نثر و شرح مثنوی شریف: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ ژوئن ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۲: خط ۷۲:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''«مثنوى ما دكان وحدت است''|2=''غير واحد هرچه بينى آن بت است»''}}
{{ب|''«مثنوى ما دكان وحدت است''|2=''غير واحد هرچه بينى آن بت است»''}}
{{پايان شعر}}
{{پایان شعر}}


اين دكان محشرگونه است. در اين مكان چه كالايى را كه نمى‌توان يافت: اساطير هندى - ايرانى، يونان - روم، افسانه آفرينش، حكاياتى از زندگانى پيامبران، قصه‌هايى از اوليا، عاشقان، جانبازان راه عشق، عشق و آفرينندگان آن، تمثيلات، حكايات عاميانه، اصطلاحات عوام، عرف‌ها، عادات، امثال و حكم، جنگ‌ها، افراد غالب و مغلوب، كسانى كه مشت بر تقدير مى‌كوبند و به دست تقدير در هم پيچيده مى‌شوند و به گرداب فنا مى‌افتند و...
اين دكان محشرگونه است. در اين مكان چه كالايى را كه نمى‌توان يافت: اساطير هندى - ايرانى، يونان - روم، افسانه آفرينش، حكاياتى از زندگانى پيامبران، قصه‌هايى از اوليا، عاشقان، جانبازان راه عشق، عشق و آفرينندگان آن، تمثيلات، حكايات عاميانه، اصطلاحات عوام، عرف‌ها، عادات، امثال و حكم، جنگ‌ها، افراد غالب و مغلوب، كسانى كه مشت بر تقدير مى‌كوبند و به دست تقدير در هم پيچيده مى‌شوند و به گرداب فنا مى‌افتند و...
خط ۸۲: خط ۸۲:
{{ب|''«من بنده قرآنم اگر جان دارم''|2=''من خاك ره محمد مختارم»''}}
{{ب|''«من بنده قرآنم اگر جان دارم''|2=''من خاك ره محمد مختارم»''}}
{{ب|''«گر نقل كند جز اين كس از گفتارم''|2=''بيزارم ازو و زين سخن بيزارم»''}}
{{ب|''«گر نقل كند جز اين كس از گفتارم''|2=''بيزارم ازو و زين سخن بيزارم»''}}
{{پايان شعر}}
{{پایان شعر}}


3. مولانا كه سخت مخالف فلسفه است و فخر رازى را به دليل تفسير قرآن بر اساس فلسفه يونان نكوهش مى‌كند و پيروان او را به نام «استدلاليان» مى‌خواند، كرامت را كمال‌يابى در انسانيت تلقى مى‌كند و مشايخ خانقاه‌نشين را كه از خلق بريده و خود را فراتر از ديگران مى‌بينند و از مال اوقاف امرار معاش مى‌كنند، به تجارت‌پيشگانى تشبيه مى‌كند كه دكانى براى خود فراهم كرده‌اند. مولانايى كه نه يك مسندنشين تصوف، بلكه يكى از رجال ملامت شمرده مى‌شود، هم در مثنوى و هم در ديوان كبير، كمال انسان و دستيابى آن انسان به كمال را مقصود خويش قرار داده است. «جبر» را رد كرده و رسيدن به حقيقت را با عشق و محبت انسانى ممكن دانسته است. مولانا سر در برابر حوادث خم نمى‌كند، زندگى مسكينانه را برنمى‌تابد، حتى ذره‌اى هوس آن را ندارد كه بدون تلاش، معاشى فراهم كند. بر او احساساتى حاكم است كه مى‌خواهد ظلم، مكر و خيانت را از پهنه جهان بزدايد. تصوف وى، تصوفى درون‌گرا نيست، بلكه تصوف واقع‌گرا و پوياست. مولانا با زندگانى خود نيز الگويى به دست داده است:<ref>نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 22 - 23</ref>.
3. مولانا كه سخت مخالف فلسفه است و فخر رازى را به دليل تفسير قرآن بر اساس فلسفه يونان نكوهش مى‌كند و پيروان او را به نام «استدلاليان» مى‌خواند، كرامت را كمال‌يابى در انسانيت تلقى مى‌كند و مشايخ خانقاه‌نشين را كه از خلق بريده و خود را فراتر از ديگران مى‌بينند و از مال اوقاف امرار معاش مى‌كنند، به تجارت‌پيشگانى تشبيه مى‌كند كه دكانى براى خود فراهم كرده‌اند. مولانايى كه نه يك مسندنشين تصوف، بلكه يكى از رجال ملامت شمرده مى‌شود، هم در مثنوى و هم در ديوان كبير، كمال انسان و دستيابى آن انسان به كمال را مقصود خويش قرار داده است. «جبر» را رد كرده و رسيدن به حقيقت را با عشق و محبت انسانى ممكن دانسته است. مولانا سر در برابر حوادث خم نمى‌كند، زندگى مسكينانه را برنمى‌تابد، حتى ذره‌اى هوس آن را ندارد كه بدون تلاش، معاشى فراهم كند. بر او احساساتى حاكم است كه مى‌خواهد ظلم، مكر و خيانت را از پهنه جهان بزدايد. تصوف وى، تصوفى درون‌گرا نيست، بلكه تصوف واقع‌گرا و پوياست. مولانا با زندگانى خود نيز الگويى به دست داده است:<ref>نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 22 - 23</ref>.
خط ۸۸: خط ۸۸:
{{ب|''«تا كاسه دوغ خويش باشد پيشم''|2=''و اللّه كه ز انگبين كس ننديشم»''}}
{{ب|''«تا كاسه دوغ خويش باشد پيشم''|2=''و اللّه كه ز انگبين كس ننديشم»''}}
{{ب|''«ور بى‌برگى به مرگ مالد گوشم''|2=''آزادى را به بندگى نفروشم»''}}
{{ب|''«ور بى‌برگى به مرگ مالد گوشم''|2=''آزادى را به بندگى نفروشم»''}}
{{پايان شعر}}
{{پایان شعر}}


4. كسانى كه ديوان كبير را اقيانوسى كف‌آلود و خروشان و مثنوى را اثرى تعليمى مى‌پندارند و اين دو اثر را از نظر خروشندگى و شعر جدا از هم مى‌بينند و نشان مى‌دهند، خطا مى‌كنند. ديوان كبير واقعا اقيانوسى است، درعين‌حال كه اشعار مولانا، دانش امتى را منعكس مى‌كند، روزگار خود، خصوصيات زمان خويش، روستا - روستايى، شهر - شهرنشين، جنگ - آشتى، ظلم - عدل، در يك كلمه ازل و ابد، دين و دنيا، حيات و ممات، بينش مترقى و وحدت انسان را برملا مى‌كند، موضوعات مثنوى نيز در همين چارچوب است. در مثنوى نيز شعر بر همان منوال است. مولانا همان مولاناست. اگرچه مولانا از كتاب‌هايى كه قبل از وى تدوين شده، استفاده كرده است، اما در كتاب خود تمام ويژگى‌هاى روزگار خود، مردم زمان خويش، اعتقادات آنان، عرف و عادات، حتى اصطلاحات، امثال و حكم، شيوه كشوردارى، ظلم، قهر، حيات مردم و دنيايى كه آنان جبرا در آن مى‌زيستند و حتى آينده بشريت را در صفحه صفحه مثنوى روشن كرده است <ref>نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 23</ref>.
4. كسانى كه ديوان كبير را اقيانوسى كف‌آلود و خروشان و مثنوى را اثرى تعليمى مى‌پندارند و اين دو اثر را از نظر خروشندگى و شعر جدا از هم مى‌بينند و نشان مى‌دهند، خطا مى‌كنند. ديوان كبير واقعا اقيانوسى است، درعين‌حال كه اشعار مولانا، دانش امتى را منعكس مى‌كند، روزگار خود، خصوصيات زمان خويش، روستا - روستايى، شهر - شهرنشين، جنگ - آشتى، ظلم - عدل، در يك كلمه ازل و ابد، دين و دنيا، حيات و ممات، بينش مترقى و وحدت انسان را برملا مى‌كند، موضوعات مثنوى نيز در همين چارچوب است. در مثنوى نيز شعر بر همان منوال است. مولانا همان مولاناست. اگرچه مولانا از كتاب‌هايى كه قبل از وى تدوين شده، استفاده كرده است، اما در كتاب خود تمام ويژگى‌هاى روزگار خود، مردم زمان خويش، اعتقادات آنان، عرف و عادات، حتى اصطلاحات، امثال و حكم، شيوه كشوردارى، ظلم، قهر، حيات مردم و دنيايى كه آنان جبرا در آن مى‌زيستند و حتى آينده بشريت را در صفحه صفحه مثنوى روشن كرده است <ref>نثر و شرح مثنوى شريف، ج 1، ص 23</ref>.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''«دل چو سطرلاب شد آيت هفت آسمان''|2=''شرح دل احمدى هفت مجلّد رسيد»''}}
{{ب|''«دل چو سطرلاب شد آيت هفت آسمان''|2=''شرح دل احمدى هفت مجلّد رسيد»''}}
{{پايان شعر}}
{{پایان شعر}}


درحالى‌كه مولانا در اين بيت، همانند آن كسى كه اين دفتر را جعل مى‌كرد، بر آن نبود كه بر عدد هفت تكيه كند و به سود اسماعيليان كه به هفت امام معتقدند به تبليغ پردازد، بلكه دل خود را به اسطرلابى كه موقعيّت هفت ستاره را در آسمان تعيين كند، تشبيه كرده و بيان مى‌دارد كه دل وى به حالت دل منشرح حضرت محمد(ص) درآمده است و اين شعر، سوره 94 قرآن مجيد، «انشراح» و معجزه شرح صدر را به خاطر آورده است. در غزل، از عطارد، زهره، ماه، فرقد و برج اسد نام برده و تلميحى به معراج نيز در آن توان يافت.
درحالى‌كه مولانا در اين بيت، همانند آن كسى كه اين دفتر را جعل مى‌كرد، بر آن نبود كه بر عدد هفت تكيه كند و به سود اسماعيليان كه به هفت امام معتقدند به تبليغ پردازد، بلكه دل خود را به اسطرلابى كه موقعيّت هفت ستاره را در آسمان تعيين كند، تشبيه كرده و بيان مى‌دارد كه دل وى به حالت دل منشرح حضرت محمد(ص) درآمده است و اين شعر، سوره 94 قرآن مجيد، «انشراح» و معجزه شرح صدر را به خاطر آورده است. در غزل، از عطارد، زهره، ماه، فرقد و برج اسد نام برده و تلميحى به معراج نيز در آن توان يافت.
۰

ویرایش