رسائل حکمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۷
لینک درون متنی
بدون خلاصۀ ویرایش
(لینک درون متنی)
خط ۸: خط ۸:
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
| data-type="otherBookNames" |ججججججج
| data-type="otherBookNames" |
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
| data-type="authors" |
| data-type="authors" |
[[مدرس يزدي، علي‌اکبر]] (نويسنده)
[[مدرس يزدي، علي‌اکبر]] (نويسنده)
|-
|-
خط ۴۶: خط ۴۵:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
محقق اثر در انتهای مقدمه، پس از ذکر شرح حال نویسنده و اشاره به از بین رفتن آثار نویسنده، چنین می‎نویسد: «بارى این بنده با جدیت و زحمت فراوان، از میان اوراق پراکنده باقى‎مانده مرحوم والد، موفق گردید موضوعاتى را جمع‏آورى و پاک‎نویس کرده و مبادرت به چاپ آنها بنماید که آن کتاب متأسفانه به‎واسطه مسافرت و عدم درک مسئولیت و قصور چاپخانه مربوطه در مورد غلط‎گیرى آن و همچنین به چاپ نرسیدن قسمتى از مطالب مهمه این مجموعه، مجدداً با تصحیح اغلاط درصدد تجدید طبع کتاب برآمدم»<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص23</ref>. ‎
محقق اثر در انتهای مقدمه، پس از ذکر شرح حال نویسنده و اشاره به از بین رفتن آثار نویسنده، چنین می‎نویسد: «بارى این بنده با جدیت و زحمت فراوان، از میان اوراق پراکنده باقى‎مانده مرحوم والد، موفق گردید موضوعاتى را جمع‏‌آورى و پاک‎نویس کرده و مبادرت به چاپ آنها بنماید که آن کتاب متأسفانه به‎واسطه مسافرت و عدم درک مسئولیت و قصور چاپخانه مربوطه در مورد غلط‎گیرى آن و همچنین به چاپ نرسیدن قسمتى از مطالب مهمه این مجموعه، مجدداً با تصحیح اغلاط درصدد تجدید طبع کتاب برآمدم»<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص23</ref>. ‎


رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآن‎ر‎وی که عنوانی برای آن نیافته‎اند، نام یکی از فصل‎های ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا را برداشته‎اند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهاده‎اند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و می‎توان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>.  
رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآن‎ر‎وی که عنوانی برای آن نیافته‎اند، نام یکی از فصل‎های ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا را برداشته‎اند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهاده‎اند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و می‎توان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا» خواند<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124</ref>.  
خط ۵۸: خط ۵۷:
وی در پاسخ به سؤال دوم که آیا یک وجود و یک حقیقت در وجود باید قائل شد؟ می‎نویسد: «بعد از آنکه دانسته شد که ذات بارى تعالى، صرف حقیقت هستى است و صرف هر حقیقتى، قابل تثنّى و تکرّر نیست و مستلزم وحدت است، البتّه باید یک حقیقت از براى وجود قائل شد و سایر وجودات را، نه موجودات را باید پرتو و عکوس و ظهور و اطوار و ظلال و وجوه و انوار آن حقیقت دانست»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص92</ref>.  
وی در پاسخ به سؤال دوم که آیا یک وجود و یک حقیقت در وجود باید قائل شد؟ می‎نویسد: «بعد از آنکه دانسته شد که ذات بارى تعالى، صرف حقیقت هستى است و صرف هر حقیقتى، قابل تثنّى و تکرّر نیست و مستلزم وحدت است، البتّه باید یک حقیقت از براى وجود قائل شد و سایر وجودات را، نه موجودات را باید پرتو و عکوس و ظهور و اطوار و ظلال و وجوه و انوار آن حقیقت دانست»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص92</ref>.  


«شرح فارسی رسـاله مـسئله وجود ملا عبدالرحمن جامی»: بدیع‎الملک‎میرزا خود از شاگردان مدرس یزدی بوده است. او برخی از آثار جامی، از جمله «رساله مسئله وجود» را ترجمه و با درج مطالب استاد شرح کرده است<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص126-124</ref>. ‎
«شرح فارسی رسـاله مـسئله وجود [[جامی، عبدالرحمن|ملا عبدالرحمن جامی]]»: بدیع‎الملک‎میرزا خود از شاگردان مدرس یزدی بوده است. او برخی از آثار [[جامی، عبدالرحمن|جامی]]، از جمله «رساله مسئله وجود» را ترجمه و با درج مطالب استاد شرح کرده است<ref>ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص126-124</ref>. ‎


این رساله با این استدلال آغاز شده است: «وجود، موجود است؛ چراکه اگر وجود موجود نباشد، لازم می‎آید که هیچ چیز موجود نباشد و چون تالى باطل است، مقدّم نیز باطل است؛ پس لازم می‎آید وجود موجود باشد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص153</ref>. سپس قاعده فرعیه که عبارت است از «ثبوت شي‏ء لشي‏ء فرع على ثبوت المثبت له» را در ثبوت وجود از براى ماهیت جاری ندانسته است. او با رد دیدگاه فخر رازی که مسئله وجود را از این قاعده فرعیه مستثنی دانسته، قواعد عقلیه را تخصیص‎بردار نمی‎داند<ref>ر.ک: همان، ص154-153</ref>. ‎این رساله با پاسخ به شبهات و سؤالات مختلف در موضوع مورد بحث ادامه یافته و با مبحثی تحت عنوان تحصیل و تکمیل پایان یافته است.  
این رساله با این استدلال آغاز شده است: «وجود، موجود است؛ چراکه اگر وجود موجود نباشد، لازم می‎آید که هیچ چیز موجود نباشد و چون تالى باطل است، مقدّم نیز باطل است؛ پس لازم می‎آید وجود موجود باشد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص153</ref>. سپس قاعده فرعیه که عبارت است از «ثبوت شي‏ء لشي‏ء فرع على ثبوت المثبت له» را در ثبوت وجود از براى ماهیت جاری ندانسته است. او با رد دیدگاه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] که مسئله وجود را از این قاعده فرعیه مستثنی دانسته، قواعد عقلیه را تخصیص‎بردار نمی‎داند<ref>ر.ک: همان، ص154-153</ref>. ‎این رساله با پاسخ به شبهات و سؤالات مختلف در موضوع مورد بحث ادامه یافته و با مبحثی تحت عنوان تحصیل و تکمیل پایان یافته است.  


در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم: «وجود، چیزى است که به انضمام او به‎سوى ماهیات، آثار مختصه به ماهیات مترتب شود بر آنها؛ یعنى وجود منشائیت آثار است که اگر ماهیت موجود نباشد، آثارش بر وى مترتب نشود و پس از موجود شدن به وجود، صاحب آثار شود؛ چنانچه ظاهر است که انسان معدوم، نه عالم است و نه جاهل، نه شاعر است نه کاتب، نه قادر است نه قائم، نه ماشى نه ضاحک و هکذا و پس از موجودیت، این آثار را دارا شود<ref>ر.ک: همان، ص153-152</ref>. ‎
در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم: «وجود، چیزى است که به انضمام او به‎سوى ماهیات، آثار مختصه به ماهیات مترتب شود بر آنها؛ یعنى وجود منشائیت آثار است که اگر ماهیت موجود نباشد، آثارش بر وى مترتب نشود و پس از موجود شدن به وجود، صاحب آثار شود؛ چنانچه ظاهر است که انسان معدوم، نه عالم است و نه جاهل، نه شاعر است نه کاتب، نه قادر است نه قائم، نه ماشى نه ضاحک و هکذا و پس از موجودیت، این آثار را دارا شود<ref>ر.ک: همان، ص153-152</ref>. ‎
خط ۶۶: خط ۶۵:
«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رساله‎ای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیده‏اند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکرده‎اند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره می‎کند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهل‎ترین و کوتاه‎ترین آنها بسنده می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>.  
«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رساله‎ای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیده‏اند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکرده‎اند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره می‎کند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهل‎ترین و کوتاه‎ترین آنها بسنده می‎شود<ref>ر.ک: همان، ص170-169</ref>.  


مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ می‎نویسد: «چنان‎که معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى مى‏گرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى مى‏گرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمى‏آید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بى‏نیاز گرداند»<ref>ر.ک: همان، ص‎172</ref>. «پس چنان‎که نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بى‎آن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بى‏بدن. بعضى از فضلا گفته‏اند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنان‎که جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»<ref>ر.ک: همان، ص‎173</ref>.  
مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ می‎نویسد: «چنان‎که معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى مى‏گرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى مى‏گرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمى‏آید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بى‏نیاز گرداند»<ref>ر.ک: همان، ص‎172</ref>. «پس چنان‎که نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بى‎آن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بى‌‏بدن. بعضى از فضلا گفته‌‏اند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنان‎که جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»<ref>ر.ک: همان، ص‎173</ref>.  


در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده می‎شود.  
در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده می‎شود.  
خط ۷۵: خط ۷۴:


==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش