - تاريخ - متون قديمي تا قرن 14  


پادشاهي - متون قديمي تا قرن 14  
پادشاهي - متون قديمي تا قرن 14  
خط ۳۲: خط ۳۲:
|-
|-
|ناشر  
|ناشر  
|data-type='publisher'|دار القلم العربي  
| data-type="publisher" |دار القلم العربي  
|-
|-
|مکان نشر  
|مکان نشر  
|data-type='publishPlace'|سوريه - حلب  
| data-type="publishPlace" |سوريه - حلب  
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
|ata-type='publishYear'|مجلد1: 1997م , 1418ق ,   
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1997م , 1418ق ,   
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"


|کد اتوماسیون  
|کد اتوماسیون  
|data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE02875AUTOMATIONCODE
| data-type="automationCode" |AUTOMATIONCODE02875AUTOMATIONCODE
|}
|}
</div>
</div>
'''الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية'''، اثر محمد بن علی بن طباطبا، معروف به ابن طقطقی، کتابی است در آداب سلطنت و شرح‌ حال خلفا از ابوبکر تا مستعصم، آخرین خلیفه عباسی که به زبان عربی نوشته شده و با تحقیق عبدالقادر محمد مایو و با مراجعه احمد عبدالله فرهود عرضه شده است.
'''الفخري في الآداب السلطانية و الدول الإسلامية'''، اثر [[ابن طقطقی، محمد بن علی|محمد بن علی بن طباطبا]]، معروف به [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]]، کتابی است در آداب سلطنت و شرح‌ حال خلفا از ابوبکر تا مستعصم، آخرین خلیفه عباسی که به زبان عربی نوشته شده و با تحقیق عبدالقادر محمد مایو و با مراجعه احمد عبدالله فرهود عرضه شده است.


این کتاب در سال 701ق، به نام فخرالدین‌ بن عیسی بن ابراهیم‌، حاکم‌ مغولی موصل‌ به رشته تحریر درآمده است<ref>ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19</ref>.  
این کتاب در سال 701ق، به نام فخرالدین‌ بن عیسی بن ابراهیم‌، حاکم‌ مغولی موصل‌ به رشته تحریر درآمده است<ref>ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19</ref>.  
خط ۵۵: خط ۵۵:
در مقدمه محقق، توضیحات مختصری پیرامون کتاب و نویسنده آن ارائه گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-‌8</ref>.
در مقدمه محقق، توضیحات مختصری پیرامون کتاب و نویسنده آن ارائه گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-‌8</ref>.


نویسنده، کتاب خود را‌ با‌ بیان «فضیلت‌ دانش و کتاب» و ضرورت‌ توجه پادشاهان به «انواع دانش و رو نمودن آنها به کتاب‌هایی که از فهم‌های عالی تراوش نموده»، آغاز کرده است. اگرچه او دانش را برای مردم‌ عادی نیز زینت می‌داند،‌ اما این زینت را برای پادشاهان کمال می‌داند؛ زیرا: «دانش، پادشاهان را بیش از مردم عادی زینت می‌بخشد و هرگاه‌ پادشاه دانشمند‌ باشد، در‌ حقیقت‌ دانشمند پادشاه است». مطابق این‌ رأی اگر بنا بر این باشد که حکیم حاکم گردد‌، پس‌ باید حاکم، مدام حکمت‌ اندوزد و این جز از راه‌ همنشینی‌ با‌ کتاب حاصل نگردد، اما تنها کتاب‌هایی‌ برای پادشاهان سودمند می‌افتد که «مشتمل بر آداب‌ سلطنت و سیره‌های‌ تاریخی‌ از نوع اخبار ظریف و آثار عجیب باشد». در این سخن، سیاست، تابع تاریخ گردیده‌ و با‌ آن پیوند ناگسستنی‌ یافته و ازاین‌رو معرفت تاریخی، برجسته گردیده و جایگاه والا و رفیعی‌ یافته‌ است. در‌ این خصوص ابن طقطقی درست در ادامه همان سخن‌ به نکته نغز و ظریفی‌ اشاره‌ کرده‌ است و آن اینکه «وزرا، در روزگار قدیم‌ دوست نمی‌داشتند که پادشاهان به هیچ‌یک از تواریخ‌ و اخبار وقوف‌ یابند». به‌راستی چرا وزرا، علی‌رغم اینکه خود صاحب فضیلت و اهل معرفت بوده‌اند‌ و عموما‌ خود بر تواریخ گذشته وقوف داشته‌اند، با پادشاهان چنین می‌کرده‌اند<ref>ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19-‌20</ref>.
نویسنده، کتاب خود را‌ با‌ بیان «فضیلت‌ دانش و کتاب» و ضرورت‌ توجه پادشاهان به «انواع دانش و رو نمودن آنها به کتاب‌هایی که از فهم‌های عالی تراوش نموده»، آغاز کرده است. اگرچه او دانش را برای مردم‌ عادی نیز زینت می‌داند،‌ اما این زینت را برای پادشاهان کمال می‌داند؛ زیرا: «دانش، پادشاهان را بیش از مردم عادی زینت می‌بخشد و هرگاه‌ پادشاه دانشمند‌ باشد، در‌ حقیقت‌ دانشمند پادشاه است». مطابق این‌ رأی اگر بنا بر این باشد که حکیم حاکم گردد‌، پس‌ باید حاکم، مدام حکمت‌ اندوزد و این جز از راه‌ همنشینی‌ با‌ کتاب حاصل نگردد، اما تنها کتاب‌هایی‌ برای پادشاهان سودمند می‌افتد که «مشتمل بر آداب‌ سلطنت و سیره‌های‌ تاریخی‌ از نوع اخبار ظریف و آثار عجیب باشد». در این سخن، سیاست، تابع تاریخ گردیده‌ و با‌ آن پیوند ناگسستنی‌ یافته و ازاین‌رو معرفت تاریخی، برجسته گردیده و جایگاه والا و رفیعی‌ یافته‌ است. در‌ این خصوص [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]] درست در ادامه همان سخن‌ به نکته نغز و ظریفی‌ اشاره‌ کرده‌ است و آن اینکه «وزرا، در روزگار قدیم‌ دوست نمی‌داشتند که پادشاهان به هیچ‌یک از تواریخ‌ و اخبار وقوف‌ یابند». به‌راستی چرا وزرا، علی‌رغم اینکه خود صاحب فضیلت و اهل معرفت بوده‌اند‌ و عموما‌ خود بر تواریخ گذشته وقوف داشته‌اند، با پادشاهان چنین می‌کرده‌اند<ref>ر.ک: صالحی، نصرالله، 1378، ص19-‌20</ref>.


پاسخ این پرسش را ابن طقطقی به‌طور‌ پراکنده‌ در لابه‌لای داستان‌ها و حکایاتی که نقل می‌کند، به‌نوعی بیان کرده است. شاید‌ خلاصه‌ کلام‌ او‌ این باشد که وزرا بیش از آن‌که پادشاهان را عالم بخواهند، بیشتر سرگرم می‌خواسته‌اند؛ چراکه تنها در‌ این‌ صورت‌ پادشاهان را بر وزرا نیاز می‌افتاد و اینان می‌توانستند با فضیلت و دانش‌ و معرفت خود به رتق و فتق امور بپردازند و چنین بر پادشاهان القا کنند که آنان در اداره امور‌ ناچار‌ از رأی و تدبیر وزرایند و اما این رأی و تدبیر با‌ کسب «معرفت‌ تاریخی» حاصل شدنی است. ازاین‌روست که ابن طقطقی به‌طور‌ مکرر‌ به‌ اهل سیاست، مزایا و فواید تواریخ از جمله‌ تاریخ‌ خود را یادآور شده است. او می‌نویسد: «هرکس با امر سیاست و تدبیر امور مردم سروکار‌ دارد، بدین کتاب نیازمند است». در‌ جایی‌ دیگر ضمن‌ مقایسه‌ اثر‌ خود‌ با آثار حماسی، بر رجحان اثرش بر‌ آنها‌ این‌چنین تأکید می‌ورزد: «این کتاب، هم آنچه را که گفته شد(حماسه‌ها) در بر دارد و هم‌ خواننده را به‌ قواعد‌ سیاست و وسایل ریاست راهنمایی می‌کند» و در‌ چند سطر بعد، باز به‌گونه‌ای‌ دیگر‌ به اهمیت اثرش اشاره می‌کند: «این‌ کتاب‌ خرد‌ را نیرو و ذهن را تندی، هوش را درخشندگی می‌بخشد و مطالب آن خاطر هوشمند را همچون‌ سنگ‌ تیغ است برای فولاد». ابن طقطقی‌ اشاره‌ و تأکید مکرر بر‌ ارزش‌ و فواید این کتاب‌ را‌ از باب‌ مبالغه ندانسته و شائبه هرگونه گزافه‌گویی را با صراحت نفی‌ کرده است<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>.
پاسخ این پرسش را [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]] به‌طور‌ پراکنده‌ در لابه‌لای داستان‌ها و حکایاتی که نقل می‌کند، به‌نوعی بیان کرده است. شاید‌ خلاصه‌ کلام‌ او‌ این باشد که وزرا بیش از آن‌که پادشاهان را عالم بخواهند، بیشتر سرگرم می‌خواسته‌اند؛ چراکه تنها در‌ این‌ صورت‌ پادشاهان را بر وزرا نیاز می‌افتاد و اینان می‌توانستند با فضیلت و دانش‌ و معرفت خود به رتق و فتق امور بپردازند و چنین بر پادشاهان القا کنند که آنان در اداره امور‌ ناچار‌ از رأی و تدبیر وزرایند و اما این رأی و تدبیر با‌ کسب «معرفت‌ تاریخی» حاصل شدنی است. ازاین‌روست که [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]] به‌طور‌ مکرر‌ به‌ اهل سیاست، مزایا و فواید تواریخ از جمله‌ تاریخ‌ خود را یادآور شده است. او می‌نویسد: «هرکس با امر سیاست و تدبیر امور مردم سروکار‌ دارد، بدین کتاب نیازمند است». در‌ جایی‌ دیگر ضمن‌ مقایسه‌ اثر‌ خود‌ با آثار حماسی، بر رجحان اثرش بر‌ آنها‌ این‌چنین تأکید می‌ورزد: «این کتاب، هم آنچه را که گفته شد(حماسه‌ها) در بر دارد و هم‌ خواننده را به‌ قواعد‌ سیاست و وسایل ریاست راهنمایی می‌کند» و در‌ چند سطر بعد، باز به‌گونه‌ای‌ دیگر‌ به اهمیت اثرش اشاره می‌کند: «این‌ کتاب‌ خرد‌ را نیرو و ذهن را تندی، هوش را درخشندگی می‌بخشد و مطالب آن خاطر هوشمند را همچون‌ سنگ‌ تیغ است برای فولاد». [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی‌]] اشاره‌ و تأکید مکرر بر‌ ارزش‌ و فواید این کتاب‌ را‌ از باب‌ مبالغه ندانسته و شائبه هرگونه گزافه‌گویی را با صراحت نفی‌ کرده است<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>.


علاوه بر موارد‌ پیش‌گفته، یک نکته مهم دیگر در‌ مقدمه‌ تاریخ‌ فخری دارای‌ برجستگی‌ خاصی‌ است و آن بیان‌ صریح شیوه و نوع‌ تاریخ‌نگاری است که ابن طقطقی در اثر خود آن را در‌ عمل‌ به کار بسته‌ است. او می‌نویسد من در‌ این‌ کتاب‌ خود‌ را‌ به این امر‌ ملتزم‌ ساخته‌ام که: «در گفتار خود جز به حق نگرایم و جز با عدل و انصاف سخن‌ نگویم و خواهش دل‌ را‌ نپذیرم و‌ از مقتضای محیط و چگونگی پرورش‌ و تربیت‌ پیروی‌ نکنم و‌ خود‌ را‌ با‌ این‌گونه امور اجنبی پنداشته، از آن دوری گزینم»<ref>ر.ک: همان</ref>.
علاوه بر موارد‌ پیش‌گفته، یک نکته مهم دیگر در‌ مقدمه‌ تاریخ‌ فخری دارای‌ برجستگی‌ خاصی‌ است و آن بیان‌ صریح شیوه و نوع‌ تاریخ‌نگاری است که [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]] در اثر خود آن را در‌ عمل‌ به کار بسته‌ است. او می‌نویسد من در‌ این‌ کتاب‌ خود‌ را‌ به این امر‌ ملتزم‌ ساخته‌ام که: «در گفتار خود جز به حق نگرایم و جز با عدل و انصاف سخن‌ نگویم و خواهش دل‌ را‌ نپذیرم و‌ از مقتضای محیط و چگونگی پرورش‌ و تربیت‌ پیروی‌ نکنم و‌ خود‌ را‌ با‌ این‌گونه امور اجنبی پنداشته، از آن دوری گزینم»<ref>ر.ک: همان</ref>.


این معیارها و اصول اساسی در تاریخ‌نویسی که از سوی ابن طقطقی‌ در مقدمه و پیش از آغاز دو بخش اصلی‌ کتاب طرح شده، با متن اصلی‌ کتاب به محک تجربه آزموده شد و به‌یقین پایبندی او به بندبند فقره‌ پیش‌گفته مسلم و معلوم گردید. بنابراین در خصوص تاریخ‌نویسی ابن‌ طقطقی می‌توان یادآور‌ این‌ نکات شد:
این معیارها و اصول اساسی در تاریخ‌نویسی که از سوی [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی‌]] در مقدمه و پیش از آغاز دو بخش اصلی‌ کتاب طرح شده، با متن اصلی‌ کتاب به محک تجربه آزموده شد و به‌یقین پایبندی او به بندبند فقره‌ پیش‌گفته مسلم و معلوم گردید. بنابراین در خصوص تاریخ‌نویسی ابن‌ طقطقی می‌توان یادآور‌ این‌ نکات شد:
# ابن طقطقی در تاریخ‌نویسی، تابع واقع‌بینی و واقع‌نگری صرف‌ می‌باشد.
# [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقی]] در تاریخ‌نویسی، تابع واقع‌بینی و واقع‌نگری صرف‌ می‌باشد.
# او در سیاست مصلحت‌اندیشی به‌غایت عمل‌گرا و نفع‌گراست.
# او در سیاست مصلحت‌اندیشی به‌غایت عمل‌گرا و نفع‌گراست.
# تاریخ‌نگاری او گویای آن است که مورخ اگر‌ حق‌ پیشه کند، می‌تواند فارغ از مقتضیات و شرایطی که در آن پرورش یافته، به داوری‌ بنشیند و گاه خلاف آنچه که شرایط بر او حکم‌ می‌کند،‌ بیان کند.
# تاریخ‌نگاری او گویای آن است که مورخ اگر‌ حق‌ پیشه کند، می‌تواند فارغ از مقتضیات و شرایطی که در آن پرورش یافته، به داوری‌ بنشیند و گاه خلاف آنچه که شرایط بر او حکم‌ می‌کند،‌ بیان کند.
# تاریخ‌نگاری او نشانگر آن‌ است‌ که مورخ اگر اهل عدل و انصاف باشد، می‌تواند حتی باورهای دینی خود را نادیده بگیرد و از ورای‌ تعلقات دینی، به قضاوت در امور بنشیند؛‌ چنان‌که‌ خود او علی‌رغم تعصب‌ در‌ تشیع، از‌ باورهای شیعی خود چشم پوشیده و واقع‌گرایی تاریخی را در تاریخ‌نگاری ملاک عمل قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
# تاریخ‌نگاری او نشانگر آن‌ است‌ که مورخ اگر اهل عدل و انصاف باشد، می‌تواند حتی باورهای دینی خود را نادیده بگیرد و از ورای‌ تعلقات دینی، به قضاوت در امور بنشیند؛‌ چنان‌که‌ خود او علی‌رغم تعصب‌ در‌ تشیع، از‌ باورهای شیعی خود چشم پوشیده و واقع‌گرایی تاریخی را در تاریخ‌نگاری ملاک عمل قرار داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


به نظر می‌رسد که بخش‌ نخست کتاب - ‌در‌ امور‌ سلطنت و سیاست ملک‌داری - ‌یک نوشته‌ صرفا سیاسی و در واقع یک سیاست‌نامه است. بخش دوم که درباره‌ دولت‌های اسلامی است، مروری بر‌ تاریخ خلفا و عمدتا وزرا است که‌ این مورد اخیر در ذیل‌ سیاست‌نامه‌ها‌ قرار‌ می‌گیرد. اصولا برای درک‌ بهتر جایگاه این اثر، می‌بایستی آن را در کنار دیگر آثار مشابه که در مجموع، تاریخ ‌‌اندیشه‌ دوران اسلامی را می‌سازد، ملاحظه کرد. یکی از محققان برجسته که تاریخ اندیشه سیاسی این دوران‌ را‌ به‌طور‌ عمیق و همه‌جانبه مورد تعمق قرار داده است‌، به سه جریان در تاریخ‌ اندیشه سیاسی در دوران اسلامی‌ قائل است: «سیاست‌نامه‌نویسی»؛ «فلسفه سیاسی» و «شریعت‌نامه‌نویسی». از دید او سیاست‌نامه‌های دوران اسلامی را بایستی‌ ادامه سنت‌ اندرزنامه‌نویسی‌ دوران‌ ساسانیان دانست. نویسندگان سیاست‌نامه‌ها، بی‌آنکه اهل تفکر فلسفی باشند، به تأمل در روابط و مناسبات سیاسی‌ جامعه پرداخته‌اند. وی با تأکید بر اینکه مهم‌ترین جریان‌ اندیشه سیاسی در دوره اسلامی سیاست‌نامه‌نویسی است، سیاست‌نامه‌های‌ این دوران را به‌طور‌ عمده با پنج گرایش اصلی از یکدیگر متمایز می‌کند: نوشته‌های سیاسی‌؛ تاریخ الوزراء؛ کتاب‌های تاریخی؛ برخی نوشته‌های عرفانی و متون ادبی<ref>ر.ک: همان</ref>.
به نظر می‌رسد که بخش‌ نخست کتاب - ‌در‌ امور‌ سلطنت و سیاست ملک‌داری - ‌یک نوشته‌ صرفا سیاسی و در واقع یک سیاست‌نامه است. بخش دوم که درباره‌ دولت‌های اسلامی است، مروری بر‌ تاریخ خلفا و عمدتا وزرا است که‌ این مورد اخیر در ذیل‌ سیاست‌نامه‌ها‌ قرار‌ می‌گیرد. اصولا برای درک‌ بهتر جایگاه این اثر، می‌بایستی آن را در کنار دیگر آثار مشابه که در مجموع، تاریخ ‌‌اندیشه‌ دوران اسلامی را می‌سازد، ملاحظه کرد. یکی از محققان برجسته که تاریخ اندیشه سیاسی این دوران‌ را‌ به‌طور‌ عمیق و همه‌جانبه مورد تعمق قرار داده است‌، به سه جریان در تاریخ‌ اندیشه سیاسی در دوران اسلامی‌ قائل است: «سیاست‌نامه‌نویسی»؛ «فلسفه سیاسی» و «شریعت‌نامه‌نویسی». از دید او سیاست‌نامه‌های دوران اسلامی را بایستی‌ ادامه سنت‌ اندرزنامه‌نویسی‌ دوران‌ ساسانیان دانست. نویسندگان سیاست‌نامه‌ها، بی‌آنکه اهل تفکر فلسفی باشند، به تأمل در روابط و مناسبات سیاسی‌ جامعه پرداخته‌اند. وی با تأکید بر اینکه مهم‌ترین جریان‌ اندیشه سیاسی در دوره اسلامی سیاست‌نامه‌نویسی است، سیاست‌نامه‌های‌ این دوران را به‌طور‌ عمده با پنج گرایش اصلی از یکدیگر متمایز می‌کند: نوشته‌های سیاسی‌؛ [[تاريخ الوزراء|تاریخ الوزراء]]؛ کتاب‌های تاریخی؛ برخی نوشته‌های عرفانی و متون ادبی<ref>ر.ک: همان</ref>.


به نظر می‌رسد اگر تاریخ فخری را با این پنج گرایش تطبیق کنیم، به‌طور مسلم‌ بخش نخست این اثر در گرایش اول و دومین‌ بخش آن در گرایش دوم‌ قرار می‌گیرد؛ بنابراین اثر حاضر، هم‌ سیاست‌نامه است و هم تاریخ الوزراء که نوشته‌هایی است مربوط به‌ سیرت و تاریخ وزیران<ref>ر.ک: همان</ref>.
به نظر می‌رسد اگر تاریخ فخری را با این پنج گرایش تطبیق کنیم، به‌طور مسلم‌ بخش نخست این اثر در گرایش اول و دومین‌ بخش آن در گرایش دوم‌ قرار می‌گیرد؛ بنابراین اثر حاضر، هم‌ سیاست‌نامه است و هم تاریخ الوزراء که نوشته‌هایی است مربوط به‌ سیرت و تاریخ وزیران<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش