منهج الرشاد في معرفة المعاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'محمد باقر' به 'محمدباقر')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۳: خط ۴۳:




'''منهج الرشاد في معرفة المعاد'''، تألیف [[نعیما طالقانی، محمد نعیم بن محمد تقی|محمد نعيم‌طالقانى]]، از معدود كتابهايى است كه از معاد روحانى و جسمانى با استفاده از مبانى حكمى، عرفانى و تفسيرى بحث كرده است. مؤلف اگرچه به طور كلى در مباحث حكمى بيشتر از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] تأثير پذيرفته، اما در اين جا مباحث را به عنوان يك متكلم بيان كرده و به آراء و عقايد [[دشتکی، منصور بن محمد|غياث‌الدين منصور دشتكى]]، ميرصدر شيرازى، محقق خفرى، ملا جلال دوانى، مولانا جمال‌الدين محمود سحاكى، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهيجى]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] توجه داشته است. با اين وجود در همه جا مباحث معاد اسفار، شواهد الربوبيه و مبدا و معاد [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] او را به تكاپو واداشته است.
'''منهج الرشاد في معرفة المعاد'''، تألیف [[نعیما طالقانی، محمد نعیم بن محمد تقی|محمد نعيم‌طالقانى]]، از معدود كتابهايى است كه از معاد روحانى و جسمانى با استفاده از مبانى حكمى، عرفانى و تفسيرى بحث كرده است. مؤلف اگرچه به طور كلى در مباحث حكمى بيشتر از [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] تأثير پذيرفته، اما در اين جا مباحث را به عنوان يك متكلم بيان كرده و به آراء و عقايد [[دشتکی، منصور بن محمد|غياث‌الدين منصور دشتكى]]، ميرصدر شيرازى، محقق خفرى، ملا جلال دوانى، مولانا جمال‌الدين محمود سحاكى، [[لاهیجی، عبدالرزاق بن علی|عبدالرزاق لاهيجى]] و [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] توجه داشته است. با اين وجود در همه جا مباحث معاد اسفار، شواهد الربوبيه و مبدا و معاد [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] او را به تكاپو واداشته است.


كتاب منهج الارشاد آخرين اثر به جاى مانده، از ملا يغما طالقانى است كه در سال 1151ق تأليف شده است.
كتاب منهج الارشاد آخرين اثر به جاى مانده، از ملا يغما طالقانى است كه در سال 1151ق تأليف شده است.
خط ۷۵: خط ۷۵:




گرچه مؤلف با آراء و نظرات محققين حكيم؛ مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] آشنا بوده، اما در بحث معاد معتقد است، «ان الشخص الانسانى عبارة عن مجموع النفس و البدن و المركب منها».[1]
گرچه مؤلف با آراء و نظرات محققين حكيم؛ مانند [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدر المتألهين]] آشنا بوده، اما در بحث معاد معتقد است، «ان الشخص الانسانى عبارة عن مجموع النفس و البدن و المركب منها».[1]


به همين دليل مرگ را انقطاع نفس از بدن دانسته و معاد را اين‌گونه شرح مى‌دهد: «عود تعلق النفس ببدنها الاصلى مرة اخرى بعد جمع اجزاء البدن و لا سيما الاجزاء الاصليه منه و عود تأليف البدن كرّة بعد اولى بهيئته الاولى كما يدل عليه الايات و الاخبار».[2]
به همين دليل مرگ را انقطاع نفس از بدن دانسته و معاد را اين‌گونه شرح مى‌دهد: «عود تعلق النفس ببدنها الاصلى مرة اخرى بعد جمع اجزاء البدن و لا سيما الاجزاء الاصليه منه و عود تأليف البدن كرّة بعد اولى بهيئته الاولى كما يدل عليه الايات و الاخبار».[2]
۶۱٬۱۸۹

ویرایش