حديث الروافض: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - 'آنحضرت' به 'آن حضرت')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۲: خط ۵۲:
سومین فصل کتاب نیز با مطلبی درباره صحابه آغاز شده است. نویسنده هم‌نشینی و مصاحبت با رسول‌الله(ص) را فضیلتی بزرگ و شرفی عظیم برای کسی می‌داند که قدر آن را بشناسد، اما این هم‌نشینی سبب عصمت از گناه نمی‌شود چراکه در میان صحابه، اولیا، اصفیا، صدیقان و علما و نیز افراد مجهول‌الحال و منافقین اهل جنایات و توطئه‌چینی نسبت به اسلام و مسلمین وجود داشتند. نویسنده در رابطه گروه اول چنین اظهارنظر می‌کند که صحابه عادل بر همه مسلمین حجت هستند. کسانی هم مخفیانه و علنی نسبت به اسلام خدعه می‌کردند مانند خالد بن ولید نه خودشان ارزشی دارند و نه اخبارشان. اظهارنظر درباره افراد مجهول‌الحال را نیز به بعد موکول می‌کند.
سومین فصل کتاب نیز با مطلبی درباره صحابه آغاز شده است. نویسنده هم‌نشینی و مصاحبت با رسول‌الله(ص) را فضیلتی بزرگ و شرفی عظیم برای کسی می‌داند که قدر آن را بشناسد، اما این هم‌نشینی سبب عصمت از گناه نمی‌شود چراکه در میان صحابه، اولیا، اصفیا، صدیقان و علما و نیز افراد مجهول‌الحال و منافقین اهل جنایات و توطئه‌چینی نسبت به اسلام و مسلمین وجود داشتند. نویسنده در رابطه گروه اول چنین اظهارنظر می‌کند که صحابه عادل بر همه مسلمین حجت هستند. کسانی هم مخفیانه و علنی نسبت به اسلام خدعه می‌کردند مانند خالد بن ولید نه خودشان ارزشی دارند و نه اخبارشان. اظهارنظر درباره افراد مجهول‌الحال را نیز به بعد موکول می‌کند.


سپس می‌افزاید سازندگان حدیث و ناصبی‌ها که قرن‌ها پس از وفات رسول‌الله(ص) آمدند مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] و مانند آن‌ها از عوامل بنی‌امیه و بنی‌عباس که هزاران حدیث به پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) ائمه طاهرین(ع) نسبت داده‌اند، اسلام را از مسیر صحیحش منحرف کرده‌ اگرچه لفظ صحابه و تابعین بر آن‌ها اطلاق شود<ref>ر.ک: همان، ص120-119</ref>  
سپس می‌افزاید سازندگان حدیث و ناصبی‌ها که قرن‌ها پس از وفات رسول‌الله(ص) آمدند مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] و مانند آن‌ها از عوامل بنی‌امیه و بنی‌عباس که هزاران حدیث به پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) ائمه طاهرین(ع) نسبت داده‌اند، اسلام را از مسیر صحیحش منحرف کرده‌ اگرچه لفظ صحابه و تابعین بر آن‌ها اطلاق شود<ref>ر.ک: همان، ص120-119</ref>  


اسکافی در این رابطه چنین می‌نویسد: معاویه گروهی از صحابه و تابعین ضعیف‌النفس را مأمور نمود که اخبار قبیحی را درباره علی(ع) روایت کنند که مشتمل بر طعن و برائت از آن حضرت باشد و برای آن‌ها دستمزدی را قرار داد که به این کار تشویق شوند. آن‌ها هم احادیثی را برای او ساختند که او را راضی کند. ابوهریره، عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر از آن جمله بودند. اسکافی سپس به این واقعه اشاره می‌کند که زمانی که ابوهریره با معاویه در عام‌الجماعه (سال 41ق که حسن بن علی(ع) خلافت را به معاویه واگذار کرد) به عراق آمد، به مسجد کوفه رفت. همین‌که کثرت استقبال مردم را دید دو زانو نشست و چند بار به پیشانی خود زد و گفت: ای اهل عراق آیا گمان می‌کنید که من بر خدا و رسولش دروغ می‌بندم و خودم را به آتش می‌سوزانم. به خداوند سوگند از رسول خدا(ص) شنیدم: برای هر پیامبری حرمی است و مدینه حرم من است، پس هر کس در آن بدعتی ایجاد کند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد. سپس ابوهریره گفت: و من به خداوند سوگند یاد می‌کنم که علی در آن بدعت ایجاد کرد؛ زمانی که این خبر به معاویه رسید او را اکرام کرد و او را به حکومت مدینه گماشت<ref>ر.ک: همان، ص 133</ref>
اسکافی در این رابطه چنین می‌نویسد: معاویه گروهی از صحابه و تابعین ضعیف‌النفس را مأمور نمود که اخبار قبیحی را درباره علی(ع) روایت کنند که مشتمل بر طعن و برائت از آن حضرت باشد و برای آن‌ها دستمزدی را قرار داد که به این کار تشویق شوند. آن‌ها هم احادیثی را برای او ساختند که او را راضی کند. ابوهریره، عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر از آن جمله بودند. اسکافی سپس به این واقعه اشاره می‌کند که زمانی که ابوهریره با معاویه در عام‌الجماعه (سال 41ق که حسن بن علی(ع) خلافت را به معاویه واگذار کرد) به عراق آمد، به مسجد کوفه رفت. همین‌که کثرت استقبال مردم را دید دو زانو نشست و چند بار به پیشانی خود زد و گفت: ای اهل عراق آیا گمان می‌کنید که من بر خدا و رسولش دروغ می‌بندم و خودم را به آتش می‌سوزانم. به خداوند سوگند از رسول خدا(ص) شنیدم: برای هر پیامبری حرمی است و مدینه حرم من است، پس هر کس در آن بدعتی ایجاد کند، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد. سپس ابوهریره گفت: و من به خداوند سوگند یاد می‌کنم که علی در آن بدعت ایجاد کرد؛ زمانی که این خبر به معاویه رسید او را اکرام کرد و او را به حکومت مدینه گماشت<ref>ر.ک: همان، ص 133</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش