شرح کشف المراد (محمّدی خراسانی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷: خط ۷:
|-
|-
|نام های دیگر کتاب  
|نام های دیگر کتاب  
| data-type="otherBookNames" |کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. شرح
| data-type="otherBookNames" |کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. شرح  


تجريد الکلام في تحرير العقايد الاسلام. شرح
تجريد الکلام في تحرير العقايد الاسلام. شرح  


کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. فارسی شرح
کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. فارسی شرح  


تجريد الکلام في تحرير العقايد الاسلام. فارسی شرح
تجريد الکلام في تحرير العقايد الاسلام. فارسی شرح  
|-
|-
|پدیدآورندگان  
|پدیدآورندگان  
| data-type="authors" |[[محمدي، علي]] (نويسنده)
| data-type="authors" |[[محمدي، علي]] (نويسنده)
   
   
[[حلی، حسن بن یوسف]] (مترجم)
[[حلی، حسن بن یوسف]] (مترجم)


[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد]] (محقق)
[[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد]] (محقق)
خط ۴۳: خط ۴۳:
|-
|-
||سال نشر  
||سال نشر  
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1390ش ,
| ata-type="publishYear" |مجلد1: 1390ش ,  
|- class="articleCode"
|- class="articleCode"


خط ۶۴: خط ۶۴:
# شارح، نگارش اثر حاضر را در قم به پایان رسانده، ولی سایر مشخصات از جمله تاریخ و مدت تألیف را تعیین نکرده است<ref>ر.ک: همان، ص486</ref>.
# شارح، نگارش اثر حاضر را در قم به پایان رسانده، ولی سایر مشخصات از جمله تاریخ و مدت تألیف را تعیین نکرده است<ref>ر.ک: همان، ص486</ref>.
# شارح بعد از اتمام مطالب، اشعاری را ذکر کرده که خودش در سال 1362ش، در ارومیه سروده و این روایت امیرالمؤمنین [[امام على(ع)|علی(ع)]]: «أهل الدّنيا كركب یسار بهم و هم نيام» را توضیح داده است:
# شارح بعد از اتمام مطالب، اشعاری را ذکر کرده که خودش در سال 1362ش، در ارومیه سروده و این روایت امیرالمؤمنین [[امام على(ع)|علی(ع)]]: «أهل الدّنيا كركب یسار بهم و هم نيام» را توضیح داده است:
«در کلام على، خداى بیان حال دلبستگان به دنیا خوان»‏؛ «سفرى باشد این دو روزه عمر   خویشتن بهر آن مهیا دان»؛ «گوییا بر سفینه‌‏اى راکب مى‏‌نمایى گذر بر آب روان»؛ «دسته‌دسته مناظر زیبا هست آیت براى بیداران»؛  
«در کلام على، خداى بیان حال دلبستگان به دنیا خوان»‏؛ «سفرى باشد این دو روزه عمر خویشتن بهر آن مهیا دان»؛ «گوییا بر سفینه‌‏اى راکب مى‏‌نمایى گذر بر آب روان»؛ «دسته‌دسته مناظر زیبا هست آیت براى بیداران»؛  
«عده‏اى را که خواب بربوده مى‏‌نماید نصیبشان حرمان»؛ «آفریننده زمین و زمان مهربان بر عباد در دو جهان‏»؛ «خالق و رازق همه عالم هست قیوم بر کون و مکان»؛ ‏ «نبض عالم به دست قدرت او اوست یارى‌‏رسان مظلومان»؛
«عده‏اى را که خواب بربوده مى‏‌نماید نصیبشان حرمان»؛ «آفریننده زمین و زمان مهربان بر عباد در دو جهان‏»؛ «خالق و رازق همه عالم هست قیوم بر کون و مکان»؛ ‏ «نبض عالم به دست قدرت او اوست یارى‌‏رسان مظلومان»؛
«باشد او کاروان هستى را سوى مقصد سلسله ‏جنبان‏»؛ «راه او، رهرو او، مقصد اوست گشته حیران در این خردمندان»؛
«باشد او کاروان هستى را سوى مقصد سلسله ‏جنبان‏»؛ «راه او، رهرو او، مقصد اوست گشته حیران در این خردمندان»؛
«همه از او به‌سوى او راجع اندر این بستر زمان، روان»؛ «هان برادر ز خواب خرگوشى خیز و بنما نظر به هم‌سفران»؛
«همه از او به‌سوى او راجع اندر این بستر زمان، روان»؛ «هان برادر ز خواب خرگوشى خیز و بنما نظر به هم‌سفران»؛
دسته‏اى آرمیده در خاکند وعده‏اى، منتظر، امیدواران»؛ ‏ «اندکى قدر خویش دانسته در پى جمع زاد و توشه روان‏»؛ «شب آنان به گریه‌‏ها و دعا روزهاشان شود به روزه شبان»؛
دسته‏اى آرمیده در خاکند وعده‏اى، منتظر، امیدواران»؛ ‏ «اندکى قدر خویش دانسته در پى جمع زاد و توشه روان‏»؛ «شب آنان به گریه‌‏ها و دعا روزهاشان شود به روزه شبان»؛
«اهل دنیا در این سفرخانه گنج قارون کنند اندوزان»؛ «خواب غفلت ربوده آنها را باشد آخر نصیبشان خسران»؛ «غم مخور عاشقا که هست تو را   حجة بن الحسن کشتیبان‏»<ref>ر.ک: همان، ص486-487</ref>.
«اهل دنیا در این سفرخانه گنج قارون کنند اندوزان»؛ «خواب غفلت ربوده آنها را باشد آخر نصیبشان خسران»؛ «غم مخور عاشقا که هست تو را حجة بن الحسن کشتیبان‏»<ref>ر.ک: همان، ص486-487</ref>.
# همچنین شارح مطلبی جالب و اخلاقی تحت عنوان «چند تشبیه زیبا» آورده که در سال 1360ش، به ذهنش رسیده و در دفترى یادداشت کرده و در آن، متعلم را به کوه‌نورد قله نور، محصل را به غواص بحار علوم، دانشمند را به کشاورز قلوب و دانشمند بی‌عمل را به درخت بی‌ثمر تشبیه کرده است. او یادآور شده است: دانشمند باعمل همانند درختان باثمر است که در تمام فصول میوه مى‏دهد و راهیان راه کمال را سیراب مى‏‌سازد و على‌الدوام تواضع را پیشه خود ساخته است؛ چراکه او نیک مى‏داند که تکبر و جباریت و قهاریت جز در شأن اللّه، در حق هیچ مخلوقى روا نیست؛ ولى دانشمند بى‏‌عمل بسان درخت بى‏ثمر است. چه بسیارند انسان‏هایى که در زیر سایه قلم و بیان دانشمند بى‏عمل ره سعادت یافته و رفتند و به سرمنزل مقصود رسیدند، ولى در قیامت این عالم را مى‏بینند که چگونه در صف منافقان قرار گرفته و شعله‏هاى جهنم او را مى‏سوزاند و هموست که به زبان در جهنم آویزان است. ما در هر عصر نمونه‏‌هاى عالم بى‏عمل را سراغ داریم که در اثر عدم تزکیه چه مفاسدى را به بار آوردند... مگر بلعم باعورا دانشمند بزرگى نبود که هزاران عالم پاى درس او مى‏نشستند؟ ولى عاقبت چه شد که با موسى بن عمران درافتاد و مطرود گردید؟ مگر در تاریخ نمى‏‌خوانیم که حکومت جور بنى‌امیه ششصدوبیست نفر دانشمند را براى توجیه جنایات آنها استخدام کرد؟ آیا این نمونه کوچکى است؟ علم و خودفروشى؟ عجبا! چه‏قدر ارزش علم پایین مى‏آید؟ مگر در تاریخ نمى‏خوانیم که هیتلر آلمانى پنجاه نفر فیلسوف را استخدام کرده بود که جنایات جنگى او را توجیه کنند؟ حکیم و توجیه‏گرى جنایات؟! فیلسوف و در خدمت استکبار بودن؟! آرى اى عزیز، اکنون که طلبه یا دانشجوى گمنامى هستى، خویشتن را دریاب و تزکیه کن که فردا دیر است<ref>ر.ک: همان، ص487-500</ref>.
# همچنین شارح مطلبی جالب و اخلاقی تحت عنوان «چند تشبیه زیبا» آورده که در سال 1360ش، به ذهنش رسیده و در دفترى یادداشت کرده و در آن، متعلم را به کوه‌نورد قله نور، محصل را به غواص بحار علوم، دانشمند را به کشاورز قلوب و دانشمند بی‌عمل را به درخت بی‌ثمر تشبیه کرده است. او یادآور شده است: دانشمند باعمل همانند درختان باثمر است که در تمام فصول میوه مى‏دهد و راهیان راه کمال را سیراب مى‏‌سازد و على‌الدوام تواضع را پیشه خود ساخته است؛ چراکه او نیک مى‏داند که تکبر و جباریت و قهاریت جز در شأن اللّه، در حق هیچ مخلوقى روا نیست؛ ولى دانشمند بى‏‌عمل بسان درخت بى‏ثمر است. چه بسیارند انسان‏هایى که در زیر سایه قلم و بیان دانشمند بى‏عمل ره سعادت یافته و رفتند و به سرمنزل مقصود رسیدند، ولى در قیامت این عالم را مى‏بینند که چگونه در صف منافقان قرار گرفته و شعله‏هاى جهنم او را مى‏سوزاند و هموست که به زبان در جهنم آویزان است. ما در هر عصر نمونه‏‌هاى عالم بى‏عمل را سراغ داریم که در اثر عدم تزکیه چه مفاسدى را به بار آوردند... مگر بلعم باعورا دانشمند بزرگى نبود که هزاران عالم پاى درس او مى‏نشستند؟ ولى عاقبت چه شد که با موسى بن عمران درافتاد و مطرود گردید؟ مگر در تاریخ نمى‏‌خوانیم که حکومت جور بنى‌امیه ششصدوبیست نفر دانشمند را براى توجیه جنایات آنها استخدام کرد؟ آیا این نمونه کوچکى است؟ علم و خودفروشى؟ عجبا! چه‏قدر ارزش علم پایین مى‏آید؟ مگر در تاریخ نمى‏خوانیم که هیتلر آلمانى پنجاه نفر فیلسوف را استخدام کرده بود که جنایات جنگى او را توجیه کنند؟ حکیم و توجیه‏گرى جنایات؟! فیلسوف و در خدمت استکبار بودن؟! آرى اى عزیز، اکنون که طلبه یا دانشجوى گمنامى هستى، خویشتن را دریاب و تزکیه کن که فردا دیر است<ref>ر.ک: همان، ص487-500</ref>.
# هرچند توفیق مقایسه تفصیلی ترجمه و شرح حاضر با متن اصلی حاصل نشد، ولی با نظر به اینکه شارح محترم از استادان باسابقه حوزه علمیه قم است و بارها این کتاب را تدریس کرده است و در توانایی علمی و ادبی او تردیدی نیست، می‌توان گفت که کتاب حاضر قابل توجه است و دانشجویان گرامی می‌توانند به آن اعتماد کنند.
# هرچند توفیق مقایسه تفصیلی ترجمه و شرح حاضر با متن اصلی حاصل نشد، ولی با نظر به اینکه شارح محترم از استادان باسابقه حوزه علمیه قم است و بارها این کتاب را تدریس کرده است و در توانایی علمی و ادبی او تردیدی نیست، می‌توان گفت که کتاب حاضر قابل توجه است و دانشجویان گرامی می‌توانند به آن اعتماد کنند.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش